تبیان، دستیار زندگی
( مقالات-6 ) این مطلب ( پس از مباحث بخش دوم )  در واقع بخش پایانی مقاله ی استاد مطهری است.از آنجایی كه این مقالات از بهترین منابع بررسی موضوع تعدد زوجات است ، قصد ما این بوده كه با ارائه چنین منبعی ، با اطلاعاتی كاملتر ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اشكالات و معایب چند همسرى- (قسمت سوم)

( مقالات-6 )

این مطلب ( پس از مباحث بخش دوم)  در واقع بخش پایانی مقاله ی استاد مطهری است.از آنجایی كه این مقالات از بهترین منابع بررسی موضوع تعدد زوجات است ، قصد ما این بوده كه با ارائه چنین منبعی ، با اطلاعاتی كاملتر به این مسئله بپردازیم. با امید این كه مخاطب محترم بهره لازم را ببرد.

عناوین:

1 – نقش اسلام در چند همسری2 – محدودیت

3 – عدالت4 – مساله بیم از عدم عدالت

5 – حرمسراها6 - شرایط و امكانات دیگر

7 – مرد امروز و تعدد زوجات

1- نقش اسلام در چند همسرىاسلام نه چند همسرى را اختراع كرد ( زیرا قرن ها پیش از اسلام در جهان وجود داشت) و نه آن را نسخ كرد ( زیرا از نظر اسلام براى اجتماع مشكلاتى پیش مى‏آید كه‏ راه چاره آنها منحصر به تعدد زوجات است )؛ ولى اسلام رسم تعدد زوجات را اصلاح‏ كرد.

2- محدودیتاول اصلاحى كه به عمل آورد این بود كه آن را محدود كرد. قبل از اسلام تعدد زوجات نامحدود بود; یك نفر به تنهایى مى‏توانست صدها زن داشته باشد و از آنها حرمسرایى به وجود آورد. ولى اسلام ‏«حداكثر» براى آن معین كرد؛ به یك نفر اجازه‏ نداد بیش از چهار زن داشته باشد. در حكایات و روایات نام افرادى در صدر اسلام ‏دیده مى‏شود كه در حالى كه اسلام آوردند بیش از چهار زن داشتند و اسلام آنها را مجبور كرد مقدار زائد را رها كنند. از آن جمله نام مردى به نامغیلان بن اسلمه برده ‏مى‏شود كه ده زن داشت و پیغمبر اكرم او را مجبور كرد كه شش تاى آنها را رها كند. و همچنین مردى به نامنوفل بن معاویه پنج زن داشت، پس از آن كه اسلام اختیار كرد رسول اكرم امر كرد كه یكى از آنها را حتماً رها كند.

در روایات شیعه وارد شده كه یك نفر ایرانى مجوسى در زمان امام صادق (ع) اسلام‏ اختیار كرد در حالى كه هفت زن داشت.از امام صادق سؤال شد: تكلیف این مرد كه ‏اكنون مسلمان شده با هفت زن چیست؟ امام فرمود: حتماً باید سه تا از آنها را رها كند.

3- عدالتاصلاح دیگرى كه اسلام به عمل آورد این بود كه عدالت را شرط كرد و اجازه نداد به هیچ وجه تبعیضى میان زنان یا میان فرزندان آنها صورت بگیرد. قرآن كریم در كمال صراحت فرمود: فان خفتم الا تعدلوا فواحدة (1) اگر بیم دارید كه عدالت نكنید ( یعنى اگر به خود اطمینان ندارید كه با عدالت رفتار كنید ) پس به یكى اكتفا كنید.

در دنیاى قبل از اسلام اصل عدالت ‏به هیچ وجه رعایت نمى‏شد، نه میان خود زنان و نه میان فرزندان آنها. در مقاله ‏27 از كریستین‏سن و دیگران نقل كردیم كه در ایران ساسانى ، رسم تعدد زوجات شایع بود و میان زنان و همچنین میان فرزندان آنها تبعیض قائل مى‏شدند .

یك یا چند زن، زنان ممتاز ( پادشاه زن ) خوانده مى‏شدند و از حقوق كامل برخوردار بودند.

سایر زنان به عنوان‏ «چاكر زن‏» و غیره خوانده مى‏شدند و مزایاى قانونى كمترى داشتند. فرزندان چاكر زن اگر از جنس ذكور بودند در خانه پدر به فرزندى پذیرفته مى‏شدند و اگر دختر بودند به فرزندى قبول نمى‏شدند.

اسلام همه این رسوم و عادات را منسوخ كرد و اجازه نداد كه براى یك زن یا فرزندان او امتیازات قانونى كمترى قائل گردند.

ویل دورانت در جلد اول« تاریخ تمدن» ضمن بحث از تعدد زوجات مى‏گوید:

«به تدریج كه ثروت نزد یك فرد به مقدار زیاد جمع مى‏شد و از آن نگرانى پیدا مى‏كرد كه چون ثروتش به قسمت هاى زیادى منقسم شود، سهم هر یك از فرزندان كم خواهد شد، این فرد به فكر مى‏افتاد كه میان زن اصلى و سوگلى و همخوابه‏هاى خود فرق بگذارد تا میراث تنها نصیب فرزندان زن اصلى شود.»

این جمله مى‏رساند كه تبعیض میان زنان و فرزندان آنها در دنیاى قدیم امر رایجى بوده است. ولى عجیب این است كه ویل دورانت ‏سپس به سخنان خود چنین ادامه مى‏دهد:

«تا نسل معاصر تقریباً زناشویى در قاره آسیا بدین ترتیب بوده است. كم كم زن اصلى مقام زن منحصر به فرد را پیدا كرد و زنان دیگر یا محبوبه‏هاى سرى مرد شدند و یا اصلاً از میان رفتند.»

ویل دورانت توجه نكرده یا نخواسته توجه كند كه چهارده قرن است كه در آسیا در پرتو دین مقدس اسلام، رسم تبعیض میان فرزندان منسوخ شده است. یك زن اصلى و چند محبوبه سرى داشتن جزء رسوم اروپایى است نه آسیایى. این رسم اخیراً از اروپا به آسیا سرایت كرده است.

به هر حال اصلاح دومى كه اسلام در تعدد زوجات انجام داد این بود كه تبعیض را چه در میان زنان و چه در میان فرزندان ملغى ساخت.

از نظر اسلام‏ «سوگلى‏» بازى به هر صورت و به هر شكل جایز نیست. علماى اسلام تقریباً وحدت نظر دارند كه تبعیض میان زنان تحت هیچ عنوانى جایز نیست. فقط بعضى از نحله‏هاى فقهى اسلامى حق زن را طورى توجیه كرده‏اند كه با تبعیض سازگار است.

مسلماً نباید تردید كرد كه این نظر درست نیست و بر خلاف مفهوم آیه كریمه قرآن است. رسول اكرم (ص) جمله‏اى در این باره فرموده است كه شیعه و سنى بالاتفاق آن را نقل و روایت كرده‏اند و آن عبارت است از:

«هر كس دو زن داشته باشد و در میان آنها به عدالت رفتار نكند ( به یكى از آنها بیشتر از دیگرى اظهار تمایل كند )، در روز قیامت محشور خواهد شد در حالى كه یك طرف بدن خود را به زمین مى‏كشد تا سرانجام داخل آتش شود.»

عدالت، عالی ترین فضیلت انسانى است. شرط عدالت ، ‏یعنى شرط واجد بودن عالی ترین نیروى اخلاقى ، با توجه به این كه معمولاً احساسات مرد نسبت‏ به همه زنها یكسان و در یك درجه نیست،رعایت عدالت و پرهیز از تبعیض میان زنان، یكى از مشكل ترین وظایف به شمار مى‏رود.

همه مى‏دانیم كه رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم در ده سال آخر عمر خود یعنى در دوره مدینه‏ - كه دوره جنگ هاى اسلامى بود و زنان بى‏سرپرست در میان مسلمین زیاد بودند-زنان متعدد اختیار كرد. اكثریت زنان پیغمبر بیوه و بزرگسال بودند و غالباً از شوهران سابق خود فرزندانى داشتند. تنها دوشیزه‏اى كه پیغمبر اكرم با او ازدواج كرد عایشه بود.

عایشه به همین جهت همیشه تفاخر مى‏كرد و مى‏گفت: من تنها زنى هستم كه جز پیغمبر شوهر دیگرى او را لمس نكرده است.

رسول اكرم (ص) منتهاى عدالت را درباره همه آنها رعایت مى‏كرد و هیچ گونه تبعیضى میان آنها قائل نمى‏شد.عروة بن زبیر خواهر زاده عایشه است؛ درباره طرز رفتار پیغمبر اكرم با زنان خود،از خاله خویش عایشه سؤالاتى كرده است.عایشه گفت: رسم پیغمبر این بود كه هیچ یك از ما را بر دیگرى ترجیح نمى‏داد . با همه به عدالت و تساوى كامل رفتار مى‏كرد. كمتر روزى اتفاق مى‏افتاد كه به همه زنان خود سر نزند و احوالپرسى و تفقد نكند. ولى نوبت هر كس بود، نسبت ‏به دیگران به احوالپرسى قناعت مى‏كرد و شب را در خانه آن كس بسر مى‏برد كه نوبت او بود. اگر احیاناً در وقتى كه نوبت زنى بود مى‏خواست نزد زن دیگر برود، رسماً مى‏آمد و اجازه مى‏گرفت.

اگر اجازه داده مى‏شد مى‏رفت و اگر اجازه داده نمى‏شد نمى‏رفت. من شخصاً این طور بودم كه هر وقت از من اجازه مى‏خواست نمى‏دادم.

رسول اكرم حتى در بیماریى كه منجر به فوت ایشان شد كه توانایى حركت نداشت، عدالت را در كمال دقت اجرا كرد. براى اینكه عدالت و نوبت را رعایت كرده باشد ،هر روز بسترش را از اتاقى به اتاق دیگر منتقل مى‏كردند. تا آن كه یك روز همه را جمع كرد و اجازه خواست در یك اتاق بماند و همه اجازه دادند در خانه عایشه بماند.

على بن ابی طالب علیه السلام در اوقاتى كه دو زن داشت، حتى اگر مى‏خواست وضو بسازد، در خانه زنى كه نوبتش نبود وضو نمى ساخت.

اسلام براى شرط عدالت آن اندازه اهمیت قائل است كه حتى اجازه نمى‏دهد مرد و زن دوم در حین عقد توافق كنند كه زن دوم در شرایط نامساوى با زن اول زندگى كند;

یعنى از نظر اسلام رعایت عدالت تكلیفى است كه مرد نمى‏تواند با قرار قبلى با زن، خود را از زیر بار مسؤولیت آن خارج كند. مرد و زن هیچ كدام حق ندارند چنین شرطى در متن عقد بنمایند. زن دوم كارى كه مى‏تواند بكند فقط این است كه عملاً از حقوق خود صرف نظر كند اما نمى‏تواند شرط كند كه حقوقى مساوى با زن اول نداشته باشد، همچنان كه زن اول نیز مى‏تواند عملاً با میل و رضاى خود از حقوق خود صرف نظر كند اما نمى‏تواند كارى كند كه قانوناً حقى نداشته باشد.از امام باقر علیه السلام سؤال شد: آیا مرد مى‏تواند با زن خود شرط كند كه فقط روزها هر وقت ‏بخواهد به او سر بزند یا ماهى یك بار یا هفته‏اى یك بار نزد او برود، یا شرط كند كه نفقه به طور كامل و مساوى با زن دیگر به او ندهد و خود آن زن هم از اول این شرط ها را بپذیرد؟ امام فرمود:

«خیر، چنین شرط هایى صحیح نیست.هر زنى به موجب عقد ازدواج خواه ناخواه حقوق كامل یك زن را پیدا مى‏كند.چیزى كه هست،پس از وقوع ازدواج هر زنى مى‏تواند عملاً براى جلب رضایت ‏شوهر كه او را رها نكند یا به علت دیگرى،همه یا قسمتى از حقوق خود را ببخشد.»

تعدد زوجات با این شرط اخلاقى اكید و شدید به جاى آنكه وسیله‏اى براى هوسرانى مرد واقع گردد، شكل و قیافه انجام وظیفه به خود مى‏گیرد. هوسرانى و شهوت پرستى جز با آزادى كامل و دنبال هواى دل رفتن سازگار نیست.هوسرانى آنگاه صورت عمل به خود مى‏گیرد كه آدمى خود را در اختیار دل قرار دهد و دل را در اختیار خواهش ها و میل ها. دل و خواهش هاى دل ، منطق و حساب برنمى‏دارد. آنجا كه پاى انضباط و عدالت و انجام وظیفه به میان مى‏آید، هوسرانى و هواپرستى باید رخت ‏بربندد.

از این رو به هیچ وجه تعدد زوجات را در شرایط اسلامى نمى‏توان وسیله‏اى براى هوسرانى شناخت.

كسانى كه تعدد زوجات را وسیله هوسرانى قرار داده‏اند، قانون اسلامى را بهانه ای براى یك عمل ناروا قرار داده‏اند. اجتماع حق دارد آنها را مؤاخذه و مجازات[كند] و این بهانه را از دست آنها بگیرد.

4- مساله بیم از عدم عدالت

منصفانه می توان گفت ، افرادى كه شرایط اسلامى را در تعدد زوجات كاملاً رعایت مى‏كنند بسیار كم‏اند. در فقه اسلامى مى‏گویند: «اگر بیم دارى كه استعمال آب براى بدنت زیان دارد وضو نگیر» ، «اگر بیم دارى كه روزه برایت زیان دارد روزه نگیر». این دو دستور در فقه اسلامى رسیده است. شما افراد بسیارى را مى‏بینید كه مى‏پرسند: مى‏ترسم آب برایم زیان داشته باشد، وضو بگیرم یا نگیرم؟ مى‏ترسم روزه برایم ضرر داشته باشد، روزه بگیرم یا نگیرم؟ البته این پرسش ها، پرسشهاى درستى است. چنین اشخاصى نباید وضو و روزه بگیرند.

اگر تنها كسانى اقدام به تعدد زوجات نمایند كه لااقل این یك شرط را واجد باشند، جاى هیچ گونه بهانه و ایرادى نبود.

5- حرمسراها

موضوع دیگرى كه سبب شده تعدد زوجات را بر قانون اسلام عیب بگیرند دستگاه هاى حرمسرادارى خلفا و سلاطین پیشین است. برخى از نویسندگان و مبلغین مسیحى تعدد زوجات اسلامى را مساوى با حرمسرادارى با همه مظاهر ننگین و مظالم بى‏پایان آن معرفى كرده‏اند و چنین وانمود مى‏كنند كه تعدد زوجات در اسلام یعنى همان حرمسراداری ها كه تاریخ در دستگاه هاى خلفا و سلاطین پیشین نشان مى‏دهد.

متأسفانه بعضى از نویسندگان - كه حرف به حرف بازگو كننده افكار و عقاید  غربیها هستند- هر جا كه نام تعدد زوجات مى‏برند آن را با حرمسرا ردیف مى‏كنند. این قدر شخصیت و استقلال فكرى ندارند كه میان آنها تفكیك كنند.

6- شرایط و امكانات دیگر

گذشته از شرط عدالت، شرایط و تكالیف دیگرى نیز متوجه مرد است. همه مى‏دانیم كه زن مطلقاً یك سلسله حقوق مالى و استمتاعى به عهده مرد دارد. مردى حق دارد آهنگ چند همسرى كند كه امكانات مالى او به او اجازه این كار را بدهد. شرط امكان مالى در تك همسرى نیز هست.

امكانات جسمى و غریزى نیز به نوبه خود شرط و واجب دیگرى است. در« كافى » و « وسائل» از امام صادق روایت‏ شده است كه فرمود:

«هر كس گروهى از زنان را  نزد خود گرد آورد كه نتواند آنها را از لحاظ جنسى اشباع نماید و آنگاه آنها به زنا و فحشاء بیافتند، گناه این فحشاء به گردن اوست.»

تاریخچه‏هاى حرمسراها داستان ها ذكر مى‏كنند از زنان جوانى كه از لحاظ غریزه تحت فشار قرار مى‏گرفتند و مرتكب فحشاء مى‏شدند و احیاناً پشت‏ سر آن فحشاءها، كشتارها و جنایت ها واقع مى‏شد.

بنابراین  روشن است كه اسلام با تجویز تعدد زوجات نخواسته است زن را تحقیر كند، بلكه از این راه بزرگترین خدمت را به جنس زن كرده است. اگر تعدد زوجات، مخصوصاً در شرایط فزونى نسبى عدد زنان آماده ازدواج بر مردان آماده ازدواج -كه همیشه در دنیا بوده و هست- اجازه داده نشود، زن به بدترین شكلى ملعبه مرد خواهد شد; رفتار مرد با او از یك كنیز بدتر خواهد بود، زیرا انسان در مقابل یك كنیز لااقل این اندازه تعهد مى‏پذیرد كه فرزند او را فرزند خود بداند اما در مقابل معشوقه و رفیقه این اندازه تعهد هم ندارد.

7- مرد امروز و تعدد زوجات

مرد امروز از تعدد زوجات روگردان است، چرا؟  آیا به خاطر این كه مى‏خواهد به همسر خود وفادار باشد و به یك زن قناعت كند یا به خاطر اینكه مى‏خواهد حس تنوع طلبى خود را از طریق گناه - كه به حد اشباع ، وسیله برایش فراهم است- ارضاء نماید؟ امروز گناه جاى تعدد زوجات را گرفته است نه وفا، و به همین دلیل مرد امروز سخت از تعدد زوجات كه براى او تعهد و تكلیف ایجاد مى‏كند متنفر است. مرد دیروز اگر مى‏خواست هوسرانى كند راه گناه چندان براى او باز نبود، ناچار بود تعدد زوجات را بهانه قرار داده ، هوسرانى كند.

در عین اینكه شانه از زیر بار بسیارى از وظایف خالى مى‏كرد، از انجام بعضى تعهدات مالى و انسانى در باره زنان و فرزندان چاره‏اى نداشت. اما مرد امروز هیچ الزام و اجبارى نمى‏بیند كه كوچكترین تعهدى در زمینه هوسرانی هاى بى‏پایان خود بپذیرد. ناچار علیه تعدد زوجات قیام مى‏كند.

مرد امروز تحت عنوان سكرتر، ماشین نویس و صدها عنوان دیگر كام خود را از زن مى‏گیرد و بودجه آن را به صندوق دولت‏ یا شركت ‏یا مؤسسه‏اى كه در آن كار مى‏كند تحمیل مى‏كند بدون آن كه دینارى از جیب خود بپردازد.

مرد امروز هر چند صباح یك بار معشوقه خود را عوض مى‏كند،  بدون اینكه احتیاجى به تشریفات مهر و نفقه و طلاق داشته باشد.

در شرح حال برتراند راسل -كه یكى از مخالفین سرسخت تعدد زوجات است‏- چنین مى‏خوانیم:

«در نخستین دوران زندگى او علاوه بر مادر بزرگش، دو زن دیگر نقش بزرگى داشته‏اند كه یكى از آنها آلیس نخستین همسرش و دیگرى رفیقه‏اش به ناماتولین مورل مى‏باشند . مورل از زنان سرشناس آن دوره بود و با بسیارى از نویسندگان اوایل قرن بیستم دوستى داشت.»

مسلماً چنین شخصى با تعدد زوجات روى موافق نشان نمى‏دهد. گویا همین رفیقه ‏بازى او بود كه به ازدواج او با همسرش آلیس پایان داد، زیرا از زبان خود راسل چنین نوشته‏اند:

«در بعد از ظهر یكى از روزها هنگامى كه با دوچرخه عازم یكى از ییلاقات نزدیك شهر بودم ناگهان احساس كردم كه دیگر آلیس را دوست ندارم.»

پى‏نوشت:

1- نساء 3.