قرآن را کِشت کنید!
شأن و مقامِ قرآن در روایات
قرآن را بر دیگر سخنان رفعتی است كه در وصف نمیگنجد و آنها را قیاس با قرآن نتوان نمود همچنان كه نه مخلوق را با خلق میتوان سنجید و نه افعال آنان را با فعل خدا میتوان مقایسه كرد:
«فَضْلُ الْقُرآنِ عَلی سائِر الكَلام كَفَضْل اللهِ عَلی خَلْقِهِ».[1]
«اِنَّ كَلامَ الباری سُبحانَهُ لایَشْبَهُ كَلامَ الخَلْقِ كَما لایَشْبَهُ أفعالُهُ أفعالَهُم»[2]
مگر نه اینكه قرآن تجلّیِ خاصِ خداوند سبحان میباشد بیآنكه به چشم بصر بتوان مشاهده كرد، و به چشم بصیرت به كُنهِ ذاتش پی برد:
«فَتَجَلّی لَهُم سُبْحانَهُ فی كِتابِهِ مِنْ غَیْرِ اِنْ یَكُونُوا رَأوْهُ بِما أراهُم مِنْ قُدْرَتِهِ».[3]
تجلّی اعظمی كه ملموسترین و مشهودترین شهود و حضور را جلوهگر است:
«اللّهُمَّ اِنّی أسئلُكَ بِالتَّجلّیِ الأعْظَمِ فی هذِهِ اللَّیْلَةِ مِنْ الْشَهْرِ المُعَظَّمِ».[4]
از این رو، آنكه شوق دیدار معشوق بسر میپروراند و در هوایِ وصالش، شب را به صبح میرساند و از درد هجران و لذتِ حضور به سجده در آمده، مُهر از رازِ دل برگرفته، عقدهها را گشوده، در خلوتِ انسِ محبوب به نجوا در آمده است و گریان و نالان درمانِ درد میجوید و سكونت در جوارش را مسئلت مینماید.[5]
امام علی(ع):
فریادگری در روز قیامت ندا میكند: «بهوش باشید هر كِشتكاری در كِشته خود و عاقبت عملش گرفتار است مگر كشتكاران قرآن(اهل تدبر در قرآن)
و آنكه در بازار پرغوغای زندگی، بهشت برین را بر متاع فانی ترجیح داده، چشمِ امید به نعمت ابدی دوخته است.
و آنكه از خوفِ غضبِ الهی، از لذتِ حرام، دست شسته، به انتظار عفو و مغفرت الهی نشسته است،[6] همه و همه باید بسوی قرآن شتاب گیرند تا بقدرِ توان از سفرة گسترده الهی بهرهمند گشته، مطلوبِ خویش را بدست آورند:
«اَلا مَنِ اشْتاقَ اِلی اللهِ فَلیَسْتَمِعْ كَلامَ اللهِ».[7] (ص)
(آگاه باشید هر كه شوقِ دیدار خدا دارد پس به سخن خدا (قرآن) گوش فرا دهد).
«اذا أحَبَّ أحَدُكُم اَنْ یُحدِّثَ رَبَّه فَلْیَقرءِ القُرآنَ».[8] (ص)
(هرگاه یكی از شما عشق و علاقه داشت كه با پروردگارش سخن تازه كند پس قرآن بخواند).
«القرآنُ مَأدُبَةُ اللهِ فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأدُبَتِهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ».[9]
(قرآن سفره گسترده الهی است پس به تعلیم از سفره گستردهاش بقدر توان برگیرید).
به پیام ملكوتی قرآن ناطق، علی ـ علیه السّلام ـ ، گوش فرا دهیم كه چه زیبا از عظمت قرآن و ضرورت انس و تدبر در آن، سخن میگوید:
«وَ أعلَمُوا أنَّ هذا الْقُرآنَ هُو النّاصِحُ لا یَغشُّ وَ الْهادِی الْذّی لا یُضِّلُ وَ الْمُحدِّثُ الْذی لا یَكْذِبُ وَ ما جالَسَ هذا الْقُرآنَ أحَدَ الّا قامَ عَنْهُ بِزیادَةٍ اَو نُقصانٍ؛ زیادَةٍ فی هُدیً اَوْ نُقْصانٍ فی عَمیً».
(آگاه باشید كه این قرآن یگانه خیرخواهی است كه تقلب و خیانت نمیكند و هدایتگری است كه گمراه نمینماید و سخنگویی است كه دروغ نمیگوید، هیچ كس هم نشین با این قرآن نگشت مگر اینكه از كنار قرآن با افزایشی و یا كاهشی برخاست، افزایشی در هدایت و یا كاهشی از كوری و ضلالت).
«وَ اعْلَمُوا أنَّه عَلی أحَدٍ بَعْدَ الْقُرآنِ مِنْ فاقَةٍ، وَ لا لأحَدٍ قَبْلَ الْقُرآنِ مِنْ غِنیً، فَاستَشْفُوا مِنْ أدْوائِكُمْ، وَ استَعینُوا بِهِ عَلی لأوائِكُم فَإِنَّ فیه شِفاءً مِنْ أكْبَرِ الداءِ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ الْنِفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الْضَلال.
فَاسألُوا اللهَ بِه وَ تَوجَّهُوا إِلیه بِحُبِّهِ، وَ لا تَسْألُوا بِهِ، إنَّهُ ما تَوجَّهَ الْعِبادُ إِلیَ اللهِ بِمِثْلِهِ».
(و آگاه باشید كه بركسی از پسِ قرآن فقری نخواهد بود و نه برای كسی قبل از قرآن غنایی حاصل است پس به جهت دردهایتان، از قرآن بهبودی طلب نمایید و بواسطة قرآن بر سختیها یاری جویید، چرا كه در آن شفایی است از بزرگترین دردها، و آن كفر است و نفاق و تباهی است و ضلالت، پس بواسطة قرآن ازخدا درخواست كنید و با عشق به قرآن بسویش روی آورید و با آن از خلقش چیزی نخواهید چرا كه بندگان (تاكنون) با چیزی همانند قرآن بسوی خدا روی نیاوردهاند).
وَاعْلَمُوا أنَّه شافِعٌ مُشَفَّعٌ، و قائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرآنُ یَومَ القیامَةِ شُفِّعُ فیه، وَ مَنْ محَلَ بِهِ الْقُرآنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ صُدِّقَ عَلَیه، فإنَّه یُنادی مُنادٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ: «ألا كُلُّ حارِثٍ مُبْتَلیً فی حَرْثِهِ وَ عاقِبَةِ عَمَلِه غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرآنِ».
(و آگاه باشید كه او شفاعتگری است مورد قبول و گویندهای است مورد تصدیق، و بیشك هر كه را قرآن در روز قیامت شفاعت كند بیدرنگ پذیرفته خواهد شد و از هر كه قرآن شكایتی نماید بلافاصله تأیید خواهد گشت چرا كه فریادگری در روز قیامت ندا میكند: «بهوش باشید هر كِشتكاری در كِشته خود و عاقبت عملش گرفتار است مگر كشتكاران قرآن(اهل تدبر در قرآن)»).
«فَكُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أتْباعِهِ وَ استَدِلُّوهُ عَلی رَبِّكُم وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلی أنْفُسِكُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَیْه آرائكُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فیهِ أهْواءَكُم».[10]
(پس از كشتكاران و پیروان قرآن باشید و از آن بسوی پروردگارتان رهنمایی طلب كنید و از آن بر جانتان خیرخواهی جویید و در برابر نظراتتان را متّهم نمایید و در حوزة قرآن امیالتان را خیانتكار تلقی كنید).
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در خطبهای جامع، حقیقت دنیا و جایگاه قرآن و شأن و مقامش را بیان میكند:
«أیُّها الناسُ إنَّكُم فی دارِ هُدْنَةٍ وَ أنْتُم عَلی ظَهْر سَفرٍ وَ الْسَّیْرُ بِكُم سَریعٌ وَ قَدْ رَأیْتُم اللَّیْلَ وَ الْنَهارَ و الْشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ یُبْلیانِ كُلَّ جَدیدٍ و یُقَّرِبانِ كُلَّ بَعیدٍ و یَأتیانِ بِكُلِّ مَوْعُودٍ فَأعِدُّوا الجَهازَ لِبُعْدِ الْمَجاز.
قالَ: فَقامَ مِقْدادُ بْنُ الْأسْوَدَ فَقالَ یا رَسُولَ اللهِ، وَ ما دارُ الْهُدْنَة؟
فَقالَ: دارُ بَلاغٍ وَ انقِطاعٍ، فَإِذَا التَبَسَتَ عَلَیْكُمْ الْفِتَنُ كَقِطَعِ الْلَّیَلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْكُمْ بِالْقُرآنِ فَإنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ و ما حِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ مَنْ جَعَلَهُ أمامَهُ قادهُ إِلَی الْجَنَّةِ وَ جَعَلَهُ خَلْفَهُ ساقَهُ إِلَی الْنارِ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ، وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظاهِرُهُ حُكْمٌ وَ باطِنِهُ عِلْمٌ، ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنهُ عمیقٌ، لَه تخُومٌ وَ عَلی تُخُومِهِ تُخُومٌ، لا تُحْصی عَجائِبُهُ وَ لا تُبْلی غَرائِبُهُ، فیهِ مَصابیحُ الْهُدی وَ مَنارُ الْحِكْمَةِ وَ دَلیلٌ علی الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الْصِّفَةَ فَلْیُجْلِ جالٍ بَصَرَهُ وَ لْیُبْلِغِ الْصِّفَةَ نَظَرهُ، یَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ یَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإنَّ الْتّفكُرَ حَیاةُ قَلْبِ الْبَصیرِ، كَما یَمْشِی الْمُسْتَنیرُ فی الْظُلُماتِ بِالْنُورِ، فَعَلَیْكُم بِحُسْنِ الْتَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ الْتَّرَبُّصِ».[11]
(ای مردم شما در خانة صلح و آرامش بسر میبرید در حالیكه بر پشت مركب سفر قرار گرفتهاید و حركت دادن شما با سرعت انجام میپذیرد و بیشك شب و روز و خورشید و ماه را دیدهاید كه هر تازهای را كهنه و هر دوری را نزدیك و هر موعودی را محقق میگردانند؛ پس وسایل سفر را جهتِ دوری مسیر گذر مهیّا سازید.
پس مقداد بن أسود برخاست و گفت: ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ خانه صلح و آرامش (دارهدنة) چیست؟
فرمودند: خانة كسب توشه برای رسیدن به مقصد و منقطع شدن از دنیاست.
پس هرگاه فتنهها همچون پارههای شبِ ظلمت افزا شما را فراگرفت و به شبهه انداخت پس بر شما باد مصاحبت با قرآن، چرا كه آن شفاعتگری مورد پذیرش و شكایت كنندهای مورد تصدیق میباشد؛ و هر كه او را در پیش رویش قرار دهد، او را به سوی بهشت خواهد كشانید و هر كه او را در پشت خود قرار دهد او را به سوی آتش به پیش خواهد راند.
و قرآن یگانه راهنماست كه بر بهترین راه راهنمایی میكند و او كتابی است كه در آن تفصیل و توضیح و برگرداندن به حاصل كلام موجود است.
آگاه باشید كه بركسی از پسِ قرآن فقری نخواهد بود و نه برای كسی قبل از قرآن غنایی حاصل است پس به جهت دردهایتان، از قرآن بهبودی طلب نمایید و بواسطة قرآن بر سختیها یاری جویید،
و او یگانه سخن قاطع و جدی است كه با شوخی همراه نیست.
و او را ظهر و بطنی است، پس ظاهرش حكم و باطنش علم میباشد، ظاهرش بسیار جذّاب و دلربا و باطنش ناپیداست، او را نهایتها و ریشههایی است و برنهایتهایش، نهایتهایی است كه شگفتیهای آن به شمارش در نمیآید و عجایب نامأنوسش كهنه نمیگردد، در آن چراغهای هدایت و منار حكمت قرار دارد، و (قرآن) راهنمایی بر شناخت حقیقت است برای آنكه صفت قرآن را بشناسد پس باید هر محققی دیدهاش را به گردش در آورد و نگاه دقیقش را به نهایت صفت قرآن رساند كه در نتیجه از هلاكت نجات و از گرفتاری رهایی مییابد، چرا كه تفكر در قرآن موجب حیاتِ دلِ فرد بیناست همان گونه كه شخص در تاریكیها با استمدادِ از نور گام بر میدارد. پس بر شما باد التزام به زیبا رها شدن و كمیِ انتظار كشیدن و معطل شدن).
قرآن را حقیقتی است ماوراء الفاظ آن كه در قیامت، در زیباترین صورت، جلوهگر میشود و از نظر زیبایی و عظمت بر همة مسلمین و شهدا و أنبیا و فرشتگان مقرّب، پیشی جسته در صفّ مقدّمِ مقامِ قرب الهی قرار میگیرد و به شفاعت از اهل قرآن میپردازد[12] و هر مؤمنی را به اندازه انس و عملِ به قرآن به درجهای از درجات بهشت هدایت میكند.[13]
______________________
[1] . بحار، ج 92، ص 19.
[2] . بحار الانوار، ط بیروت، ج 89، ص 107 و ج 90، ص 90.
[3] . نهج البلاغه، خ 147.
[4] . مفاتیح، دعای شب مبعث.
[5] . ر.ك: بخش الگوها، فصل 4.
[6] . إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ رَغْبَةً فتِلكَ عِبادَةُ التُّجارِ، و إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ رَهْبَةً فتِلكَ عِبادَةُ الْعَبیدِ و إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ شُكراً فتِلكَ عِبادَةُ الأحرارِ (نهج، ك 237)، در روایتی بجای «شُكراً»، «حُبّاً» آمده است (میزان الحكمة، ج 6، ص 17).
[7] . كنز العمال، خ 2472.
[8] . كنز العمال، خ 2258.
[9] . (بحار، ج 92، ص 19- بدون مِن ـ) (كنز العمال، خ 2356، ان هذا القرآن...)
[10] . نهج البلاغه، خ 176.
[11] . اصول كافی، ج 2، ص 599، ح 2.
[12] . اصول كافی، ج 2، كتاب فضل قرآن، ح 1، 11، 12، 14؛ باب فضل حامل قرآن، ح 3 و 4.
[13] . اصول كافی، ج 2، كتاب فضل قرآن، ح 1، 11، 12، 14؛ باب فضل حامل قرآن، ح 3 و 4.
نوشته ی: ولی الله نقی پورفر
تنظیم برای تبیان: گروه دین واندیشه_شکوری