تبیان، دستیار زندگی
باد سردی می وزد خاک می پاشد به صورتم. دهنم تلخ می شود، چشمم بسته است اما بنا می کند سوختن. ترسیده ام...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جایی میان دو نقطه...

1. رد پاهایش را حس می‏کنم روی تنم. الان است که زهره ام بترکد. چشم‏هایم را می بندم که نبینمش. خودم را می

جایی میان دو نقطه...

زنم به این در و آن در و سعی مذبوحانه ای می‏کنم که یادم برود کجا هستم و چرا و چه گونه... رسیده به شکمم. روی دنده هایم سنگینی می کند. یک... دو... سه... خدا خدا می کنم راه کج کند به چپ یا راست و الا تا چند دقیقه‏ی دیگر روی صورت... مستاصل مانده ام. با تن یخ کرده و این تازه پاره‏ی پیدای ماجراست و وای به بطن اش... باد سردی می وزد خاک می پاشد به صورتم. دهنم تلخ می شود، چشمم بسته است اما بنا می کند سوختن. ترسیده‏ام. از خاک است یا ترس یا هردو! ردی از گوشه ی پلکهایم راه می‏گیرد... صورتم خیس می شود، گلی... مثل اولش...

تا روی کتفم می آید. جان می کنم و تکانکی به دست و می افتد. کوه کنده باشم انگار، عرق سرد روی پیشانی ام را به سر آستینم خشک می کنم. دست را عمود تنم می کنم و می نشینم. رسته ام. صدای زوزه ی سگی باد را پر می‏کند...

2. پناه می برم به تو. تو و کتاب یادگاری ات از قرن های پیش. غار گیج زدن های من. پناه می برم به تو و تو چقدر مصری باورت کنم، کنیم، آنجا که می گویی: " مردم شما را به یادآوری مرگ سفارش می کنم و کم کردن غفلت از آن. چگونه مرگ را فراموش می کنید در حالیکه او شما را فراموش نمی کند؟ و چگونه طمع می ورزید در حالیکه به شما مهلت نمی دهند؟"

جایی میان دو نقطه...

" ... دنیا پرستان چنان سگ های درنده، عوعوکنان، برای دریدن صید در شتابند. برخی به برخی دیگر هجوم آورند و نیرومندشان ناتوانشان را می‏خورد و بزرگتر ها کوچک تر ها را..."

رسته ام. اما با هر نفس ام به سویش می روم. کسی چه می داند... چند نفس؟ هوا در گلویم می شکند... هنوز زودست؟ نیست؟

زده به سرم که بنویسم چه می ماند از من... اصلاً تو را می کنم وارث خودم... چشم می گردانم... بیشتر و بیشتر... چیزی به چنته ام نیست... چیزی که قابل عرض باشد، نیست... نفس می کشم، عمیق... و یک گام می رود جلوتر زندگی ام... دایره ای می کشم روی کاغذ. نقطه ی اتصالش را، آن بالا می نویسم تو... بعد خودم  را می کشم جایی میان باعث بودنت که مرا آورد و وارث بودنت که مرا خواهد برد... کدام پاره از وجود مرا خواهی پذیرفت؟

سبحانک یا باعث و تعالیتَ یا وارث. اجرنا من النار یا مجیر...