تبیان، دستیار زندگی
جنگ‏هاى فجار از حوادث مشهور عهد جاهلیت و دوران قبل از اسلام است. عرب كه پیوسته در صحراهای سوزان خود به غارتگرى و جنگ و نزاع اشتغال داشتند؛ تعهد كرده بودند كه چهار ماه رجب،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حضور پیامبر در جنگ فجار!

جنگ فجار

یكی از مواردی كه در تاریخ اسلام مطرح می‌شود حضور نبی مكرم اسلام(صلی الله علیه و آله) در جنگ فجار است. در این مقاله برآن شدیم كه این مطلب را بررسی كرده و ببینیم كه آیا پیامبر اكرم در این جنگ حضور داشته‌اند؟

جنگ‏هاى فجار از حوادث مشهور عهد جاهلیت و دوران قبل از اسلام است. عرب كه پیوسته در صحراهای سوزان خود به غارتگرى و جنگ و نزاع اشتغال داشتند؛ تعهد كرده بودند كه چهار ماه رجب، ذى‏القعده، ذى‏الحجه و محرم دست از جنگ و كشتار بكشند، و در بازارهای خود به خرید و فروش و مفاخرت و شعر و خطابه بپردازند. ولى چهار بار حرمت احترام ماه‏هاى حرام شكسته شد، و اعمالی انجام گرفت كه كار به جنگ كشید. فجار از فجور یعنى اعمال ناشایستى گرفته شده است كه در آن ماه‏هاى محترم به وقوع پیوست. در اینجا به طور اجمال به آنها اشاره مى‏كنیم:

فجار نخست:

طرفین درگیر در این جنگ، قبیله ‏«كنانه‏» و «هوازن‏» بودند و علت جنگ را چنین مى‏نویسند كه: مردى، به نام بدر بن معشر، در بازار «عكاظ‏»، براى خود جایگاهى ترتیب داده بود، و هر روز بر مردم، مفاخر خود را بیان ‏مى‏كرد. روزى شمشیرى به دست گرفته گفت: مردم، من گرامی‌ترین مردم هستم، و هر كس گفتار مرا نپذیرد، باید با این شمشیر كشته شود. در این هنگام مردى برخاست، شمشیرى بر پاى او زد و پاى او را قطع نمود. از این جهت، طائفه دو طرف به هم ریختند، ولى بدون این كه كسى كشته شود از هم دست ‏برداشتند.

فجار دوم:

سبب جنگ این بود كه زن زیبایى، از طائفه ‏«بنى عامر»، توجه جوان چشم‌چرانى را به خود جلب كرد. آن جوان، از او درخواست كرد كه: صورت خود را باز كند. آن زن امتناع نمود، جوان هوسباز پشت ‏سر او نشست و دامن‌هاى دراز زن را با خار به هم دوخت، به طورى كه موقع برخاستن صورت آن زن باز شد. در این هنگام هر كدام قبیله خود را فراخواندند، و جنگ درگرفت. پس از كشته شدن عده‏اى دست از هم برداشتند!

فجار سوم:

مردى از قبیله ‏«بنى عامر»، از یك مرد «كنانى‏» طلبكار بود. مرد بدهكار امروز و فردا مى‏كرد. از این جهت میان این دو نفر درگیری شد. چیزى نمانده بود كه دو قبیله همدیگر را بكشند، كه كار را با مسالمت ‏خاتمه دادند.

فجار چهارم:

همان جنگى است كه می‌گویند پیامبر در آن شخصا شركت نمود. سن او را در موقع بروز جنگ، به طور مختلف نقل كرده‏اند، عده‏اى مى‏گویند: پانزده یا چهارده سال داشت، برخى نوشته‏اند كه: بیست‏ سال داشت، ولى چون این جنگ چهار سال طول كشید از این جهت ممكن است تقریبا تمام نقل‌ها صحیح باشد.(1)

جنگ‏هاى فجار از حوادث مشهور عهد جاهلیت و دوران قبل از اسلام است. عرب كه پیوسته در صحراهای سوزان خود به غارتگرى و جنگ و نزاع اشتغال داشتند؛ تعهد كرده بودند كه چهار ماه رجب، ذى‏القعده، ذى‏الحجه و محرم دست از جنگ و كشتار بكشند، و در بازارهای خود به خرید و فروش و مفاخرت و شعر و خطابه بپردازند.

ریشه نزاع را چنین مى‏نویسند كه: نعمان بن منذر، هر سال كاروانى ترتیب مى‏داد، و مال التجاره‏اى به عكاظ مى‏فرستاد، تا در مقابل آن پوست و ریسمان و پارچه‏هاى ربفت ‏براى او بخرند و بیاورند. مردى از قبیله ‏«هوازن‏»، به نام‏ «عروة الرجال‏»، حفاظت و حمایت كاروان را به عهده گرفت، ولى‏ «براض بن قیس‏» كنانى، از پیش افتادن مرد هوازنى سخت عصبانى شد، نزد ‏«نعمان بن ‏منذر» رفت و اعتراض نمود. ولى اعتراض او ثمر نبخشید، آتش خشم و حسد در درون او شعله مى‏كشید. پیوسته مترصد بود كه در اثناء راه ‏«عروة الرجال‏» را از پاى درآورد و سرانجام در سرزمین ‏«بنى مره‏» او را كشت، و دست‏ خود را با خون مرد «هوازنى‏» آلوده ساخت.

آن روزها قبیله‏ «قریش‏» و كنانه با هم متحد بودند، و این جریان موقعى اتفاق افتاد كه قبائل عرب در بازار عكاظ سرگرم داد و ستد بودند. مردى قبیله قریش را از جریان آگاه ساخت، از این جهت قبیله قریش و كنانه پیش از آن كه قبیله هوازن از جریان آگاه گردند، دست و پاى خود را جمع كرده رو به حرم (چهار فرسخ از چهار طرف مكه را حرم گویند و جنگ در آن نقطه میان عرب ممنوع بود) آوردند. ولى طائفه هوازن، فورا آنان را تعقیب كردند و پیش از آن كه به حرم برسند، جنگ میان دو گروه برپا شد. سرانجام، تاریكى هوا سبب شد كه دست از جنگ بردارند، و این خود فرصتى بود كه قریش و كنانه راه حرم را در تاریكى پیش گیرند و از خطر دشمن ایمن شوند. از آن روز به بعد، گاه و بیگاه قریش و متحدین آنها از حرم بیرون مى‏آمدند و جنگ مى‏كردند. در بعضى از روزها، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همراه عموهاى خود در جنگ شركت مى‏كرد. این وضع چهار سال ادامه داشت، بالاخره جنگ با پرداختن خون‌بهاى كشتگان ‏«هوازن‏» كه بیش از قریش كشته داده بودند، خاتمه پذیرفت.(2) و (3)

البته مرحوم علی دوانی در تاریخ اسلام خود ذكر كرده است كه پیغمبر در این جنگ شركت داشته، در گرماگرم جنگ تیرهاى دشمن را از عموهایش برطرف مى‏ساخت. معناى این سخن این است كه شخصا به طرف كسى تیراندازى نكرد، و كسى را نكشته و تنها از جان عموها دفاع مى‏كرد.(4)

از نظر سال وقوع این جنگ كه در برخى آمده بیست ‏سال پس از داستان فیل و در برخى 14 سال ذكر شده، و از اینها گذشته این داستان در بسیارى از كتب قدیم و جدید تاریخى و حدیثى ذكر نشده و بحثى از آن به میان نیامده، مانند تاریخ طبرى و كامل ابن اثیر و كتاب‌هاى شیعه و دیگران .

نگاهى تحلیلى به شركت پیامبر در جنگ‌های فجار

این داستان در روایت ابن هشام اینگونه آمده كه گوید:

«چون رسول خدا به سن چهارده سالگى و یا پانزده سالگى رسید چنانچه ابوعبیده نحوى از ابى عمرو بن علاء روایت كرده است ‏جنگ فجار میان قریش و كنانه از یك سو و قبیله قیس عیلان از سوى دیگر در گرفت... و سپس انگیزه این درگیرى و جنگ را ذكر كرده تا آنجا كه گوید:

«... رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز در برخى از روزها در جنگ حاضر مى‏شد و عموهاى آن حضرت او را به همراه خود می‌بردند، و خود آن حضرت فرموده: كه من چوبه‏هاى تیرى را كه به طرف عموهایم پرتاب مى‏كردند برمى‏گرداندم... .»

و بالاخره در پایان حدیث از ابن اسحاق نقل كرده كه گفته ‏است:

«رسول خدا در آن روز بیست ‏سال از عمر شریفش گذشته بود»(5) و ابن سعد نیز در كتاب ‏«الطبقات الكبرى‏» پس از آن كه ‏به تفصیل داستان فجار را ذكر كرده در پایان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت كرده كه فرمود:

«... من نیز با عموهایم در آن جنگ حاضر شدم و تیرهایى نیز زدم... .»

و در پایان گوید: عمر آن حضرت در آن روز بیست‏ سال بود.

و سپس از حكیم بن حزام روایت كرده كه گوید: من رسول ‏خدا(صلی الله علیه و آله) را دیدم كه در جنگ فجار شركت كرده بود(6) و یعقوبى در تاریخ خود در این باره بیش از دیگران مطلب نقل كرده ولى ‏پراكنده و مختلف و تردید‌آمیز، زیرا در آغاز فصل گوید:

«و شهد رسول الله الفجار و له سبع عشرة سنة، و قیل عشرون سنة‏»؛ رسول خدا در فجار حضور داشت و در آن وقت هفده سال داشت و برخى گفته‏اند بیست ‏سال داشته و سپس داستان ‏جنگ فجار را نقل كرده و آنگاه گوید:

«... آنها در ماه رجب جنگ كردند و این جنگ در ماه حرام رخ داده بود كه خونریزى نمى‏كردند و از این ‏جهت آن را فجار نامیدند زیرا حرمت ماه حرام را شكستند و هر قبیله‏اى را سركرده‏اى بود و سركرده بنى‌هاشم، زبیر بن‏ عبدالمطلب بود... .»

و به دنبال آن گوید:

«و در روایتى آمده كه ابوطالب از این كه احدى از بنى¬هاشم در این جنگ شركت كنند، مانع شد و علت آن را نیز اینگونه بیان‏ كرده فرمود:

«هذا ظلم و عدوان و قطیعة و استحلال للشهر الحرام و لا احضره ‏و لا احد من اهلی فاخرج الزبیر بن عبدالمطلب مستكرها»؛ این ستمگرى و تجاوز و قطع رحم و شكستن حرمت ماه حرام‏ است و نه من و نه هیچ یك از خاندانم در آن حاضر نخواهیم شد، ولى بالاخره زبیر بن عبدالمطلب را اجبارا و اكراها به جنگ‏ بردند و علت این اجبار و اكراه را نیز اینگونه ذكر كرده كه ‏گوید:

عبدالله بن جدعان تیمى و حرب بن امیه گفتند: كارى كه بنى‌هاشم در آن حضور نداشته باشند ما هم حاضر نمى‏شویم و بدین جهت زبیر از روى ناچارى شركت كرد.

با توجه به این كه به گفته خود اینان، این جنگ در ماه حرام ‏واقع شده و این گناه بزرگى بود كه موجب ظلم و عدوان و قطع رحم گردید و بدان خاطر آن را «فجار» گفتند و از آن سو رسول خدا از كودكى با اعمال ‏خلاف و فسق و فجور و گناهان مردم زمان جاهلیت مبارزه مى‏كرد، و هر جا كه مى‏توانست مخالفت ‏خود را با كارهاى‏ ناشایست ایشان ابراز مى‏نمود و ابوطالب عموى آن حضرت نیز صرفنظر از مقام والا و سیادتى كه بر بنى‌هاشم داشت طبق ‏روایاتى از اوصیاء پیمبران الهى، و تابع دین حنیف ابراهیم(علیه‌السلام) بود، و داراى ‏مقام وصایت و حامل اسرار پیمبران الهى بوده و چگونه‏ مى‏توان پذیرفت كه رسول خدا و عمویش ابوطالب در چنین‏ جنگى شركت جسته و حتى كمك به جنگجویان قریش و كنانه كنند؟!

سپس قول دیگرى نقل مى‏كند كه ابوطالب روزها در جنگ حاضر مى‏شد و رسول خدا نیز با وى حضور مى‏یافت، و هرگاه آن حضرت در جنگ حاضر مى‏شد قبیله كنانه بر قبیله قیس ‏پیروز مى‏شد، و آنها دانستند كه این پیروزى از بركت ‏حضور آن حضرت است و از این رو به آن حضرت گفتند:

«یابن مطعم الطیر و ساقی الحجیج لا تغب عنا فانا نرى مع ‏حضورك الظفر و الغلبة‏»؛ اى پسر غذا دهنده پرندگان و سیراب كننده حاجیان، ما را از حضور خود در جنگ محروم مكن كه ما به بركت ‏حضور تو شاهد پیروزى و ظفر بر دشمن خواهیم بود.

و رسول خدا در پاسخشان فرمود:

«فاجتنبوا الظلم و العدوان و القطیعة و البهتان فانی لا اغیب ‏عنكم‏»؛ شما نیز از ستم و تجاوز و قطع رحم و بهتان خوددارى كنید تا من نیز در كنار شما باشم!

و آنها چنین قولى دادند، و رسول خدا پیوسته با ایشان بود تا بر دشمن پیروز شدند. یعقوبى گوید: در روایت دیگرى از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت ‏شده كه فرمود:

«شهدت الفجار مع عمی ابی طالب و انا غلام‏»؛ من در جنگ فجار به همراه عمویم ابوطالب حاضر شدم و در آن وقت پسركى بودم. و در پایان گوید:

«و روى بعضهم انه شهد الفجار و هو ابن عشرین سنة، و طعن‏ ابا براء ملاعب الاسنة فاراده عن فرسه و جاء الفتح من قبله‏»؛ و برخى روایت كرده‏اند كه آن حضرت در فجار شركت كرد و در آن وقت ‏بیست ‏ساله بود، و نیزه‏اى بر ابو براء «ملاعب الاسنه‏» زد و او را از اسب بر زمین افكند، و همان سبب پیروزى ایشان ‏گردید.(7)

نظر تحقیقى درباره جنگ فجار

جناب رسولی محلاتی مولف كتاب درس‌هایى از تاریخ تحلیلى اسلام بطور اجمال این واقعه را تحلیل می كند:

این واقعه، داستانى است كه روایت معتبرى درباره آن نرسیده و آنها نیز كه ‏به ما رسیده از جهاتى مختلف است:

1- از نظر سن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آن روز كه یكى 14 ساله و جاى‏ دیگر 15 ساله، و در حدیث دیگر 17 ساله، و در چند جا 20ساله آمده بود و در یك جا نیز به تعبیر «غلام‏» آمده كه معمولا به ‏سنین 7 تا 14 سال اطلاق مى‏شود.

2- از نظر شركت و عدم شركت‏ بنى‌هاشم و در نتیجه ‏شركت و عدم شركت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه در برخى اثبات شده و در برخى نفى شده است.

3- و از نظر شركت‏ سایر افراد و قبائل نیز مانند حرب بن ‏امیه و دیگران در این روایات اختلاف زیادى دیده مى‏شود.

4- و از نظر سال وقوع این جنگ كه در برخى آمده بیست ‏سال پس از داستان فیل و در برخى 14 سال ذكر شده، و از اینها گذشته این داستان در بسیارى از كتب قدیم و جدید تاریخى و حدیثى ذكر نشده و بحثى از آن به میان نیامده، مانند تاریخ طبرى و كامل ابن اثیر و كتاب‌هاى شیعه و دیگران .

و با توجه به این كه به گفته خود اینان، این جنگ در ماه حرام ‏واقع شده و این گناه بزرگى بود كه موجب ظلم و عدوان و قطع رحم گردید و بدان خاطر آن را «فجار» گفتند و از آن سو رسول خدا از كودكى با اعمال ‏خلاف و فسق و فجور و گناهان مردم زمان جاهلیت مبارزه مى‏كرد، و هر جا كه مى‏توانست مخالفت ‏خود را با كارهاى‏ ناشایست ایشان ابراز مى‏نمود و ابوطالب عموى آن حضرت نیز صرفنظر از مقام والا و سیادتى كه بر بنى‌هاشم داشت طبق ‏روایاتى از اوصیاء پیمبران الهى و تابع دین حنیف ابراهیم(علیه‌السلام) بود، و داراى ‏مقام وصایت و حامل اسرار پیمبران الهى بوده و چگونه‏ مى‏توان پذیرفت كه رسول خدا و عمویش ابوطالب در چنین‏ جنگى شركت جسته و حتى كمك به جنگجویان قریش و كنانه كنند؟!

بنابر این اصل پذیرفتن این داستان مشكل و برای پذیرش آن دلیل معتبرى نداریم. (8)

پى‏نوشت‌ها:

1- «تاریخ كامل‏»، ج 1/358- 959، سیره ابن هشام‏، پاورقى، ج 1/184.

2- «سیره ابن هشام‏»، ج 1/184-187- تحریم در ماههاى حرام، ریشه دیرینه مذهبى داشته است و چون جنگ‏ «فجار»، چهار سال ادامه داشته است، شركت رسول گرامى گذشته بر این كه ممكن است جنبه دفاعى داشته، احتمال دارد در غیر ماه‌هاى حرام بوده باشد و لفظ‏ «فجار» به خاطر این گفته مى‏شود كه آغاز جنگ در ماه‌هاى حرام بوده است نه این كه تمام آن در این ماه‌ها بوده است.

3- فروغ ابدیت، ج 1، ص 181، جعفر سبحانى .

4- تاریخ اسلام، على دوانى، ص 65 .

5- سیره ابن هشام، ج 1، ص 184- 186.

6- الطبقات الكبرى، ج 1، ص 126-128.

7- تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 9 -10.

8- برگرفته از درس‌هایى از تاریخ تحلیلى اسلام، رسولى محلاتى، ج 1، ص 299 .

سایت تبیان

مهری هدهدی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.