اهميت تبليغ در اسلام
تبليغ و دعوت، ارشاد و هدايت مردم به ارزشهاى الهى از اصول رسالت پيامبران الهى بوده و خط اصلى برنامه آنان را تشكيل مىداده است. حضرت نوح (ع) ، هود (ع) ، صالح (ع) ، لوط (ع) و... خود را مبلغ و پيام رسان پروردگار و اندرزگويى امين خواندهاند.
«الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه و لا يخشون احدا الا الله...» در شأن پيامبران الهى و مبلغين راستين است. قرآن كريم اين سيره را سنت پيامبران معرفى مىكند و با تعبير: «سنة الله فى الذين خلوا... اشعار مىدارد كه روش پيامبر (ص) نيز همين است.
افزون بر اين، قرآن كريم، دعوت الى الله را بهترين گفتار، و داعيان الى الله را برترين امت و فلاح و رستگارى جامعه اسلامى را مرهون تلاش داعيان الى الله و دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر دانسته است. و از هدايت انسانها، به حيات بخشيدن و از گمراه كردن آنها به ميراندن تعبير كرده است .
و در همين راستا است كه: پيامبر اكرم (ص) هدايت انسانى را برتر «از آن چه خورشيد بر آن طلوع و غروب مىكند. دانسته است. و على (ع) در تجليل از مبلغان به ديدار آنان اظهار اشتياق مىكند؛ و در مقايسه دعوت و ارشاد مردم با ساير ارزشها آنها را چون درياى پهناور در برابر آب دهان مىداند.
و امام صادق (ع) وجود مبلغان راستين را مايه احياى دين و آثار امامت و نبود آنان را سبب نابودى دين دانسته است. آيات و روايات در اين زمينه فراوان است و آن چه آورديم نمونهاى بود اندك از آيات و رواياتى كه در قرآن و متون روايى ما آورده شده است.
با توجه به آنچه كه درباره تبليغ و دعوت به ارزشها و پياده كردن آن در صحنه زندگى انسانها گفتيم، «امر به معروف و نهى از منكر» از اساسىترين و ارزشمندترين وظايف امت اسلام است .
بر اين اساس، هر فردى از اعضاى جامعه اسلامى موظف است كه مردم را به ارزشها دعوت و از ضد ارزشها باز دارد. در طول تاريخ، مؤمنان به انبيا پس از ايمان خويش نخستين وظيفه خود را ارشاد و دعوت مردم مىدانستند. پس از پيامبر اكرم (ص) نيز اين سيره ادامه داشت. مسلمانان از هر فرصتى براى تبليغ اسلام استفاده مىكردند. بر اساس همين وظيفه، تاجرى كه براى تحصيل معاش به دورترين نقاط گيتى سفر مىكرد، از دعوت به اسلام غافل نبود، بلكه شغل اصلى خود را تبليغ تلقى مىكرد و در راه انتشار و گسترش اسلام از هيچ كوششى فروگذار نمىكرد، و از همين راه بود كه اسلام به دورترين نقاط عالم راه يافت و به جاهايى رسيد كه فاتحان صدر اسلام و پس از آن به آن جاها نرسيده بودند.
هم اكنون نيز تبليغ وظيفهاى همگانى است و هر مسلمانى وظيفه دارد كه به اندازه توان خود، اسلام را با كردار و گفتار خود معرفى نمايد. علاوه بر اين، ضرورى است كه گروهى تحت نظر سازمان تشكيلاتى به اين مهم اقدام كنند و با برنامه ريزى دقيق، با توجه به نيازهاى زمان به تبليغ اسلام بپردازند و عينيت بخشيدن ارزشهاى دينى را در زندگى مردم به عهده بگيرند. قرآن كريم، از اين گروه به نام «امت» ياد كرده است: «و تمكن منكم امة يدعون الى الخير...» |
از اين آيه روشن مىشود كه همواره بايد گروهى با شناخت اسلام به دعوت و ارشاد همت گمارند و از عقايد و اخلاق مردم حراست و پاسدارى نمايند و با هر فساد و منكرى كه مانع اجرا و گسترش ارزشهاى دينى است، مبارزه نمايند. به همين جهت، با اين كه در اسلام جهاد بسيار با اهميت است و براى مسلمانان جنبه حياتى دارد و تخلف از آن ننگ و گناه به شمار مىرود، ولى در مواردى كه ايجاب نمىكند كه همه در ميدان جنگ شركت كنند، لازم است كه عدهاى فريضه جهاد را انجام دهند و گروهى ديگر معارف و احكام اسلامى را فرا گيرند و وظيفه مقدس تبليغ و نشر احكام دينى (انذار) را بر عهده گيرند. قرآن كريم در اين زمينه مىفرمايد :
فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفه ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون.
چرا از هر گروهى دستهاى به سفر نروند تا دانش دين خويش را بياموزند و چون بازگشتند مردم خود را هشدار دهند، باشد كه از زشتكارى حذر كنند.
اين چنين است كه از نخستين روزهاى دعوت اسلام، گروهى با تفقه در دين رسالت تبليغ و پاسدارى از اسلام و گسترش آن را به عهده گرفتند. از همان روزهايى كه پيامبر اكرم (ص) مصعب ابن عميرها، معاذ ابن جبلها و عبد الله ابن رواحهها را براى ابلاغ رسالت و تعليم السلام به مناطق دور و نزديك فرستاد، هسته اوليه «دعاة» و مبلغين تشكيل شد. پيامبر (ص) نيز شخصا به تشكيل اجتماعات مختلف اقدام كرد و با خواندن خطبه در اجتماعات جمعه و جماعات و تبليغ انفرادى مردم و گاه با نوشتن نامه به تبليغ و نشر معارف و احكام اسلام پرداخت. در سال هفتم هجرى، با تأمين نسبى امنيت داخلى به گسترش دامنه تبليغ پرداخت و داعيانى را براى هدايت زمامداران و ملتهاى آن روز گسيل داشت.
اين سيره پس از پيامبر (ص) در ميان مسلمانان همچنان رايج بود. در اين ميان ائمه معصومين (ع) بيش از همه به اين مهم اهميت مىدادند. مبلغان را تشويق مىكردند. به مناظره با ملحدان و مخالفان مىپرداختند. به شبهات پاسخ مىگفتند. و افرادى را با آموزشهاى مختلف جهت نشر و پاسدارى از اسلام تربيت مىكردند.
پس از دوره غيبت كبرى و تكون حوزههاى علمى شيعه، علما يكى از رسالتهاى مهم خويش را تبليغ دين شمردند و با توجه به شرايط حاكم بر مردم و جامعه، با اشكال گوناگون، به تبليغ دست يازيدند و با عشق و سوز به نشر و گسترش اسلام و هدايت ديگران پرداختند و از زمينهها و مناسبتهاى مختلف تبليغى همچون: محرم و صفر، اعياد و وفيات، رمضان، نماز جمعه و... در رساندن پيام دين به مردم و استحكام عقايد آنان سود مىبردند. |
در گذشته، در راستاى تبليغ مردم، اكثريت عالمان پس از پايان تحصيل به زادگاه خويش باز مىگشتند و در نتيجه همه شهرها و اكثر روستاها از وجود روحانيون معتبر بهره مىگرفتند . بالاتر اين كه بسيارى از شهرها و روستاهاى بزرگ داراى حوزه علميه بودند و شخصيتهايى نام آور در آن به تبليغ و ترويج اسلام مشغول بودهاند.
متاسفانه اين سيره حسنه اندك اندك در حوزه نجف منسوخ شد و علما زندگى حوزوى و تمركز در نجف را به جاى زندگى در ميان مردم برگزيدند وعظ و خطابه دون شأن علما و منافى با قداست و حرمت عالم و فقيه شمرده شد. واعظان متهم به بىسوادى شدند. اين رويه باعث ايجاد فاصله ميان مردم و عالمان دينى شد. با اين رويه، ميدان براى اغيار خالى گشت. مبلغان بيگانه در مراكز آموزشى، شهرها و روستاها راه يافتند و با انحراف جوانان زمينه را براى سقوط حاكميت مذهب فراهم كردند، و آن چه را كه امروز در عراق شاهد آنيم از ثمرات آن است .
امام خمينى (ره) درباره صاحبان اين انديشه و اين تصور غلط و ناپسند چنين مىفرمايد:
«ممكن است دستهاى ناپاكى با سمپاشيها و تبليغات سوء برنامههاى اخلاقى و اصلاحى را بىاهميت وانمود كرده، منبر رفتن براى پند و موعظه را مغاير با مقام علمى جلوه دهند... امروز، در بعضى از حوزهها شايد منبر رفتن و موعظه كردن را ننگ بدانند! غافل از اين كه حضرت امير عليه السلام منبرى بودند و در منابر مردم را نصيحت فرموده... و راهنمايى مىكردند . ساير ائمه (ع) نيز چنين بودند.»
ولى در ايران اسلامى تفكر غالب در حوزههاى علميه، بويژه در ميان طلاب جوان و دلسوز، بر تداوم اين سيره حسنه (تبليغ سنتى) بوده است و آن را از راههاى موفق تبليغ دانستهاند . و در مناسبتهاى تبليغى براى تبليغ و منبر و دعوت مردم به سوى معارف و احكام دينى و معرفى استعمارگران و ايادى خائن آنان به ميان مردم رفتهاند. به اعتراف دوست و دشمن پيروزى انقلاب اسلامى و تداوم آن ثمره همين تبليغات سنتى بوده است.
پايگاه مردمى مبلغان و تبليغ مداوم آنان بود كه به افكار رشد و شكوفايى داد و آنان را به قيام فرا خواند و به تعبير امام امت (ره) :
«اين قدرت روحانيون بود كه در همه جا مردم را بسيج كرد. هر جا رفتيد آخوند آن شهر مردم را بسيج كرد و همه را با هم متحد كردند و همه در محراب و منبر مردم را جمع كردند و جوش دادند به هم، تا اين سد شكست.»
حركت جنوب لبنان و ديگر مناطق مسلمان نشين نشأت گرفته از همين مجالس و اجتماعات مذهبى است. بنابراين، محراب و مسجد و منبر، از سنگرهاى پربركتى است كه از قديم الايام پايگاه نشر انديشههاى دينى بوده است. اما امروز، ضمن حفظ اين سنگرها، استفاده از سنگرهاى جديد ضرورى است.
كتاب: حوزه، كاستيها و بايستهها، ص 300 تهیه و تنظیم برای تبیان:مجید نقدی