رهبران اسراییل:موشه دایان
مقدمه:
یکی از نکات بسیار مهم در مبارزه با دشمن،شناخت دشمن است.شناخت دشمن صرفا به شناخت ساختار سیاسی و یا عملکرد ها محدود نمی شود ،بلکه به شناخت نخبگان حاکم بر نظام سیاسی دشمن نیز مرتبط می شود.هدف از معرفی این رهبران اسراییلی صرفا آشنایی خواننده تبیان با یک فرد نیست.بلکه ما به دنبال آن هستیم،خاستگاه سیاسی و اجتماعی رهبران صهیونیست و دلایل و زمینه های رشد آنان را برای مخاطب به تصویر بکشیم.زمینه هایی که فضای حاکم بر رفتار سیاسی نخبگان صهیونیست را به تصویر می کشد.
یکی از نکات بسیار مهم در مبارزه با دشمن،شناخت دشمن است
زندگی نامه:
نظامی و سیاستمدار اسرائیلی. در سال 1915در شهرک = دیجانیا کفوتزه» متولد شد. پدرش «شموئیل دایان» میباشد که در اوایل قرن حاضر به فلسطین مهاجرت کرد و از جمله افراد شاخص گروه ما پای بود. در زمان شش سالگی دایان، خانوادهاش به «موشاو اول» (اولین دهکده تعاونی) نقل مکان کرد.
در سال 1939 از سوی حکومت قیمومت انگلیس به اتهام داشتن اسحله غیر مجاز دستگیر و به 10 سال زندان محکوم شد. ولی در سال 1941 از زندان آزاد شد، با این هدف که فرماندهی واحدی از سازمانها هاگانا را برای شرکت در عملیات ارتش انگلیس بر علیه نیروهای «ویشی» (فرانسوی) مستقر در لبنان به عهده گیرد[!] . در جریان جنگ جهان دوم در لبنان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و چشم چپش را از دست داد و از آن زمان به بعد « چشم بند» وی به عنوان علامت ویژهاش محسوب میشد. در طول جنگ 1948 گردان اسرائیلی اشغال کننده «لد» و «رمله» را فرماندهی کرد و از آن زمان به بعد ستاره وی شروع به درخشیدن کرد. همین امر به او کمک کرد، زیرا وی طرفدار حزب ماپای بود، در حالی که بیشتر افسران ارشد اسرائیلی حاضر در جنگ 1948 از طرفداران جنبش «ماپام احدوت هاعفوداه» بودند.
در سال 1950 فرمانده نظامی منطقه جنوبی شد و در سال 1952 به فرماندهی منطقه شمالی منصوب گردید. سپس در
خلال سالهای 1953- 1958 فرمانده عملیات ارتش و رئیش ستاد شد. عملیات حمله اسرائیل به صحرای سینا در سال 1956 از جمله شاخصترین پیروزیهای نظامی وی به شمار میرود. در طول فرماندهیاش بر ارتش اسرائیل آموزشها نظامی ارتش را بهبود بخشید و آن را به سلاح های نوین مجهز ساخت.
پس از کنارهگیری از ارتش [در سال 1958]، در چارچوب حزب ماپای به سیاست روی آورد و به عنوان نماینده مجلس چهارم انتخاب شد. در خلال سالهای 1959 – 1964 به وزارت کشاورزی رسید، و در همان زمان عضو گروه «نسل جدید» شد، همان گروهی که بن گوریون میخواست آنان زمام امور حکومت را بهجای رهبران قدیمی صهیونیسم به دست گیرند. در سال 1964بهخاطر بروز اختلاف نظر با لوی اشکول نخستوزیر، از هیات دولت استعفاء داد و چند ماه بعد بنا به توصیه بن گوریون، در تاسیس حزب «رافی» مشارکت کرد، که در سال 1968 در حزب کارگر ادغام شد.
در آغاز جنگ ژوئن [1967] پیرو فشار افکار عمومی و مسائل سیاسی، به عنوان وزیر دفاع به هیات دولت بازگشت، که تا سال 1974 در وزارت دفاع انجام وظیفه کرد. در این مدت با استفاده از محبوبیت مردمی خویش و نیز تهدیداتش مبنی بر خارج شدن از حزب کارگر، نظرات سیاسی و نظامی خود را اعمال کرد. به عنوان نمونه، رهبران حزب کارگر را مجبور ساخت تا «پیمان الجلیل» را مبنی بر توسعه و آبادانی سریع اراضی اشغالی سال 1967و تضمین ایجاد بندری عمیق در «یا میت» را بپذیرند.
اما جنگ اکتبر سال 1973(جنگ یوم کیپور یا روزآمرزش) به میزان زیادی باعث کاهش اعتبار سیاسی و نظامی وی شد و ناکامی او را به دنبال داشت. ضمنا اینکه سوالات زیادی را پیرامون روشهای مورد عملش به هنگام جنگ، برانگیخت. چنانکه [این روند باعث شد که] پس از جنگ مجبور به کنارهگیری از مقام وزارت دفاع بشود. پس از پیروزی حزب لیکود در [انتخابات] سال 1977، وابستگی سیاسی خود را تغییر داد و در دولت مناخیم بگین وزیر امور خارجه شد. وی یکی از افراد شاخص انعقاد پیمان صلح با مصر بود. او در سال 1979 از هیات دولت استعفاء داد و در سال 1981 حزب سیاسی مستقلی را تشکیل داد. ولی این حزب فقط به دوکسی نمایندگی در انتخابات همین سال دست یافت. این امر مصداق بارزی بود بر پسرفت و کاهش اعتبار سیاسی و شهرت نظامی وی. پس از آن، او فردی مریض و از کار افتاده شد و مدت کوتاهی پس از انتخابات مذکور [1981] درگذشت. وی از بارزترین افراد نسل «صابرا» به شمار میرود (یهودیانی که در فلسطین متولد شده و به مقامات عالی در اسرائیل رسیدند).
[آثار وی: خاطرات جنگ سینا، ماپا هادشا (به زبان عبری)، با هسیم اهریم (عبری)، داستان زندگانی من، زندگی با کتاب مقدس، عبور از مانع: یک گزارش شخصی از مذاکرات صلح مصر، اسرائیل: برنامه ملی در حال تغییر (تألیف مشترک با «الف. شوایتزر».]
تهیه و تنظیم برای تبیان:سید ابراهیمی