تبیان، دستیار زندگی
بارها متوجه میشدم که همسرم نیمه شب از خانه خارج میشد و بعد از نماز صبح باز می گشت تا اینکه ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بالاتر از آسمان

نماز

عروج شبانه

بارها متوجه میشدم که همسرم ابوالحسن حسنی نیمه شب از خانه خارج میشد و بعد از نماز صبح  به منزل باز می گردد. ابتدا خودم را به خواب می زدم و فکر می کردم برای  ماموریت های سپاه از خانه بیرون می رود یک شب طاقتم تمام شد و خیلی آرام و مودبانه گفتم: « دلم میخواهد بدانم شب ها  کجا می روی.»

وقتی متوجه شد که من می دانم که شب ها از خانه خارج می شود با خونسردی تمام گفت: « امشب با هم می رویم.» نیمه شب پتویی برداشته ، به اتفاق از خانه خارج شدیم . یکراست به گلستان شهدا رفت. کنار قبر شهید اسد الله باغبان  پتو را پهن کرد و مشغول خواندن نماز شد. در نماز او را نظاره گر بودم . مثل این بود که با تکبیر الحرام از آسمان نیز بالاتر می رفت و با سلام  نماز دوباره به زمین باز می گشت.[1]

************

خانه به دوش

در منطقه، جایی که ما بودیم، بچه ها اغلب برای خودشان چاله ای کنده بودند و در آن نماز شب می خواندند. گاهی پیش آمد کسی اشتباها در محلی که دیگری درست کرده بود، نماز می خواندو صاحب اصلی قبر را سر گردان می کرد. یک شب همین وضع برای خود من اتفاق افتاد . فردای آن روز کسی که گویا جای او ایستاده بودم مرا دید و گفت: « فلانی دیشب خوب ما را گور به گور کردی!»

پرسیدم : « منظورت چیه؟»

گفت: « هیچی  می گویم یک خرده بیشتر حواست را جمع کن و ما را مثل کولیها خانه به دوش نکن.»[2]

منابع :

1- نماز عشق

2- فرهنگ جبهه ( شوخ طبعی ها)

تنظیم برای تبیان : یزدانی