تبیان، دستیار زندگی
زبان غنامند و پرتوان پارسی دری ، کم ازکم در درازای هزار سال، در سرزمین های گسترده و فراخ، حامل و جلوه گاه فرهنگ های پرژرفنا و دل انگیزِی بوده است. این گستره، روزگاری، از بخش های خاوری بنگال و مرزهای خاوری چین تا آسیای صغیر را در بر می گرفته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گستردگی زبان فارسی در گذشته های دور

ابن بطوطه

دوستان عزیز مطلبی که پیش روی شماست برگرفته از سخنرانی استاد رهنورد زریاب  از ادبای افغانستان است با عنوان« گستردگی زبان فارسی در گذشته های دور»  که بخش هایی از آن را تقدیمتان می کنیم :

زبان غنامند و پرتوان پارسی دری ، کم ازکم در درازای هزار سال، در سرزمین های گسترده و فراخ، حامل و جلوه گاه فرهنگ های پرژرفنا و دل انگیزِی بوده است. این گستره، روزگاری، از بخش های خاوری بنگال و مرزهای خاوری چین تا آسیای صغیر را در بر می گرفته است.

در این گستره ی پهناور، زبان پارسی دری نه تنها زبان واسطه به شمار می رفت؛ بلکه داشته ها و فراورده های فرهنگی این زبان، به ویژه تجلیات شاعرانه ی آن، در دل های آدمیان می نشستند و تشنگی های معنوی و زیباشناسانه آنان را فرو می نشاندند. و نیز بر روند آفرینش های آنان اثر می گذاشتند.

برای این که بر این گفته گواهی داشته باشیم، خوب است با جهان گرد پرآوازه عرب، ابن بطوطه ، در سده هشتم هجری، هم سفر شویم و دریابیم که او، در آن روزگار، در دریای چین چه کرده. ابن بطوطه از شهر کونجنفونگ به شهر هانگ چو رفت که شاید در آن روزگار، از بزرگترین شهرهای جهان بود. فرماندار این شهر، کسی بود که این بطوطه او را «امیر کبیر قرُطی» می نامد.

ابن بطوطه سه روز مهمان این امیر بود. او می گوید در زمان ضیافتی که بزرگان شهر نیز حضور داشتند، به احترام مهمانان مسلمان، کار پخت و پز را به آشپز ان مسلمان سپرده بودند و شعبده بازان با تردستی های و شگفت کاری های شان، همگان را سرگرم می ساختند. در پایان این ضیافت، امیر پسر خودش را با مهمانان به یک گردش تفریحی، به روی آب فرستاد.

در این سیر و گردش، شمار زیادی کشتی با بادبان های رنگارنگ و سایه بان های ابریشمین شرکت کرده بودند و مطربان وخنیاگران آوازهایی به چینی، فارسی وعربی می خواندند. امیرزاده که دل داده ی آوازهای فارسی بود، به خنیاگران دستور داد آهنگی را که شعر فارسی داشت، چند بار تکرار کنند. این آهنگ چندان تکرار شد که ابن بطوطه آن را فرا گرفت و نیز در سفرنامه ی خودش آورده است و ما امروز می دانیم که این شعر این اهنگ، بیتی از یک غزل سعدی بود که می گوید:

تا دل به مهرت داده ام
در بهرغم افتاده ام
چون در نماز ایستاده ام
گویی به محراب اندری

گذشته

و اما این گفته ی ابن بطوطه که خنیاگران در دریای چین، به پارسی آواز می خواندند، به هیچ روی شگفت انگیز نمی تواند بود؛ زیرا گذشته از اسناد و مدارک دیگر، پرفسور «لواینگ شینگ»، استاد دانشگاه نانجینگ بسیار روشن می نویسد:« اینک در منابع چینی مسلم است که نخستین نامه خاقان چین به دربار پاپ در اروپا، به زبان پارسی بود. وگویا مارکوپولو نیز با بهره گیری از زبان فارسی، در تمامی مناطق چین، می توانست با راحتی با مقامات محلی ارتباط برقرار کند».

پروفسورشینگ، می افزاید: نیروهای چنگیز و فرزندان او، امپراتوری وسیع مغولی را تأسیس کردند. در این سرزمین پهناور، زبان های مغولی، چینی و هوی هوی (زبان پارسی)، زبانهای رسمی بودند. روی هم رفته می شود گفت که در گذشته هزارسال، در حوزة فرهنگی و تمدنی ما، سه زبان، زبان های شامل، مسلط و چیره بوده اند؛ یکی زبان عربی، دیگر زبان ترکی و سوم، زبان پارسی دری. و اما هر یک از این زبان ها قلمرو کاربردی ویژه خودش را داشته بود؛ بدین معنا که زبان عربی، زبان دین، حکمت، دانش و عرفان بود.

زبان ترکی، زبان شماری از اقوام حاکم و زبان نهادها و زبان نیروهای نظامی و جنگی به شمار می رفت. در این میان، زبان پارسی دری زبان دولت و دیوان و زبان شعر و عرفان و زبان بازرگانی شناخته می شد. با این همه آنچه گفته شد، ثابت و همیشگی نبود و گاه گاهی این زبان ها جاهای شان رابا یکدیگر عوض می کردند.

امروز، هر چند زبان پارسی دری، آن گسترده ی فراخ و پهناور را در اختیار ندارد؛ ولیكن حضور و وجود واژه های زبان پارسی، در زبان های بنگالی، اویغوری، عربی، روسی، انگلیسی، فرانسوی، بلغاریایی و اسپانیایی، حکایت گر نفوذ و سیطره تاریخی این زبان می تواند بود.

و نیز پژوهش گران واژه های اصیل پارسی را، حتی در قرآن مجید، شناسایی کرده اند؛ از جمله دکتر محمد خزائلی در کتاب معروفش «اعلام قرآن» می گوید: «بیشتر واژه های بهشتی مسطور در قرآن مجید، اصل پارسی دارند. و جالب این است که شماری از سخنوران پرآوازه عرب، نه تنها واژه های پارسی دری را به کار می بردند، بل، به کاربرد ترکیبات و حتی عبارت های پارسی دست می یازیدند و پارسی گویی می کردند؛ چنان که، ابونواس سخن سرای در بار هارون الرشید و امین الرشید، در یکی از سروده هایش آورده است:

یا نرجسی و بهاری

بده مرا، یک باری ...

چنان که دیده می شود ابونواس ، در این جا تنها واژه نرگس را به شیوه عرب، «نرجس» ساخته است و سخنش دیگر یک سره، پارسی دری است.

و اما در عصر حاضر، اروپای باختری گویا در سده هفدهم میلادی، با سفرنامه شاردان و ژان تاورنیه ، با شعر و ادب پارسی آشنا شد و نخستین سخنوری که بر دل های اروپاییان جا گرفت، شیخ شیراز افصح المتکلمین سعدی بود. و همین دل پذیری سعدی انگیزه آن شد که «فرانسوا ولتر»، با الهام از مقدمه بوستان، شعری بسراید و «دید رو» چکیده یی از گلستان را به فرانسه یی برگرداند. و«منتسکیو» «نامه های ایرانی» را بنویسد و دفتر خاطرات «آندره ژید» پر از یادداشت های مربوط به سعدی باشد و «لازام كارنو» یکی از سیاست گران و دولت مردان بنام فرانسه نام فرزند اش را «سعدی» بگذارد. پسانترها شعرآفرینان دیگر زبان پارسی نیز در اروپا شناخته شدند و بر سخن سرایان آن سرزمین اثر گذاشتند؛ چنانکه «ژان له هوم» شاعر نیمه دوم سده نزدهم فرانسه با الهام از سروده های حافظ، دفتر شعری با نام «پندار» منتشر ساخت و «گوته» سخنور با نام ونشان آلمان، درخطاب به لسان الغیب خواجه شیراز، گفت: «من بازتاب درخشان از باور تو هستم.»

و این دل بستگی به ادبیات پارسی دری در اروپا به جایی رسید که «ادوارد براون» استاد دانشگاه «کمبریچ» 30 سال زندگانی اش را بر سر نوشتن تاریخ ادبیات زبان پارسی گذاشت و «هرمان هسه» خاورشناس آلمانی نیز به همین کار دست یازید.

در این میان، اثر پذیری الکساندر پوشكین ، سخنور نام دار روس، داستان دل کشی دارد. پوشكین دلباخته بانویی بود به نام «کرمزینه» او پیمان بسته بود که به خاطر جاویدانه شدن این عشقش، چکامه بی نظیر و بی بدیلی بپر دازد؛ اما سال ها گذشتند و پوشگین، بن مایه این چكامه را نمی یافت.

باری پوشگین سفری به «کریمیه» داشت. او در این سفر، به کاخ باغچه سرای که روزگاری دارالاماره خان كریم بای تاتار بود، رفت و فواره این کاخ را دید. در این دیدار، این فواره اثر چندانی بر پوشكین نگذاشت و اما پسان ترها بوستان سعدی به دست پوشكین افتاد و او این بیت ها را در باب اول این کتاب خواند:

پوشکین

شنیدم که جمشید فرخ سرشت
به سرچشمه یی بر به سنگی نوشت:
«بر این چشمه چون ما، بسی دم زدند
برفتند چون چشم برهم زدند
گرفتیم عالم به مردی و زور
ولیكن نبردیم با خود با خود به گور»

با خواندن این بیت ها، ناگهان، بن مایه یکی از دلپذیر ترین سروده های زبان روسی، در تخیل پوشكین گل کرد و جان گرفت. او بار دیگر به کاخ باغچه سرای شتافت و این بار با دید و نگرش تازه یی، فواره باغچه سرای را دید و سرایش چکامه زیبا و پرآوازه اش را آغاز کرد.

این چکامه «فواره باغچه سرایی» نام دارد و امروز از دلپذیر ترین پدیده های ادبیات زبان روسی به شمار می رود.

و این را نیز باید افزود که «فواره باغچه سرای» خود ساخته دست یک سنگ تراش ایرانی به نام استاد عمر بوده است. این ها که گفته آمد چند  نمونه  بود از رسوخ و اعتبار ادبیات فارسی دری در عصر حاضر در باختر زمین. درغیر این، به یاد داریم که درباره اثر پذیری «دانته» در کمدی الهی اش، از مثنوی «سیرالعباد الی المعاد» حکیم غزنه سنایی نیز سخن ها گفته شده اند.

و از جمله «نیکلسون» می گوید: نمی توان «سیرالعباد الی المعاد» را خواند و کمدی الهی به ویژه « فصل سفر دوزخ» را به یاد نیاورد. هم سویی اندیشه، ستیک وساخت، تصادفی نیست. جا دارد یادآوری کنیم که «دانته» در حدود دویست سال پس از ابوالمجد مجدود سنایی می زیست.

شوری هم كه خداوندگار بلخ در این سال های اخیر به ویژه در ینگه  دنیا برپا کرده است خود داستانی است که همگان آن را می داند و سرانجام قدرت معنوی و آوازه مولوی، یک نهاد جهانی، را بر آن داشت که سال 2007 میلادی را به نام این قفل زندان شکن نام گذاری کند.

در روزگار ما گویندگان زبان پارسی دری، عمدتا“ در ازبکستان، تاجیکستان، ایران و افغانستان زنده گی می کنند و مشعل این زبان ارجمند را فروزان و روشن نگاه داشته اند.

این وارثان بر حق پارسی دری، نیک می دانند که نیای بزرگ شان فردوسی توسی ، هزار سال پیش از این، در باره کار خودش - شه نامه ی بزرگ - گفته بود:

بسی رنج بردم در این سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی

و این شه نامه همان رزم نامه سترگی است که «نولدكه »که با همه سخت گیری و مشکل پسندیی که دارد، در باب این کتاب می گوید: شه نامه حماسه ملیی است که هیچ ملتی نظیر آن را ندارد.


تهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان