تبیان، دستیار زندگی
همه‌ی‌ افراد متشخّص‌ در این‌ شبه‌ قاره‌، فرهنگ‌ ایرانی‌ را در تمام‌ طرق‌ زندگی‌ جذب‌ كردند. همه‌ ساله‌ شمار فراوانی‌ از روشنفكران‌ و هنرمندان‌ ایرانی‌، خواه‌ برای‌ اقامت‌ دائم‌ و خواه‌ به‌ قصد سكونت‌ موقت‌، به‌ شبه‌ قاره‌ی‌ مذكور سفر می‌كردند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مقام ادبیات فارسی پس از اسلام

قسمت اول ، قسمت دوم

قسمت سوم

شعرای‌ بزرگ‌ پارسی‌گوی‌ هند

اثر

در سده‌ی‌ هشتم‌/چهاردهم‌، حافظ‌ شاعر بزرگ‌ جاودانی‌ ایران‌ ، در عین‌ پیروی‌ از مكتب‌ ناتورالیسم‌ كه‌ در اشعار مولانا (606/1200-691/1292) به‌ اوج‌ شكوه‌ خود رسیده‌ بود، مكتب‌ امپرسیونیسم‌ را در شعر فارسی‌ بنیاد نهاد. این‌ مكتب‌ تا حدود یك‌ قرن‌ در ایران‌ ریشه‌ نگرفت‌ و تنها در پایان‌ سده‌ی‌ نهم‌/پانزدهم‌ بود كه‌ تنی‌ چند از شاعران‌ بزرگ‌ ایران‌ جاذبه‌ و جلای‌ جدیدی‌ به‌ آن‌ بخشیدند. این‌ همان‌ روزگاری‌ بود كه‌ دودمان‌ مغول‌ به‌ برترین‌ درجه‌ی‌ قدرت‌ و جلال‌ خود در شبه‌ قاره‌ی‌ هند نائل‌ شده‌ بود. زبان‌ فارسی‌ از مقام‌ زبان‌ رسمی‌ دربار گوركانی‌ بهره‌مند گشت‌. همه‌ی‌ افراد متشخّص‌ در این‌ شبه‌ قاره‌، فرهنگ‌ ایرانی‌ را در تمام‌ طرق‌ زندگی‌ جذب‌ كردند. همه‌ ساله‌ شمار فراوانی‌ از روشنفكران‌ و هنرمندان‌ ایرانی‌، خواه‌ برای‌ اقامت‌ دائم‌ و خواه‌ به‌ قصد سكونت‌ موقت‌، به‌ شبه‌ قاره‌ی‌ مذكور سفر می‌كردند. این‌ دانشوران‌ همین‌ مكتب‌ شعری‌ را در هند رواج‌ دادند كه‌ در آنجا به‌ محبوبیتی‌ شگرف‌ دست‌ یافت‌. این‌ مكتب‌ برترین‌ جلوه‌ی‌ خویش‌ را در دربارهای‌ جلال‌ الدّین‌ اكبر (سلطنت‌: 963/1556-1014/1605) و جانشینانش‌ یعنی‌ جهانگیر (سلطنت‌: 1014/1605-1037/1628)، شاهجهان‌ (سلطنت‌: 1037/1628-1068/1658) و اورنگ‌ زیب‌ (سلطنت‌: 1069/1658-1118/1707) یافت‌. تحت‌ حمایت‌ این‌ دربارها آثار شعری‌ پرمایه‌ و عالی‌ خلق‌ شد. تعداد بسیاری‌ شاعر هستند كه‌ در این‌ سبك‌، كه‌ در ایران‌ به‌ سبك‌ هندی‌ شهرت‌ دارد، بارز شدند. از آن‌ جمله‌ عرفی‌ شیرازی‌ (963/1556-999/1591)، نظیری‌ نیشابوری‌ (متوفی‌ 1023/1614)، ظهوری‌ ترشیزی‌ (متوفی‌ 1024/1615)، طالب‌ آملی‌ (متوفی‌ 1036/1627)، قدسی‌ مشهدی‌ (متوفی‌ 1056/1646)، كلیم‌ كاشانی‌ (متوفی‌ 1061/1651)، و صائب‌ تبریزی‌ (1012/1603-1083/1672) از ایران‌ به‌ هند جذب‌ شدند و اینان‌ هم‌ انگیزه‌ و هم‌ آموزش‌ را برای‌ بسیاری‌ از شاعران‌ معروف‌ هندی‌الاصل‌ فراهم‌ آوردند.

درخشان‌ترین‌ اختران‌ این‌ كهكشان‌ شاعران‌ عبارت‌ بودند از: فیضی‌ دَكَنی‌ (953/1546-1004/1596)، ابوالبركات‌ مُنیر لاهوری‌ (1055/1645-1099/1688)، غنی‌ كشمیری‌ (متوفی‌ 1072/1661)، ناصرعلی‌ سرهندی‌ (متوفی‌ 1108/1696)، غنیمت‌ كنجاهی‌ (متوفی‌ 1107/1695)، نعمت‌ خان‌ عالی‌ (1121/1709)، عبدالقادر بیدل‌ (متوفی‌ 1134/1722)، نورالعین‌ واقف‌ (متوفی‌ 1190/1776)، سراج‌الدّین‌ علی‌ خان‌ آرزو (متوفی‌ 1306/1889)، غالب‌ دهلوی‌ (1213/1798-1285/1868)، عبیدی‌ سهروردی‌ (متوفی‌ 1306/1889)، شِبلی‌ نُعمانی‌ (1274/1857-1332/1914)، گرامی‌ جالندهری‌ (متوفی‌ 1345/1926)، و بسیاری‌ دیگر. سنّت‌ شعری‌ بازمانده‌ از ایشان‌ هنوز در شبه‌ قاره‌ی‌ هند زنده‌ است.

آخرین‌ شاعر بزرگ‌ زبان‌ فارسی‌ در شبه‌ قاره‌ی‌ هند محمد اقبال‌ لاهوری‌ (1289/1873-1357/1938) بود كه‌ حیاتی‌ تازه‌ در كالبد شعر فارسی‌ دمید، مكتب‌ امپرسیونیسم‌ را كه‌ پیش‌ از او دائر بود به‌ یك‌سو افكند و سنّت‌ سمبولیسم‌ را با نتایجی‌ عالی‌ زنده‌ كرد.

در ایران‌، در اواخر سده‌ی‌ دوازدهم‌/هیجدهم‌، نهضتی‌ جدید در شعر ظهور كرد كه‌ وعده‌ی‌ تازه‌ كردن‌ آیین‌ گذشته‌ را می‌داد. در نتیجه‌، اغلب‌ شاعران‌ به‌ ناتورالیسم‌ رجعت‌ كردند. گرایش‌ به‌ تجدید حركت‌ و حیات‌ نظم‌ فارسی‌ و نزدیك‌ كردن‌ آن‌ به‌ شعر غربی‌ مشخصاً در ایران‌ مشهود است‌. حتی‌ كوششهایی‌ در حركت‌ به‌ سمت‌ غایاتی‌ از نوع‌ سورئالیسم‌ وجود دارد. گو اینكه‌ نسل‌ جوان‌تر شاعران‌ ایرانی‌ در حال‌ عبور از دوره‌ای‌ انتقالی‌ است‌ و هنوز رأی‌ نهایی‌ خود را اختیار نكرده‌ است‌، مع‌ذلك‌ به‌ قطعات‌ شعری‌ عالی‌ برمی‌خوریم‌ كه‌ بعضی‌ شاعران‌ و شاعرگان‌ نسل‌ جوان‌تر خلق‌ كرده‌اند. این‌ نویدی‌ نیكو از آینده‌ای‌ بزرگ‌ است‌. نامحتمل‌ نیست‌ كه‌ مكتب‌ شعری‌ جدیدی‌ در آینده‌ای‌ نه‌ چندان‌ دور سر برآورد.

كسی‌ كه‌ می‌خواهد در باب‌ تحوّل‌ شعر فارسی‌ و مكاتب‌ و اسالیب‌ آن‌ تحقیقی‌ همراه‌ با تفاصیل‌ دقیق‌ بكند به‌ ناچار می‌باید پژوهشی‌ ژرف‌ در آثار چند صد تنی‌ از شاعران‌ ایران‌، افغانستان‌، آسیای‌ مركزی‌، پاكستان‌، هند و تركیّه‌ داشته‌ باشد - یعنی‌ افرادی‌ كه‌ این‌ زبان‌ را به‌ عنوان‌ واسطه‌ی‌ بیانی‌ خود اختیار كردند و وابستگی‌ به‌ سنّت‌ شعری‌ ایرانی‌ داشتند.

این‌ نكته‌ را باید ملحوظ‌ داشت‌ كه‌ همه‌ی‌ شعرای‌ مهمّ زبان‌ فارسی‌، خواه‌ اصل‌ ایرانی‌ یا هند و پاكستانی‌ داشتند و خواه‌ از مناطقی‌ از آسیای‌ مركزی‌ و قفقاز كه‌ سابقاً قسمتهایی‌ از ایران‌ به‌ شمار می‌آمد برخاسته‌ بودند، مسلمان‌ بودند. تنها در مورد دقیقی‌ ، شاعر برجسته‌ی‌ عصر سامانی‌، تنی‌ چند از دانشمندان‌ درباره‌ی‌ اینكه‌ او به‌ آیین‌ زردشتی‌ وابستگی‌ داشته‌، به‌ مباحثه‌ پرداخته‌اند. لیكن‌ حتی‌ این‌ امر را نمی‌توان‌ مسلم‌ انگاشت‌. گو اینكه‌ در سده‌ی‌ هشتم‌/چهاردهم‌، شاعری‌ زردشتی‌ به‌ نام‌ بهرام‌ پژدو دو كتاب‌ كیش‌ زردشتی‌، یعنی‌ زردشت‌نامه‌ و ارداویراف‌نامه‌ ، را به‌ نظم‌ كشید.

نثر فارسی‌

امروزه‌ زبان‌ فارسی‌ جدید یكی‌ از غنی‌ترین‌ زبانهای‌ جهان‌ است‌. این‌ زبان‌ با تمام‌ زبانهای‌ آریایی‌، اعم‌ از زبانهای‌ شرق‌ و غرب‌، رابطه‌ای‌ نزدیك‌ یا دور حفظ‌ كرده‌ است‌. بنابراین‌ شباهتی‌ نزدیك‌ به‌ همه‌ی‌ این‌ زبانها از لحاظ‌ صرف‌، نحو و تركیب‌ دارد. البته‌ زبان‌ فارسی‌ از بابت‌ وابستگی‌ عمیق‌ دانشمندان‌ ایرانی‌ از یك‌سو به‌ تعالیم‌ و معارف‌ اسلامی‌ و از سوی‌ دیگر به‌ زبان‌ عربی‌، به‌ گونه‌ی‌ فزاینده‌ای‌ غنی‌تر و وسیع‌تر شده‌ است‌.

در میانه‌ی‌ سده‌ی‌ اول‌/هفتم‌، هنگامی‌ كه‌ مردم‌ ایران‌ اسلام‌ اختیار كردند، زبان‌ عربی‌ در این‌ سرزمین‌ سیطره‌ای‌ كامل‌ كسب‌ كرد. این‌ زبان‌ را نه‌ تنها به‌ عنوان‌ زبان‌ دین‌ لحاظ‌ می‌كردند، بلكه‌ آن‌ را به‌ چشم‌ زبان‌ فنون‌ و ادبیات‌ نیز می‌نگریستند. در خلال‌ عصر اول‌ خلافت‌ عباسی‌، هنگامی‌ كه‌ جنبشی‌ نیرومند برای‌ ایجاد آثار علمی‌ به‌ زبان‌ عربی‌ به‌ راه‌ افتاد، ایرانیان‌ نقشی‌ بس‌ مهم‌ در آن‌ ایفا كردند. همچنین‌ آنان‌ در ارائه‌ی‌ ترجمه‌های‌ آثار پهلوی‌، سُریانی‌ و گاه‌ حتی‌ یونانی‌ انگشت‌نما بودند. تعداد فراوانی‌ از آثار اصلی‌ به‌ زبان‌ عربی‌ نیز تألیف‌ كردند. از این‌ پس‌ عربی‌ رواجی‌ آن‌ سان‌ زیاد یافت‌ و بر ایران‌ استیلایی‌ آن‌چنان‌ گسترده‌ پیدا كرد كه‌ مهم‌ترین‌ كتابها در زمینه‌ی‌ صرف‌ و نحو و فرهنگ‌نویسی‌ عربی‌ به‌ دست‌ ایرانیان‌ نوشته‌ شد. بسیاری‌ از شاعران‌ ایرانی‌ شعر عربی‌ سرودند و بعضی‌ آثار ایشان‌ در عداد زیباترین‌ و عالی‌ترین‌ نمونه‌های‌ شعر عربی‌ شناخته‌ شده‌ است‌. فلاسفه‌ی‌ ایرانی‌ از همان‌ ابتدا عربی‌ را به‌ عنوان‌ واسطه‌ی‌ بیانی‌ خود به‌ كار بردند. تنها معدودی‌ از آنان‌ می‌كوشیدند تا آثار فلسفی‌ خود را به‌ فارسی‌ تصنیف‌ كنند. كتابهایی‌ كه‌ درباره‌ی‌ نجوم‌، ریاضیات‌ و طب‌ در ایران‌ به‌ وجود آمد، غالباً به‌ عربی‌ نوشته‌ شده‌ بود. بعضی‌ مورّخان‌ ایرانی‌ نیز عربی‌ را به‌ عنوان‌ وسیله‌ی‌ بیانی‌ خویش‌ اختیار كردند. همچنین‌ اغلب‌ آثار دینی‌، شامل‌ فقه‌، حدیث‌ و تفسیر قرآن‌ كریم‌ به‌ زبان‌ عربی‌ ایجاد شد. زبان‌ فارسی‌ از اوان‌ دوره‌ی‌ اسلامی‌ عناصر عربی‌ را به‌ درون‌ خویش‌ راه‌ داد. فارسی‌ به‌ ویژه‌ در قلمرو اصطلاحات‌ فنّی‌ كاملاً تحت‌ تسلط‌ عربی‌ قرار داشت‌. ولی‌ باید گفت‌ كه‌ ایرانیان‌ به‌ بسیاری‌ از الفاظ‌ عربی‌، كه‌ با مفهوم‌ تغییریافته‌ و فارسی‌ شده‌ی‌ آنها وارد زبان‌ اردو شده‌ است‌، معانی‌ خاصّ خود داده‌اند. نفوذ فراگیر عربی‌ را در زبان‌ فارسی‌ در ادوار مختلف‌ تاریخ‌ ایران‌ می‌توان‌ پی‌گیری‌ كرد.

البته‌ ما مشاهده‌ می‌كنیم‌ كه‌ بعضی‌ دانشمندان‌ ایران‌، مانند ابن‌سینا، ناصرخسرو، افضل‌ الدّین‌ كاشانی‌ و ابوریحان‌ بیرونی‌ گاهی‌ در آثار فارسی‌ خودشان‌ تمایلی‌ به‌ وضع‌ لغات‌ تازه‌ی‌ فارسی‌ به‌ جای‌ استخدام‌ مصطلحات‌ فنّی‌ و علمی‌ رایج‌ به‌ زبان‌ عربی‌ را ابراز می‌دارند. بعضی‌ نویسندگان‌ دیگر نیز در آثارشان‌ گرایش‌ به‌ كاربرد القاب‌ جدید مركبی‌ كه‌ ریشه‌ی‌ خالص‌ فارسی‌ دارد نشان‌ می‌دهند. نمونه‌های‌ برجسته‌ی‌ این‌ جریان‌ در ادبیات‌ فارسی‌ متداول‌ در هند و و پاكستان‌ در آیین‌ اكبری‌ از ابوالفضل‌ دكنی‌ مشهود است‌.

استعمال‌ مفرط‌ الفاظ‌ عربی‌ در نثر فارسی‌ در سده‌ی‌ پنجم‌/یازدهم‌ آغاز شد. كلیله‌ و دمنه‌ را كه‌ نصراللّه‌بن‌ محمدبن‌ عبدالحمید منشی‌ از متن‌ عربی‌ ابن‌ مقفع‌ به‌ فارسی‌ برگردانده‌ بود، می‌توان‌ نخستین‌ نمونه‌ از این‌ نگارش‌ دانست‌. از كتابهای‌ دیگری‌ كه‌ به‌ این‌ شیوه‌ نگاشته‌ شده‌ است‌، اینها را می‌توان‌ برشمرد: مرزبان‌نامه‌ اثر سعدالدّین‌ وراوینی‌ ، تاریخ‌ وصّاف‌ ، تاریخ‌ معجم‌ و درّه‌ی‌ نادره‌ ، كه‌ كتاب‌ اخیرالذكر اثر میرزا مهدی‌ خان‌ مورخ‌ دربار نادرشاه‌ است‌. اما تعداد این‌ گونه‌ كتابها بسیار قلیل‌ است‌. در حقیقت‌ نود و نه‌ درصد از آثار فارسی‌ به‌ سبك‌ ساده‌ و روشن‌ نوشته‌ شده‌ و همواره‌ منعكس‌كننده‌ی‌ مصطلحات‌ زبانی‌ عصر خود بوده‌اند ، مگر آنجا كه‌ نویسنده‌ عمداً از سبك‌ طبیعی‌ عدول‌ می‌كند و عبارات‌ عربی‌ را به‌ كار می‌گیرد، یعنی‌ تمایلی‌ كه‌ به‌ عنوان‌ یك‌ نوع‌ روش‌ ادبی‌ تلقّی‌ شده‌ است‌.

در نتیجه‌ی‌ گسترش‌ منظم‌ شعر فارسی‌ و كاربرد سمبولیسم‌، نثر فارسی‌ به‌ صورت‌ اسلوب‌ جدیدی‌ تحول‌ یافت‌ كه‌ در آن‌ نویسنده‌ بیش‌ از هر چیز بر كنایات‌، استعارات‌ و صنایع‌ بدیعی‌ تكیه‌ می‌كرد. ما شاهد همین‌ جریان‌ در شیوه‌های‌ نثر متأخّر بعضی‌ از زبانهای‌ فرنگی‌ هستیم‌. این‌ اسلوب‌ بسیار فاضل‌مآبانه‌ی‌ نثر فارسی‌ كه‌ در آن‌، ابهامات‌ بیانی‌ و بدیعی‌ و جملات‌ مطنب‌ و مكرر مطالب‌ را گنگ‌ می‌كرد، در سده‌ی‌ نهم‌/پانزدهم‌ و دهم‌/شانزدهم‌ به‌ اوج‌ خود رسید. این‌ اسلوب‌ در شبه‌ قاره‌ی‌ هند نیز رخنه‌ كرد كه‌ در آنجا برجسته‌ترین‌ نمونه‌های‌ آن‌ را در سه‌ نثر ظهوری‌ و رسائل‌ طغرایی‌ مشهدی‌ می‌یابیم‌.

این‌ سبك‌ رواج‌ معتنی‌ بهی‌ در زمینه‌ی‌ اسناد درباری‌، فرامین‌ و مناشیر سلطنتی‌ و مكاتبات‌ اداری‌ به‌ دست‌ آورد. این‌ سنّت‌ به‌ شبه‌ قاره‌ی‌ هند منتقل‌ شد و زیباترین‌ جلوه‌ی‌ خود را در منشآت‌ ابوالفضل‌ علاّمی‌ یافت‌. این‌ شیوه‌ حتی‌ به‌ تركیه‌ی‌ عثمانی‌ نیز راه‌ یافت‌ و در خلال‌ این‌ دوره‌، مكاتبات‌ رسمی‌ خلیفه‌های‌ عثمانی‌ تماماً به‌ همان‌ سبكی‌ سوق‌ داده‌ می‌شد كه‌ در فارسی‌ معمول‌ بود. این‌ «اسلوب‌ درباری‌» در ایران‌ در سده‌ی‌ ششم‌/دوازدهم‌ نشئت‌ گرفت‌، از یك‌ دوران‌ طولانی‌ و بی‌وقفه‌ی‌ اشتهار برخوردار شد و بهترین‌ نمونه‌اش‌ را در منشآت‌ میرزاطاهر وحید متعلق‌ به‌ سده‌ی‌ یازدهم‌/هفدهم‌ یافت‌. البته‌ ضربه‌ی‌ مهلك‌ بر آن‌ از جانب‌ میرزاابوالقاسم‌ قائم‌ مقام‌ فراهانی‌ (1193/1779-1251/1835) كه‌ نثر او به‌ سبب‌ سادگی‌ و پیراستگی‌ سبكی‌ آن‌ ممتاز بود، وارد شد.

اثر

نثر فارسی‌ معاصر دارای‌ بیانی‌ بسیار ساده‌، آسان‌یاب‌ و لطیف‌ است‌. این‌ نثر خود را از آرایشهای‌ قراردادی‌ و شیوه‌ی‌ پیچیده‌ رها كرده‌ است‌. امروزه‌ این‌ طرز نگارش‌ بیش‌ از هر زمانی‌ به‌ بیان‌ فارسی‌ مصطلح‌ و محاوره‌ای‌ تقرّب‌ جسته‌ است‌.

در خلال‌ تاریخ‌ طولانی‌ نثر فارسی‌، تعداد بسیار زیادی‌ كتاب‌ در تمامی‌ شاخه‌های‌ دانش‌ از قبیل‌ فقه‌، تفسیر قرآن‌ كریم‌، علم‌ كلام‌، عرفان‌، فلسفه‌، طبّ، ریاضیات‌، نجوم‌، فنون‌، اخلاقیّات‌، قصه‌ها و فابلها و حتی‌ موضوعاتی‌ چون‌ هنرهای‌ مستظرفه‌ نوشته‌ شده‌ است‌. البته‌ بخش‌ عمده‌ای‌ از آثار منثور در زبان‌ فارسی‌ همواره‌ اختصاص‌ به‌ تاریخ‌ و اخلاق‌ عملی‌ داشته‌ است‌. این‌ امر همچنین‌ توضیح‌ می‌دهد كه‌ چرا تمام‌ كتب‌ درباره‌ی‌ تاریخ‌ شبه‌ قاره‌ی‌ هند در طی‌ دوره‌ی‌ اسلامی‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ خلق‌ شده‌ است‌. از همین‌ بابت‌ است‌ كه‌ مقداری‌ اطلاع‌ از فارسی‌، پیش‌ شرط‌ اساسی‌ برای‌ آموختن‌ تاریخ‌ برخی‌ از ممالك‌ آسیایی‌ شمرده‌ می‌شود (1) .

پایان


پی نوشت:

1-م‌.م‌.شریف‌، تاریخ‌ فلسفه‌ در اسلام‌، جلد دوم‌، تهران‌، مركز نشر دانشگاهی‌، 1367، صص‌ 100-87


برگرفته از کتاب تاریخ فلسفه در اسلام جلد دوم

تهیه و تنظیم: بخش ادبیات تبیان