جرعه نوش علم
ستایشگران فاطمه 7
اشاره:
حضرت صدیقه طاهره، دخت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ستایشگران بی شمار دارد و از فضایل، مناقب و مقامات عالیه او ستایش های فراوانی شده است. دوست و دشمن، به کمال و عظمت او اعترافات کرده و جلالت شأن وی را ستودهاند. در این مجموعه قصد آن داریم تا ستایشها و ستایشگران بانوی آب و آیینه را به منظر چشم شما آوریم.
امام باقر در ستایش فاطمه علیهما السلام
امام ابوجعفر محمدبن علی الباقر علیه السلام با سخن و عمل خود، شخصیت با عظمت و ملکوتی حضرت صدیقهی طاهره، فاطمه زهرا سلام الله علیها را به خوبی روشن ساخته و آن بانوی بهشتی را با کلمات جالب و دلنشین خود در حد بالایی ستایش کرده، چنان که با فعل خویش جوامع اسلامی را متوجه عظمت و جلال بی نظیر آن سیدهی نسوان فروده است و ما گوشه هایی از این نوع مطالب را ارائه میکنیم:
1- آن بزرگوار دربارهی حضرت صدیقه طاهره میفرمایند: وَاللهِ لَقَد فَطَمَها اللهُ بالعِلمِ وَ عَن الطَمَث فِی المِیثاق
به خدای یکتای بی همتا سوگند! خداوند در روز میثاق، آن بانوی جهان را با علم و دانش از شیر گرفت و او را از عادت ماهانهی زنان بازداشت.
گویا این جمله در مورد نام نامی و اسم مقدس فاطمه است و وجه این نامگذاری را بیان میکنند. چون کلمه «فطام» با این اسم شریف از یک مادهاند و به معنای از شیر گرفتن است از این رو میفرماید خداوند او را با علم از شیر گرفت. یعنی اگر در مورد کودکان برنامهی از شیر گرفتن به این صورت است که با غذاهای نرم و مناسب و ریختن آن در کام کودک او را از شیر ممنوع میدارند در مورد حضرت زهرا با غذای مبارک پربرکت دانش عینی از شیر گرفته شدهاند و از فصل کودکی و دوران خردسالی، علم در کام جان او ریخته شده و او را با علم الهی و آسمانی رشد داده و بار آوردهاند.
و میتوان گفت که چون «فطم» به معنی بریدن و جدا کردن است پس خداوند، فاطمه را از جهل بریده و جدا فرمود و در هر حال مقصود آن است که او در بدو آفرینش، عالِم به علوم ربانی بود.
و در کلمهی آخر روایت، نکتهی دیگری را بازگرو فرموده و مفاد آن این است که اگر با «فطام» کودک از شیر ممنوع میشود فاطمه از عادت ماهانه ای که در زنها هست ممنوع شده و آن بانوی معظمه دچار این حالت و تبعات آن نمیشد بلکه همواره پاک و مطهر بود.
2- شیخ طوسی رضوان الله علیه نقل کرده که زنی در مورد وضع و برنامهی خویش از امام باقر علیه السلام پرسش کرد و گفت: «خداوند، کار شما را نیکو گرداند من زنی از دنیا بریده ام.» حضرت فرمود:
«به نظر تو دنیا گریزی و بریدن از دنیا در چیست؟» عرض کرد: «من هرگز تصمیم به ازدواج ندارم.» حضرت باقر علیه السلام فرمود: «برای چه؟» او پاسخ داد «زیرا میخواهم از این رهگذر، کسب فضیلت کنم.» امام باقر علیه السلام فرمود: اِنصَرِفی فَلَو کانَ فِی ذَلِکَ فَضلٌ لَکانَت فَاطمةُ عَلَیها السَلامُ اَحقّ بهِ مِنکِ انّه لَیس اَحدٌ یَسبقُها اِلی الفَضلِ
این حرفها را رها کن چه آنکه اگر در ترک تزویج و ازدواج، فضیلتی بود هر آینه فاطمه علیها سلام از تو شایسته تر بدین امر بود.[و جا داشت که فاطمه ازدواج را ترک کرده و به وصلت تن ندهد.] چه آنکه به جِدّ، احدی نیست که در کسب علم بر فاطمه سبقت گرفته و پیش افتاده باشد.
چنان که مشاهده میفرمایید امام باقر علیه السلام طرز تفکر آن زن را – که زهد و دل برکندن از دنیا را در ترک ازدواج میدانست و چون وصلت نکرده بود خود را تارک دنیا قلمداد میکرد – تخطئه کرد و اعلان فرمود که ترک ازدواج، زهد و اعراض از دنیا نیست تا برای انسان فضیلتی باشد؛ زیرا اگر فضیلت به شمار میرفت فاطمه باید در این موضوع پیشگام باشد و ازدواج را به کلی نپذیرد در حالی که آن بانوی آسمانی ازدواج فرمود.
زیباتر از اینها جملهی آخر است که بسیار صریح میفرمایند هرگز احدی در اکتساب فضیلت و احراز کمال بر فاطمه سبقت نگرفت.
این توصیف امام باقر علیه اسلام در مورد حضرت زهراست و مآل این ستایش به سوی آن است که او در کسب فضیلتها و کمالات بر همه مقدم بود و گوی سبقت را از هر کسی ربوده بود. و حقا که توصیف بسیار جالب و قابل توجهی است و به وضوح نشان میدهد که فاطمه در کسب فضایل پیشرو همگان است و همهی فضیلت جویان دنباله رو ان بانوی جهانیان میباشند.
3- مرحوم کلینی رضوان الله علیه از علی بن ابی حمزه نقل میکند: به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام گفتم: «از حضرت باقر روایت شده که هرگاه دچار تب میشد از آب سرد یاری میگرفت. دو جامه داشت یکی را در آب سرد میگذاشت و جامهی دیگر را میپوشید و میان این دو جامه نوبت میگذاشت، آن گاه به طوری که از در خانه صدای او را میشنیدند ندا میکرد و میگفت: یا فاطمه! دختر محمد صلی الله علیه و آله.»
امام کاظم علیه السلام فرمود: «بله درست است حضرت باقر علیه السلام این چنین بودند.»
علامهی مجلسی رضوان الله علیه میفرماید: «شاید این ندا و فریاد امام باقر علیه السلام از جهت شفا خواستن به برکت حضرت فاطمه زهرا صلوات الله علیها بوده است.»
و میتوان گفت آن امام معصوم و بزرگوار در حالی که در آتش میسوخت و تحت فشار درد قرار گرفته بود به یاد مصائب و رنج مادر مظلومه اش، فاطمه افتاده و با گفتن «یا فاطمه بنت محمد»، خاطرهی مصائب او را تجدید میکرد و از این موضوع ناله میزد.
4- از حضرت امام محمد باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: فاطمه دختر پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله شصت روز بعد از وفات ایشان دچار بیماری شد و بیماری او شدت یافت، مرض بر او سخت شد و فشار آورد و از جمله دعای او در حالت دردمندی و شکایتش این بود: «یا حیّ یا قیّوم برَحمَتِکَ استَغِیثُ فَاغِثنِی اللهّمَ زَحزِحنِی عَن النارِ وَ ادخِلنی الجَنةَ وَ ?لْحِقنِی باَبی مُحمّد صلّی الله علیه و آله» ای زنده و ای پا برجا و قائم به ذات! به رحمت تو استغاثه میکنم، پس به فریادم برس. خداوندا! مرا از آتش دوزخ دور بدار و داخل بهشت کن و به پدرم محمّد صلّی الله علیه وآله ملحق گردان.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به او میگفتند خداوند تو را عافیت بدهد و تو را باقی بدارد و فاطمه پاسخ میداد: یا اباالحسن مَا اَسرَع ?للِحاقُ باللهُ ؛ ای ابوالحسن! پیوستن من به خدا چه زدوتر فرا میرسد!
و دربارهی صدقات خود و وسایل خانه وصیت کرد و نیز توصیه کرد که علی علیه السلام امامه دختر ابی العاص را تزویج کند و فرمود: «او دختر خواهر من است و بر فرزندان من مهربانی میکند...» و سرانجام امیرالمؤمنین ایشان را شبانه دفن کرد.
امام باقر علیه السلام در این روایت، نکات متعددی از جدهی گرامی خود حضرت زهرا نقل میکند که هر کدام بیانگر زاویه ای از زوایای شخصیت فاطمه است:
1- دعای مخصوص و پرسوز فاطمهی زهرا که خود حاوی مطالب گرانبهایی است.
2- او نه تنها از مرگ خود خبر میداد بلکه نزدیک بودن آن را نیز اعلام میکرد.
3- امام باقر علیه السلام از صدقات و موقوفات فاطمه – که در راه خدا داده بود – خبر میدهد.
4- برای رعایت حق شوهر خود به وی سفارش میکند که بعد از او ازدواج کند.
5- شخصی را نیز برای ازدواج در نظر گرفته و آن امامه، دختر حضرت زینب دختر رسول خدا بود و میگوید چون او دخترخواهر من است با فرزندان من مهربانی میکند.
6- در لحاظت آخرین عمر نیز مهر مادری را اِعمال میکند.
تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه - حسین عسگری
1 - کافی، ج 2، ص 460.
2 - امالی شیخ طوسی، ج 1، ص 380.
3- کافی، ج 8، ص 158، ح 87.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 217؛ نقل از: مصباح الانوار