تبیان، دستیار زندگی
همیشه این سؤال برای من مطرح است كه واقعاً چگونه می توان از این پتانسیل های خدادادی و رایگان حوزه اما گمنام و دل مشغول در درس و بحث و مسائل زندگی استفاده كرد؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اي كاش خود را بيشتر باور مي كرديم...
اعتماد به نفس

همیشه اين سؤال براي من مطرح است كه واقعاً چگونه مي توان از اين پتانسيل هاي خدادادی و رايگان حوزه اما گمنام و دل مشغول در درس و بحث و مسائل زندگي استفاده كرد؟

همیشه اين سؤال براي من مطرح است كه واقعاً چگونه مي توان از اين پتانسيل هاي خدادادی و رايگان اما گمنام و دل مشغول در درس و بحث و مسائل زندگي استفاده كرد؟ آيا اصلاً همين دل مشغولي هاي وي و هزاران همچون او به امور اهم و مهم و غير مهم، نتيجه سياستها و مديريت بزرگان ما نيست؟ تصور كنيد روزي كشور و حوزه ها آن قدر گلستان شود كه سطح و نوع دل مشغولي افراد متناسب با سطح فكر و وجدان كاري آنها باشد و اين تناسب، واقعي و نه تحميلي باشد. يعني وضعيت به گونه اي شود كه با كمي برنامه ريزي بهتر مي توان با هزينه كمتر برآيند بهتر، اين افراد و حتي طلاب كمتر مستعد را به مسير واقعي استعداد و علاقه آنها از يك سوو نيازهاي مبتلا به جامعه و حوزه، از سوي ديگر سوق داد تا مجبور نباشند وقت و عمر خود را كه طراوتش چند سال جواني است و ثمر دهي آن در ميان سالي؛ به امور كم اهميت و روزمره تلف كنند.

فكر مي كنم ما هنوز خود را آن چنان كه بايد باور نكرده ايم. متأسفانه رسم شده است خيلي از مسؤولان لشكري و كشوري و علمي و فرهنگي و ... تا قبل از پذيرش منصب، در مصاحبه ها و نوشته ها‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ و ... از هدر رفتن سرمايه انساني(خصوصاً جوانان) سخن مي گويند اما به محض تصاحب كرسي وزارت و وكالت ومديريت فلان سازمان و بهمان مدرسه و گاهي رده هاي بالاي امور علمي، فراموش مي كنند كه چه گفته اند و چه نگفته اند.

گرچه اين گلايه، در مورد همه‌ي مسؤولان صدق نكند اما رفته رفته به صورت يك شيوه مديريتي ناپسند، خود را بر بسياري از امور تحميل كرده است. طبيعي است در اين وضعيت ، تمامي تأكيدات امام و رهبري و ساير بزرگان، در مورد لزوم استفاده از ظرفيت ها و ... به قالبي بي محتوا بدل مي شود كه ديگر نمي‌توان آن را سامان داد.

من فكر مي كنم نداشتن يك برنامه و چشم انداز مشخص و ضعف قدرت مديريت اين افراد، عامل اصلي در ظرفيت سوزي هاست. گرچه تحقير اجتماعي ملت ما طي حداقل سه قرن گذشته و تسلط دشمنان بر اين كشور باعث نوعي پذيرش عدم اعتماد به نفس در ميان جامعه و جوانان شده است اما مگر بنا نيست با قدرت مديريت جامه و حوزه و دانشگاه، اين عقب رفت صدها ساله جبران شود؟

اصلاً اگر مديريت نتواند اين ضعف هاي تاريخي و اجتماعي را جبران كند پس فلسفه وجودي آن چيست؟! آيا چون بايد بر سر هر اداره و مدرسه و حوزه اي، يك مدير تشريفاتي باشد كافي است كه ما عملكرد او را دنبال نكرده و در مورد او داوري منصفانه نداشته باشيم؟

از حق نمي توان گذشت كه با نفس گرم امام و رهبري و برخي از مسؤولان، در برهه هايي (مانند جنگ و غير جنگ) از اين ظرفيت ها استفاده نسبي شده است. اما فراموش نكنيم كه جامعه و حوزه كنوني، با جامعه و حوزه‌ي سي سال قبل، تفاوت بسياري دارد. اگر روزي از فقدان كادر مديريتي متعهد و متخصص مي ناليديم، امروز كه انقلاب و حوزه توانسته است كادر سازي وسيعي در همه عرصه ها انجام دهد اين عذر حتماً پذيرفتني نيست. به تعبير بهتر اگر محتوا و بن مايه ضعيف باشد و برنامه و قانون و سازوكارها با سطح انتظارات و ارزشهاي جامعه انقلابي، همخواني نداشته باشد كاري از دست مديران شجاع نيز بر نمي آيد و وجود نيروي انساني ،‌تنها بخشي از پاسخ است.

لذا همين واقعيت، ما را به اين جمع بندي مي‌رساند كه هم بايد نيروي انساني قدرتمند و متعهد داشته باشيم و هم نرم افزار و برنامه مديريتي قوي و متفاوت با ديگر جوامع. اگر فرض كنيم در اين سي سال، كادر سازي شده است اما آيا پا به پاي آن ، نرم افزار مديريت به ويژه شيوه ها و شاخص ها هم متناسب با جامعه اسلامي و حوزه انقلابي، رشد كرده است؟

به نظر جواب اين سوال ها در هر دو جهت ، منفي است. لذا قبل از آنكه هميشه عذر بدتر از گناه بياوريم و كمبود امكانات و بودجه و ... را مطرح كنيم، بهتر است به واقعيت ريشه دار و تاريخي جامعه و حوزه خود توجه كنيم كه ما در درجه اول، مشكل برنامه و سپس انسان هاي مدير و مدبر داريم كه بتوانند هم اين برنامه ها تدوين كنند و هم آن را در حوزه مسؤوليت خود اجرا نمايند.


منبع:نشریه تحول                    تنظیم برای تبیان:مجید نقدی گروه حوزه علمیه