تبیان، دستیار زندگی
گفتند در آن لحظه شما رادارتان را یک بار خاموش و روشن کنید! رادار که خاموش می شد، چهل ثانیه طول می کشید تا دوباره روشن شود. توی این مدت که امواج رادار قطع بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقش موشک های گیج در آزادی خرمشهر

گزارش یک افسر رادار از عملکرد پدافند هوایی در منطقه عملیاتی بیت المقدس

سه روز مانده به شروع عملیات، ما سایت موشکی «تبوک» را در هفده کیلومتری آبادان مستقر کردیم. پرسنل این سایت از عملیات های قبلی تجربیات خوبی داشتند و مسئوولان نیروی هوایی هم به عملکرد این سایت اطمینان زیاد سه سایت دیگر در محل های نزدیک به سایت اصلی مان احداث کردیم تا اگر شناسایی شدیم سریعاً به آنجاها نقل مکان کنیم.

نقش موشک های گیج در آزادی خرمشهر

در احداث سایت ها از بچه های جهاد کمک گرفتیم. لودر و بولدوزر و گریدر آمد و محل را صاف کرد و بعد سکوهای لازم جنگ افزارمان را ساختیم: سکوی رادار، سکوی پرتاب موشک، سکوهای اتاق عملیات، سکوهای شناسایی. دستگاه های خودمان را هم به خودروها بستیم و حرکت. بچه های تعمیر و نگهداری هم آمدند و سایت را چک کردند. سایتمان سه تا سکو یک سمت داشت و سه تا سکو هم سمت دیگر. هم سکو هم سه تا موشک داشت. یعنی ما در آن واحد می توانستیم با 18 هواپیما درگیر شویم. بجز سایت تبوک دو سایت دیگر هم داشتیم: سایت «خیبر» در منطقه سوسنگر دو - یک سایت هم در منطقه سر بندر که عقبه ما را پوشش می داد. 12 قبضه توپ 23 میلی متری هم برای پوشش هوایی سایت ها مستقر کرده بودیم به قرارگاه اعلام کردیم که آماده شلیک موشکیم.

عملیات که شروع شد آتش توپخانه عراق هم باریدن گرفت. به قرارگاه اطلاع دادیم توپخانه عراق اذیتمان می کند. گفتند شما سایت را حفظ کنید؛ اگر هم احساس آسیب پذیری کردید بروید یک جای امن تا ما تدابیر لازم را انجام بدهیم. بعد دستور دادند آتش توپخانه نیروی زمینی ارتش در منطقه فعال شود. به چهار ساعت نکشید که احساس کردیم از زیر آتش دشمن خارج شده ایم.

گفتند خب، در آن لحظه شما رادارتان را یک بار خاموش و روشن کنید! رادار که خاموش می شد، چهل ثانیه طول می کشید تا دوباره روشن شود. توی این مدت که امواج رادار قطع بود، اکثر موشک ها گیج می شدند و در اطراف یا وسط آسمان منهدم می شدند.

ساعت 45/10 روز 10/2/1361 بود که متوجه شدیم هفت فروند هواپیمای عراق وارد منطقه شده اند و در برد چهل کیلومتری ما شروع به دور زدن کرده اند. یکی شان آمد جلوتر؛ در بردسی کیلومتری ما و در ارتفاع بیست و هشت هزارپایی. من افسر سایت بودم و با حفظ سمت فرمانده سایت سریع روی هواپیما قفل کردیم. یادم هست ستوان محمد مصطفوی که از درجه داران پرتاب موشک بود اجازه گرفت و موشک را پرتاب کرد. اولین هواپیمایی بود که در بیت المقدس می زدیم.

عراقی ها خیلی دوست داشتند به ما غلبه کنند. برای این کار چندین تاکتیک هم به کار بردند. یکی از این تاکتیک ها این بود که هواپیماهاشان در ساعات نزدیک به ظهر، از سمت خورشید حمله می کردند. این کارشان باعث می شد نور آفتاب چشم توپچی های ما را بزند، هر چند روی سایت های موشکی هاوک ما تأثیر نداشت. مطلب را که به شهید بابایی گفتیم، دستور داد به نفرات توپ ها عینک مخصوص جوشکاری بدهند. این طوری مشکلمان تا حدی بر طرف شد. اما عراق دست بردار نبود.

هواپیما

ما رادارهایی داریم که آسمان را جستجو می کنند و موقعیت هواپیماها را مشخص می کنند و در اختیار سیستم موشکی قرار می دهند. عراق هم موشک هایی داشت که رد امواج ارسالی این رادارها را می گرفت و دقیقاً به سمت شان شلیک می کرد. در بن بست قرار گرفته بودیم. خدا رحمت کند شهید ستاری را با افسران کنترل آتش جلسه گذاشت که «چه کنیم؟». گفتیم آقا، به محض اینکه ما احساس می کنیم هواپیما در برد چهل کیلومتری ما رسیده، انگار یک آن می ایستد و موشکش را شلیک می کند. گفتند خب، در آن لحظه شما رادارتان را یک بار خاموش و روشن کنید! رادار که خاموش می شد، چهل ثانیه طول می کشید تا دوباره روشن شود. توی این مدت که امواج رادار قطع بود، اکثر موشک ها گیج می شدند و در اطراف یا وسط آسمان منهدم می شدند.

فکر کنم روز 13 اردیبهشت بود که به ما گفتند یکی از جنگ افرارهایتان شلیک نمی کند: حالا یا مهماتش تمام شده، یا خدمه اش از روی توپ فرار کرده اند. ستوان طهماسبی را گذاشتم جای خودم. راننده را صدا کردم و رفتیم پای توپ. از پایین که نگاه کردم دیدم کسی روی توپ نیست. گفتم خدایا چه جوابی باید بدهم، چه جور اینها را تحویل مقامات قضایی بدهم. جلوتر که رفتم، دیدم خون از زیر جنگ افزار راه افتاده. پای توپچی که یکی از درجه دارهایمان بود هنوز روی پدال بود. یعنی تا آخرین گلوله شلیک کرده بود و بعد راکت هواپیما کنارش خورده بود. گردن و سرش افتاده بود و آدم فکری می کرد کسی روی توپ نیست.

اواخر عملیات بیت المقدس که شد، با توجه به آزاد شدن جاده اهواز- خرمشهر، ما یک سایت موشکی مان را از رامشیر جا به جا کردیم و به نام سایت موشکی «بدر» در خرمشهر مستقر کردیم. در این عملیات ما 7800 فروند هواپیمای دشمن را در اسکوپ داشتیم که به منطقه حمله کردند. برای مقایسه بگویم در والفجر 8 ما 13300 فروند داشتیم. و بالاخره در عملیات بیت المقدس، پدافندهوایی موفق به سرنگونی 53 هواپیما و 3 بالگرد دشمن شد.

راوی :

سرهنگ خسرو جهانی

تنظیم : بخش هنر مردان خدا - سیفی