تبیان، دستیار زندگی
روحیه مرگ طلبی ریشه در فلسفه نیهلیسم یا همان پوچ گرایی دارد در این طرز تفكر همه چیز را پوچ می بینند و چون به یك منشا قدرتمند معنوی چون ایمان و پرودگاری كه همه چیز در ید قدرت اوست اعتقادی ندارند و همه چیز را در همین دنیای كوتاه خلاصه می كند، نمی توانند بی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهادت طلبی همان زندگی طلبی است

شهید
در ذره ذره تفكر شهادت طلبی زندگی موج می زند و با هیچ چسبی نمی توان این دو اندیشه متضاد را به هم نزدیك كرد و آنها را برخاسته از یك خاستگاه دانست.

روحیه مرگ طلبی ریشه در فلسفه نیهلیسم یا همان پوچ گرایی دارد. در این طرز تفكر فرد همه چیز را پوچ می بیند و چون به یك منشا قدرتمند معنوی چون ایمان و پرودگاری كه همه چیز در ید قدرت اوست اعتقادی ندارد و همه چیز را در همین دنیای كوتاه خلاصه می كند، نمی توانند بی عدالتی ها و بدعهدی های روزگار را تحمل كند. فرد در این نحله فكری همه چیز را بی معنی و خالی از فایده و در انتها پوچ و بی ارزش می بیند؛ چرا كه او به دنیای دیگری كه در آن هر كس به جزای اعمال خود می رسد ایمانی ندارد، از این روست كه همه چیز زندگی برای او بی اساس و بی قاعده و بر منشا جبری نازیبا و ناعادلانه بنا شده است.

روشنفكران بسیاری از جمله نویسنده رمان مسخ ،فرانتس كافكا، آلبركامو، ژان پل ساتر و .... نیز نویسنده ایرانی صادق هدایت همه به نوعی به این طرز تفكر وابسته اند و چنانكه می دانیم رسوخ چنین تفكری سبب می شود تا صادق هدایت در فرانسه با گاز خودكشی كند و به تعبیر خود جبر زمانه را حداقل در مورد زمان مرگ بشكند و وقت مردن را خودش تعیین كند و این اوج فلسفه پوچ گرایی و مرگ طلبی است. اندیشه ای كه حتی نمی توان كوچك ترین شباهتی با شهادت طلبی و مرگ آگاهانه برای بهتر شدن زندگی و ایثار جان برای بهره مند كردن دیگران از ذات زندگی در آن یافت.

در ذره ذره تفكر شهادت طلبی زندگی موج می زند و با هیچ چسبی نمی توان این دو اندیشه متضاد را به هم نزدیك كرد و آنها را برخاسته از یك خاستگاه دانست.

شهادت طلبی اصلاً هیچ قرابتی با مرگ طلبی ندارد و دقیقاً بنیان های فكری این دو طرز فكر از ریشه با یكدیگر مغایرت دارند و نمی شود كه آنها به هم نزدیك یا حتی اندكی مشابه یافت.
شهید

مرگ طلبان و پوچ انگاران در تمام آثار و ریشه تفكراتشان نیستی و پوچی حرف اول را می زند در حالی كه شهادت طلبان زندگی عزتمند را برای خود و جامعه در راس اندیشه های شان قرارداده اند و مبنای تمام حركاتشان رسیدن به یك زندگی آرمانی به همراه عزت و سربلندی برای خود و دیگر افراد جامعه است.

برای نمونه در طول تاریخ هر جا كه با حركتی ایثارگرانه روبه رو می شویم در دنباله آن عزم برای تغییر و تحول در زندگی و ساختن آینده ای بهتر برای دیگران به شدت به چشم می آید و اصلاً نمی توان متصور شد كه آنان برای رهایی از زندگی و ترك آن جان خود را نثار كرده باشند. با مطالعه تاریخ، خاصه تاریخ اسلام این مسئله به شدت برجسته و متمایز از مرگ طلبی و پوچ انگاری است و به هیچ وجه نمی توان در ایثارگری ردی از طرز تفكر نهیلیستی را یافت.

قیام امام حسین(ع) و یارانش نمونه روشن و آشكاری است از تمایز به شدت برجسته بین مرگ طلبی و شهادت طلبی فلسفه بزرگ این قیام عظیم در طول تاریخ از زوایای گوناگون مورد بررسی و كنكاش قرار گرفته و چراغ روشنی برای كسانی شده است كه شهادت را بر می گزینند تا زندگی بهتری برای دیگران بسازند و از آن زمان تاكنون همواره تمایل به شهادت با روح و ذات ناب زندگی گره خورده و پیوسته تمایز خود را با مرگ طلبی كه همواره از شور زندگی خالی است و به نوعی یاس و سرخوردگی می رسد به رخ انسان ها كشیده است.

زندگی زیباست،اما شهادت زیبا تر

در پس پشت مرگ طلبی كه به حركت های انتحاری بیهوده ای منجر می شود هیچ تفكر مثبتی وجود ندارد و به جرأت می توان گفت اندیشه مرگ طلبی برای جامعه مخرب و به نوعی نابودكننده زندگی است. فرد مرگ طلب به جان آمده از شرایطی كه به او تحمیل شده و خالی از شور و امید هم خود و هم عده ای از انسان های بیگناه را به كام مرگ می كشاند بی آنكه ثمری برای خود یا جامعه اش داشته باشد و كار او سبب مرگ و ویرانی و نیستی و پوچی است و همواره مورد نفرت ناظران و انسان های اطراف و حتی كسانی كه از آن واقعه آگاه می شوند بوده است در حالی كه حركت های شهادت طلبانه برای تغییر و تحول در زندگی مردم عملی قهرمانه و الگو ساز با یك واكنش مثبت و تحسین شده از سوی همه حتی كسانی كه در برابر فرد شهادت طلب صف بسته اند، انجام می شود. به بیان گزیده تر و بهتر در تمام سلول های تفكر و نحله فكری مرگ طلبی تماماً از پوچ انگاری و بیهوده نگری و نگاه منفی و سراسر از گمگشتگی صحبت می شود و ریشه تفكر آنها عدم تغییر و یك جبر عظیم و بزرگ است كه در راه وجود انسان ها قرار گرفته و هیچ چاره ای جز رخوت و عدم حركت و نیستی به فرد دارای این طرز تفكر ارائه نمی دهد. شهادت طلبی اصلاً هیچ قرابتی با مرگ طلبی ندارد و دقیقاً بنیان های فكری این دو طرز فكر از ریشه با یكدیگر مغایرت دارند و نمی شود كه آنها به هم نزدیك یا حتی اندكی مشابه یافت.

شهادت طلبی همان زندگی طلبی است و مرگ طلبی پوچی و پوچ انگاری و انكار زندگی.

نویسنده : نغمه ساداتی

منبع : روزنامه جوان

تنظیم برای تبیان: حسین رحمانی