آیا از بندبند وجودم گوهر می روید؟
دست نوشتهای از جانباز شهید مهندس حمیدرضا مدنی قمصری جانباز
(ج- ا - ن - ب - ا - ز)
ج:
جانم را او داد و سپس با فرمان او بود كه روحی در كالبدم دمیده شد و در جهان هستی زندگیام را شروع كردم.
ا:
آفرینندهای مهربان كه در مقام مراحل زندگی مرا امتحانهای مختلف میكند.
ن:
نایب امام زمان (عج) را در زمان خود دیدم و به او عشق ورزیدم و سخنش را به جان و دل خریدم.
ب:
با فرمان خدایی و حكم ولایت فقیه به جهاد رفتم و خود را آماده رزم با كفار نمودم.
ا:
آشنا بودم كه در راه این جهاد باید سختیها و مشكلات فراوانی را تحمل كنم تا بتوانم اسلام ناب محمدی را زنده كنیم.
ز:
زحمات رهبرم را نمیگذارم از بین برود، تا پرچم اسلام ناب محمدی توسط حضرت مهدی (عج) در جهان به اهتزاز در آید.
آیا با این وجود كه از بند بند (جانباز) این گونه گوهر میروید كه هم از اطاعت الله و ولایت الله است، من باید در این مقطع كنونی اسوه مقاومت باشم؟! یا در این مكان و بلاد كفر تاثیرات فساد و فحشا و دیگر خرابیهای جامعه غرب مرا در برگیرد و بس. باشد كه به خود آییم و بدانیم كه از كجا آمدهایم، در كجاییم،و به كجا خواهیم رفت و یاد شهیدانمان را زنده نگه داریم كه گفتند: «نماز اول وقت (جماعت بهتر است)و قرآن بخوانید و زیارت عاشورا فراموش نشود».
و شما ای عزیزی كه خود را خدمتگزار جانبازان میدانید، آیا در این مقطع فكر نمودهاید كه در برابر متواضعترین فرد عالم هستی، ایستادهای و در خدمت ایشان هستی و هر گونه خدمت به او حسنات بیشمار و هر گونه كوتاهی برای او، عذاب دوزخ را به همراه خواهد داشت.
من و شما از باب امر به معرف و نهی از منكر به خود آییم، تا خدای نخواسته مدیون خون شهدا و زجر و درد جانبازانمان نباشیم.
انشاءالله
حمیدرضا مدنی قمصری
برای پاسخ به سوال اینجا کلیک کنید.