تبیان، دستیار زندگی
نگاهی به نمایش راز نوشته داریوش ربیعی و کارگردانی زری طالبی تأویل‌های بیرون از دنیای نمایش حسن پارسایی: اگر قرار است باورهای نهادینه شده مذهبی به عنوان موضوع دنیای نمایش انتخاب شوند، الزاماً باید چنان پردازش شوند که حامل و حاوی داده‌ها و داشته‌هایی بسی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی به نمایش راز

نگاهی به نمایش راز

گزارش تصویری نمایش راز

تأویل‌های بیرون از دنیای نمایش

حسن پارسایی: اگر قرار است باورهای نهادینه شده مذهبی به عنوان موضوع دنیای نمایش انتخاب شوند، الزاماً باید چنان پردازش شوند که حامل و حاوی داده‌ها و داشته‌هایی بسیار عمیق‌تر و گیراتر باشند و ضمناً در ارائه آن‌ها به نگاه یک لایه و سطحی معمول جامعه اکتفا نشود.

نمایشنامه‌نویسان مذهبی مبتکر و خلاق همواره داستان‌ها و موقعیت‌هایی می‌آفرینند و در آن‌ها این باورها را به شکلی نمایشی و بسیار دلالت‌گر و عاطفی در قالب رخدادها و رویکردهای معینی به تحلیل درمی‌آورند و نوعی غایت‌مندی، تزکیه نفس، کشف و شهود، تعلق‌پذیر کردن روح و روان و حتی نگره خاصی برای تعریف و تبیین پدیده‌های هستی در نظر می‌گیرند و هدف عمده آن‌ها علاوه بر مقوله مذهب ارزش و اهمیت خود انسان هم هست، زیرا او را در موقعیت‌های متفاوت، به عنوان هدایت شونده و هدایتگر معرفی می‌کنند تا بلکه به این شیوه، انسان از سرگردانی و بی‌تعلقی به زیبایی‌های معنوی زندگی، نجات یابد.

موضوعات مذهبی، دارای قداست‌ و همزمان چالش برانگیزند، لذا اگر کوچک‌ترین انحراف و بی‌دقتی در تبیین یا برداشت از اصول آن رخ دهد، همه چیز وارونه و به ضد خود تبدیل می‌شود.

نمایش"راز" نوشته داریوش ربیعی و کارگردانی زری طالبی که هم اکنون در تالار مولوی اجرا می‌شود، ظاهراً با چنین رویکرد دغدغه‌آمیزی شکل گرفته است.

متن نمایش"راز" می‌کوشد رخدادهایش را بر بستر و پس‌زمینه‌ای مذهبی شکل دهد، اما متأسفانه از قواعد و ساختار نمایش‌های مذهبی بی‌بهره است؛ در این مورد می‌توان دلایل متعددی ارائه داد:

اول: به جای انتخاب یک مضمون مذهبی اساسی، بخشی از درونمایه نمایش به شکل جانبدارانه‌ای به قیاس بین مذاهب که به حوزه‌های مقاله‌نویسی و پژوهشی مربوط می‌شود،‌ اختصاص یافته است.

دوم: بخش محوری موضوع انتخابی این نمایش از بدیهیات ذهنی و جزء باورهای دینی عامه مردم است و چیز تازه‌ای برای دنیای نمایش ندارد.

سوم: متن بر پایه نوعی سیاست‌زدگی نوشته شده که می‌تواند ‌آگاهانه و یا ناآگاهانه باشد. ‌

چهارم: اهمال نویسنده موقعی آشکار می‌شود که پرسوناژهایی بدلی می‌آفریند.

پنجم: استفاده از موضوع معجزه برای نجات از نازایی جزء باورهای و نگره‌های معین پیرامون همه ادیان آسمانی به شمار می‌رود. در نتیجه یک سویه کردن کامل چنین موضوعی به سود یک طرف اساساً غلط است. ضمناً اشتباه نویسنده در نهایت به شکل پارادوکس‌گونه‌ای به حقیقت شکل ثانویه‌ متناقضی ‌می‌دهد: نوع مذهبی که در این نمایش هست مشخص نیست.‌ ‌آن چه نویسنده فراموش کرده این است که تلفیقی شدن در هر موضوع و امری شاید اغلب شدنی و امکان‌پذیر باشد، ولی در مذهب غیر ممکن و محال است. ‌لذا انتخاب موضوع و شیوه پردازش آن در متن نمایش"راز" ‌نوعی ابهام نمایی است.

اگر در این متن فقط از یک رویداد مذهبی استفاده می‌شد و ضمناً از شکل معمول و بدیهی‌اش به درمی‌آمد و با ساختار موضوعی و نمایشی نو و بدیع‌ ارائه می‌شد، می‌توانست به دنیای نمایش هم تعلق داشته باشد. فراموش نکنیم همیشه و در بین عوام مبنای اولیه این نوع رویکردهای اعجازگرا به"خواب و خواب دیدن" برمی‌گردد. چنانچه این نوع اعجازها بدون ارتباط با خواب و در رابطه با خود واقعیات بیرونی ‌شکل می‌گرفت، اعتبار موضوعی قابل تأملی می‌یافت.

نگاهی به نمایش‌ها و فیلم‌های مذهبی خارجی نشان می‌دهد که همواره در آن‌ها کوشش شده که در وهله نخست مضامین اثر از درون اصول عقیدتی و فلسفی خود همان مذهب استخراج و شکل‌دهی شوند و نوع استنباط و تاثیرپذیری مردم هم متعاقباً به جلوه درآید؛ یعنی ابتدا شیوه‌ای عملی و اجرایی برای باورپذیر بودن معجزات به دست ‌‌داده و همه چیز را در حرف و خواب خلاصه نمی‌کنند.

نمایشنامه‌نویسانی مثل"پل کلودل" و"تی.اس.الیوت" چنین رویکردهایی به موضوعات مذهبی از جمله"معجزه" داشته‌اند. "جرج برنارد شاو" در نمایشنامه"ژاندارک" نحوه شکل‌گیری بنیان‌های مذهبی را در زندگی قدیسه‌ای مثل"ژاندارک" نشان می‌دهد، اما هیچ کدام از این نمایشنامه‌نویسان هرگز به قیاس بین مذاهب متوسل نشده‌اند. لازم به یادآوری است که اگر جنگی یا تقابلی بین پیروان مذاهب مختلف در فیلم‌ها و نمایش‌ها نشان داده می‌شود نه به خاطر مخدوش جلوه دادن یک مذهب، بلکه به سبب تاکید بر اعتقاد عمیق یا بی‌اعتقادی یکی از نیروهای متخاصم به مذهب خاص خودش است.

متن از لحاظ شیوه پردازش، دارای برخی ویژگی و کاستی‌هاست: بعضی صحنه‌ها مناسب‌اند و به تماشاگر فرصت می‌دهند که با آن‌ها ارتباط برقرار کند، اما برخی صحنه‌ها بسیار کوتاهند و دو یا سه دقیقه طول می‌کشند؛ این تقطیع صحنه‌ها و عدم تناسب فصل‌بندی‌ها و صحنه‌بندی‌های متن آسیب زیادی به اجرا زده است، زیرا مجال فکر کردن در مورد چیستی صحنه را به مخاطب نمی‌دهد و هماهنگی و ریتم اجرا هم با چندگانگی روبه‌رو می‌شود.

بین مضمون رخدادهای زمانی و تقویمی تعدادی از صحنه‌ها فاصله زمانی زیادی وجود دارد، اما نویسنده با استفاده از دیالوگ‌هایی که ذهن تماشاگر را به گذشته ارجاع می‌دهند، به تداعی رخدادها کمک کرده و در نتیجه، مانع از گسست ذهنی مخاطبان شده است. در این رابطه می‌توان به دیالوگ‌هایی که بعد از سپری شدن بخشی از رخدادهای نمایش کاربری پیدا می‌کنند، اشاره کرد. ‌در نمایش"راز" عشق افراطی و بیمارگونه خواهر به برادر و کینه‌ عمیق او نسبت به همسر برادرش اساساً ساختگی‌ و نوعی بهانه‌تراشی برای ایجاد دغدغه‌های غیر نمایشی است؛ خصلت و ویژگی‌های هر پرسوناژی باید در طرح یا پیرنگ کلی اثر به دلایل و پس زمینه‌های روا، منطقی و باورپذیر مربوط شود و به طور قراردادی و دل بخواهی به متن منتسب نشده باشد. ضمناً رابطه پرسوناژهای جانبی با پرسوناژهای محوری چندان مشخص نیست و چنین به نظر می‌رسد که این آدم‌های حاشیه‌ای همانند ابزاری فاقد کاربری اصلی صرفاً برای نوعی چیدمان و چینش صحنه‌ای در نمایش جای داده شده‌اند.

نگاهی به نمایش راز

لازم به یادآوری است که غایت‌مندی و فانکشن هنر تئاتر حتی به هنگام اتخاذ گزاره‌ای‌ترین و ناتورالیستی‌ترین رویکردها آن است که در بطن موضوع و حوادث پیرامونی و غیر پیرامونی، نادیده‌ها و رمز و رازهای جدید، نامتعارف و غیر قابل انتظاری را که به شناخت نوین کامل‌تر و زیباتری از زندگی، هستی و انسان بی‌انجامد، بشناسد و آن‌ها را در الگوهای ساختاری جدیدی ارائه دهد. نمایش‌های مذهبی جزء عاطفی‌ترین نمایش‌ها به شمار می‌روند و اگر بعد از پردازش و اجرای متن نتوانند به غرابت‌زایی و تاثیرات عمیق عاطفی منجر شوند، در آن صورت حریم قداست‌دارشان خدشه‌دار و نهایتاً آسیب می‌بیند و مخاطب هم در نوعی وازدگی، باورناپذیری یا در یک موقعیت عاطفی خنثی به خود می‌ماند. همه فیلم‌ها و نمایش‌های مذهبی معمولاً میل به تزکیه نفس، کشف و شهود و اعتقاد به غایات ازلی و ابدی را موضوع محوری خویش قرار می‌دهند و می‌کوشند از طریق احساسات و عاطفه انگیزی پیوند انسان را با حقیقت یگانه و مطلق خدا محکم‌تر کنند. اگر تماشاگر بعد از تماشای نمایش با پرسش‌های بی‌پاسخ و یا با جواب‌های غلط از سالن خارج شود، هم نویسنده و هم کارگردان با تعلل و ساده‌اندیشی به موضوع و نمایش نگریسته‌اند.

در نمایش"راز" گفتارهای پرسوناژها دیالوگ نیستند بلکه گفت‌و‌گوهای عادی و معمولی آدم‌هاست که در آن الزامات مدیوم تئاتر و دنیای نمایش نادیده گرفته شده است.

پرسوناژهای نمایش به علت عارضه‌مندی متن، شخصیت‌پردازی نمی‌شوند، بنابراین نمی‌توان گفت آدم‌ها و نقش‌ها چه هستند و بازیگران چه ترفندها و ابتکاراتی برای هرچه باورپذیرتر شدن آن‌ها به کار می‌گیرند. با همه این‌ها، بازیگران می‌کوشند خوب بازی کنند.

طراحی صحنه از وجاهت نمایشی چندانی برخوردار نیست. چارپایه‌های زیاد روی صحنه در تعریف محل نمایش ابهام ایجاد کرده‌اند. طراح صحنه بر آن بوده که هال یک خانه یا آپارتمان را نشان دهد، اما این هال گاهی تا حدی شبیه محراب کلیسا می‌شود.

تصاویر بک پروجکشن ‌هیچ ارتباطی با هم ندارند. برخی از میزانسن‌ها ایستا و رو به تماشاگرند و جای‌دهی بازیگران هم اتفاقاً روی چارپایه شکل می‌گیرد و دقیقاً موقعیت عکس گرفتن و وضعیت یک آتلیه عکاسی را نشان می‌دهند: این میزانسن‌ها بر ارائه نمایه فیزیکی آدم‌ها و اشیاء دلالت دارند و درست ضد مضمون رازناک، عاطفی و مذهبی متن هستند و نهایتاً در تقابل با بنیان‌ها و وجه غالب متافیزیکی محتوای نمایش قرار می‌گیرند.‌ ویژگی مثبت نمایش، موسیقی مناسب و زیبای امید یوسفی است که با مضمون و محتوای مذهبی اجرا همخوانی قابل اعتنایی دارد.

منبع: ایران تئاتر

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی