تبیان، دستیار زندگی
ابوالقاسم از تبار ستارگان فروزان علم و معنویت بود. جد بزرگوارش « مرحوم کربلایی سید حاجی » از بزرگ مردانی بود که ابتدا در خور و بیابانک روزگار را به بندگی خدا سپری ‌کرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهید سیدابوالقاسم داودالموسوی دامغانی

روحانی شهید سید ابوالقاسم داود الموسوی دامغانی

ابوالقاسم از تبار ستارگان فروزان علم و معنویت بود. جد بزرگوارش « مرحوم کربلایی سید حاجی » از بزرگ مردانی بود که ابتدا در خور و بیابانک روزگار را به بندگی خدا سپری ‌کرد

همه می‌دانند در خلوت خورشید و در تاریکی شبهای بلند و در تنهایی پرسوز کویر ، تو راز سحرهای سپیدی! تو برای فردا ، دسته دسته مهر چیدی و در ارغوانی صبح وصال ، نغمة دلربای «ارجعی» را از حضرت معشوق شنیدی. در آغازین بهار خلقت ، آنگاه که قاصدکها مژدة تولد گلها را می‌دادند قاصدکی برچینة خانه سید محمد نشست و مژده نوزادی به نام ابوالقاسم را برایش به ارمغان آورد. پیش پایش مهتاب فرشی از نور گستراند و خورشید ، بوسة طلائی اش را نثار گلبرگ صورتش ‌کرد و پدر در آن احساس شاعرانه اش این گونه سرود که : ای همسفر ! با مهتاب ، تو را به پاکی آیینه دوست می‌دارم. ابوالقاسم از تبار ستارگان فروزان علم و معنویت بود. جد بزرگوارش « مرحوم کربلایی سید حاجی » از بزرگ مردانی بود که ابتدا در خور و بیابانک روزگار را به بندگی خدا سیر ‌کرد و در اثر ظلم و ستم خوانین آن منطقه از آن دیار مهاجرت نمود و در «حسن آباد» رحل اقامت ‌افکند و به تعلیم کتاب آسمانی قرآن مشغول ‌شد. پس از او نیز « سید محمد» پدر سید ابوالقاسم راه پر از نور پدر را ادامه داد و مردم آن سامان را از گوهر گران بهای قرآن بهره مند ساخت. او کشاورزی بود که خوشه‌های طلائی گندم را ـ که ثمرة رنج و تلاش فراوانش بود ـ می‌چید و روزی حلال به فرزندانش می داد و پس از 40 سال اقامت در روستای «حسن‌آباد» به دیار ملکوتی دخت کرامت و فضیلت، فاطمه معصومه (سلام الله علیها) مهاجرت می‌نماید و در آنجا نیز از کوثر قرآن بهره مند می‌شود و از چشمة‌فیاض معرفت ، دیگران را سیراب می‌کند. سید ابوالقاسم به سال 1322 در روستای «حسن‌آباد» دیده به جهان گشود. مادر مهربانش او را در حریر سپید مهر پیچید و پدرش ، زیباترین کلام دوست را در گوشش زمزمه کرد و او در پرتو سبز محبت و عشق به خاندان وحی رشد نمود. سید ابوالقاسم دوران تحصیل ابتدایی را در«حسن آباد» گذراند و در سال 1337 هـ..ش ـ در حالی که 14 بهار از عمرش می‌گذشت ـ به دامغان مهاجرت کرد و در حوزة علمیة «حاج فتحعلی بیک» دامغان مشغول به تحصیل شد. حوزه ، طایفة عشاق را در خود جای داده است و با مرکب عشق ، دلدادگان کوی یار را تا مرزهای آبی خدا می‌رساند و از آن پس این جنون الهی است که آتشفشان جان را می‌گدازد و با فوران عشق به رگهای وجود ، حیات می‌بخشد. ایشان به سال 1341 برای ادامة تحصیل راهی شهر مقدس قم ‌شد و در مدرسة‌حجتیه ساکن گردید. در همان سال ملبس به لباس کرامت و شرافت گردید و در ایام تعطیلی حوزه ، به روستای «حسن آباد» می‌رفت و مردم را ارشاد می‌کرد. او در قم از محضر فضلایی از جمله شهید غلامرضا سلطانی ، حاج مرتضی حائری، وحید خراسانی ، صالحی مازندرانی، مشکینی ، خزئلی، انصاری شیرازی و هرندی استفاده‌های فراوان‌برد. 15 خرداد 42 داستان عشق و عاشقی است که بیداد می‌کند. در آن سالهای خفقان ، خورشید جمال خمینی طلوع کرد و سیاهی ظلم و جور را از بین برد. سید ابوالقاسم موسوی دامغانی از آغازین روزهای قیام عاشورایی خمینی ، مبارزات سیاسی اش را آغاز کرد و با تهیه دستگاه تایپ و چاپ، اعلامیه‌هایی که از نجف به ایران می‌آمد، تکثیر می‌کرد و با ماشین خودش به طور مخفیانه ، اعلامیه‌ها را در شهرهای مختلف پخش می‌نمود. بیدادگری بود که با سخنرانی‌های آتشین خود ، مردم را بیدار می‌کرد و با شور مذهبی آنان را به خیابانها می‌کشاند. ساواک ـ که از مبارزات خستگی ناپذیر این شهید عزیز به ستوه آمده بود ـ او را دستگیر کرده و در زندان مورد بازجویی و شکنجه قرار می‌دهد.  او که فرزند ایثار و مقاومت بود، بار دیگر به همراه شهید محمد منتظری و حاج شیخ احمد جنتی به سال 55 در زندان قزل قلعه زندانی می‌شوند. اوج مبارزات شهید داودالموسوی به سالهای 56 و 57 (هـ.. ش) در شهرهای قم و دامغان بود. سرانجام آه مظلومان و داغ یتیمان اثر کرد و انقلاب اسلامی به رهبری خورشید قبیلة عشق پیروز گردید. او در کمیتة استقبال از حضرت امام ، فعالانه شرکت کرد. آنگاه که حضرت امام در مدرسة علوی مستقر شدند ، شهید نیز در خدمت امام بود.

از ویژگیهای اخلاقی شهید ، حفظ بیت المال و بی‌اعتنایی به دنیا بود در مدت خدمت صادقانه‌اش هیچ‌گاه در مصرف بیت المال اسراف نمی‌کرد

ایشان بعد از پیروزی انقلاب ، سمت‌های مختلفی را بر عهده داشت از جمله : 1 ـ مؤسس و مسئول کمیته انقلاب اسلامی دامغان در سال 1358 2 ـ تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دامغان 3 ـ تشکیل دادگاه انقلاب اسلامی دامغان 4 ـ حاکم شرع دادسرای انقلاب اسلامی 5 ـ نمایندة امام در هیئت هفت نفرة‌احیاء و واگذاری زمین 6 ـ نمایندة امام و امام جمعة رامهرمز 7 ـ نمایندة مردم را مهرمز در مجلس شورای اسلامی.

این اسطورة فضیلت و تقوی در طول حیات پربرکتش، سر در طاعت الهی نهاد و با عشق به اهل بیت (علیهم السلام) در خدمت به محرومین و مظلومین تلاش می‌کرد. هرجا سخن از کار نیک بود، نام نیک شهید موسوی دامغانی نیز می‌درخشید. با جوانان مانوس بود و از سالهای 48 تا 56 به همراهی شهید سید حسن شاهچراغی و جمعی از دوستانش در شمیرانات تهران ، به ارشاد جوانان مشغول بودند. مدت ده سال هر هفته روزهای پنج شنبه و جمعه از قم به تهران می‌آمد، و جلسات مختلف مذهبی برقرار می‌کرد. از ویژگیهای اخلاقی شهید ، حفظ بیت المال و بی‌اعتنایی به دنیا بود در مدت خدمت صادقانه‌اش هیچ‌گاه در مصرف بیت المال اسراف نمی‌کرد. آری ، او به امام و راه امام و یاران امام عشق می‌ورزید. ناوک دل در نیستان هجران ، نوای فراق سر می‌داد و آنگاه در هر عصر پنج شنبه چنین می‌گفت: «شما با تشویق من به جبهه رفتید و به فیض شهادت رسیدند، اما من هنوز مانده‌ام!» بارها در جبهه حضور یافت . یک هفته قبل از شهادتش در عملیات والفجر 8 شرکت نمود. سروش غیب در ترانة معراج ، به او نوید وصال داد و در بزمگاه ابد ، حجلة انس را برای او آراستند و حوریان دروازة بهشت چشم به راهش دوخته بودند. روز اوّل اسفند 64 با پنجاه تن از شخصیتهای مملکتی از جمله شهید محلاتی و هفت تن از نمایندگان مجلس و چندین تن از قضات دادگستری در پروازی ـ که به سمت اهواز جهت بازدید مناطق جنگی رفته بودند ـ مورد هجوم هواپیمای جنگی عراق قرار می‌گیرند و این شهید عزیز به همراه دیگر شهدا در عروجی آسمانی به جمع مستان الست پیوست . بعد از چند روز پیکر مطهر ومقدسش را در تشییع با شکوهی در شهر مقدس قم و در بارگاه ملکوتی کریمة اهل بیت (سلام الله علیها) به خاک سپردند . « نام و یادش تا ابد فریاد بلندروزگاران باد. »