تبیان، دستیار زندگی
عیالم زیر لب غرید: « من آخر با چه چیزی می توانم كرد از این مهمان ، پذیرایی؟ نگو : « با قند، با چایی » ! ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گاو بندی  با عمو نوروز

شعری از ابوالفضل زرویی نصر آباد به مناسبت اقدام موفقیت آمیز عمو نوروز  جهت " آمدن" !

عمو نوروز

من از آن دورها دیدم

كه می آید به سوی خانه مخلص، « عمو نوروز »

عیالم زیر لب غرید:

« من آخر با چه چیزی می توانم كرد از این مهمان ، پذیرایی؟

نگو : « با قند، با چایی » !

خدا ناكرده، آخر این كه از ره می رسد، عید است

و اقدامات او در راستای « آمدن » شایان تمجید است... !

بگو آخر !

بگو من با چه چیزی می توانم كرد از این مهمان، پذیرایی؟... »

***

عیالا ! چرخ دخل بنده، دارد می كند فس فس

بفرما ! این تو و این عیدی مخلص

بخر با آن

برای خانه، مایحتاج لازم را

مضافاّ هم(!)

لباس عید محمود و پریچهر و سهیلا و كریم و جعفر و مینا و كاظم را !

و ایضاّ میوه و شیرینی و آجیل

و ای زن ! اندكی تعجیل !

****

عیالا ! زندگی زیباست

و این جا منتهای آرزوی مردم دنیاست !

خدا را شكر كن كه خانه مان، قطب شمال و آن طرفها نیست !

یكی از دوستان می گفت

كه در این وقت سال، آن جا

نمی دانی كه می آید عجب سوزی !

ولیكن در عوض - شكر خدا- این جا:

« ز كوی یار می آید نسیم باد نوروزی »  ...

****

پول

عیالم می كند غرغر

و زیر لب،

سخنرانی خود را می كند آغاز، با ترفند

(نجواگونه)

- با یك حالت « خط و نشان »، مانند-

- میگوید ـ

من اینجایم

(درون مطبخ خودمان ) بسان شیر

ملاقه تازه، اینجا

لنگه كفش كهنه آنجا، و

كنار دست من، كفگیر !

برایت دارم آشی می پزم با یك وجب روغن !

برای من به جای رهنمود و چاره جویی، شعر می خوانی؟

بكن... عیبی ندارد... بعد از این، از من

اگر خواهی چلومرغ و خورشت سبزی و قیمه،

به صد اطوار می گویم:

« الا یا خیمگی، خیمه... » !

***

دهان را می گشایم من

به قصد پاسخی در خور

- و شاید پاسخ غایی-

كه می آید به سویم از هوا، یك لنگه دمپایی !

و از سوی دگر چون تیر

به فرقم می خورد كفگیر !

****

هلا ! آه ای عمو نوروز !

كجا داری می آیی ... های ؟ !

پدر جان ! این طرفها قافیه تنگ است  ..

گل

به تعبیر دگر: در خانه مان جنگ است !

نیا نزدیك !

نظر كن پای چشمم را !

بگو اصلاّ

الا ای ناگرفته از كبود چشم من، درسی !

تو بالا غیرتاّ

- این تن بمیرد-

از عیال من نمی ترسی ؟ ! ...


پی نوشت :

1 - هرگاه بین دو یا چند نفر در عمل و اقدامی مواضعه و تبانی شود عبارت گاوبندی مورد استشهاد و تمثیل قرار می­گیرد . به قول علامه دهخدا :« با کسی گاوبندی داشتن ، یعنی : در منافعی نامشروع با هم شریک بودن یا آنکه با کسی گاوبندی کردن یعنی : با اودر عملی شریک شدن .»

کشاورزانی که در قرا و قصبات ایران به امر کشت و زرع اشتغال دارند دو دسته هستند :

دسته اول کشاورزان مقیم که در محل کار، صاحب خانه و زندگی هستند و همان جا کشاورزی می کنند که آنها را صاحب نسق می گویند .

دسته دوم کشاورزان غیرمقیم هستند که این دسته را در اصطلاح عمومی خوش نشین و در منطقه مازندران اکاره می گویند . خانه و زندگی خوش نشینها در روستاهای دیگر است ولی چون درمحل سکونت و زادگاهشان اراضی دایر و مزروع به قدر کفایت و احتیاج وجود ندارد اوایل بهار که فصل کشت و زرع است به روستاهای دوردست می رفتند و هرکدام قطعه زمینی از مالک قریه می گرفتند و مانند کشاورزان مقیم در زمین مورد اجاره گاوبندی و زراعت می کردند و پس از برداشت محصول و پرداخت بهره مالکانه به روستاهای خویش باز می گشتند .

عبارت گاوبندی در اصطلاح کشاورزی به معنی استفاده از گاونر- گاو کاری – برای شخم و زراعت است به این ترتیب که یک جفت گاو کاری را با نهادن یوغ در گردن به خیش می بندند و از آن برای شخم زدن و آماده کردن زمین برای زراعت استفاده می کردند .

تا چندی قبل که تراکتور و سایرآلات و ابزار موتوری وجود نداشت چون گاوکاری مورد استفاده قرار می گرفت لذا عبارت گاوبندی با امور کشت و زرع ترادف پیدا کرد و از آن به منظور کشاورزی و زراعت افاده معنی می شد .

اما معنی مجازی آن یعنی مواضعه و تبانی و شرکت در منافع نامشروع ، از آنجا سرچشمه گرفته است که مباشران و متصدیان وصول بهره مالکانه برای آنکه منافع بیشتری نصیبشان گردد با یک یا چند نفر از خوش نشینها در زراعت و گاوبندی شریک می شدند و منافع حاصله را با یکدیگر تنصیف و تقسیم می کردند .

منتها جان کلام اینجاست که در موقع برداشت بهره مالکانه که برمبنای مساحت اراضی تحت کشت تعیین و از کشاورزان وصول می شد جناب مباشر! مساحت زمینهای شراکتی را که با خوش نشینها گاوبندی کرده کمتر از میزان مقرر تقویم می کرد و یا اصولاً به حساب نمی آورد تا زیان و ضرری متوجه او و شریک گاوبندیش نشود .

علت اینکه مباشر یا کارپرداز با کشاورزان مقیم صاحب نسق گاوبندی نمی کرد ، یعنی شریک نمی شد ، و این کار با خوش نشینها و اکاره ها انجام می داد از این جهت بود که کشاورزان مقیم به اوضاع و احوال و مساحت زمینهای تحت کشت یکدیگر کاملاً آشنا بودند و احتمال می رفت که تبانی و گاوبندی مباشر با آنان به وسیله سایر کشاورزان مقیم فاش و برملا شود ولی خوش نشین و اکاره این شرایط را نداشت ، از جای دور آمده بود و میل داشت رضایت خاطر نماینده مالک ( مباشر ) را به هر نحوی جلب کند تا سالهای آینده نیز بتواند در آن منطقه کشاورزی و بهره برداری کند . به این جهت مباشر یا کارپرداز با اطمینان خاطر می توانست با او گاوبندی کند و منافع حاصله را بدون دغدغه و نگرانی بالا بکشد . استمرار در این عمل از طرف مباشر و خوش نشین موجب شد که از عبارت گاوبندی در افواه عمومی به معنی مواضعه و تباین و شرکت در منافع نامشروع استناد و تمثیل کنند .