شعله ی سرکش آزادگی
قسمت دوم از مقاله ی شعر نو با مضامین انقلابی - دینی در فاصله سالهای 1357-1340
اما آقای شفیعی كدكنی (متولد 1318)، از شاعران معاصر، پیش از سال چهل، شعری در باره امام حسین (ع) سرود كه انگشت نهادن بربعد سیاسی كربلا در مبارزه با ستمگری بود:
باز در خاطرهها، یاد تو ای رهرو عشق
شعلهی سركش آزادگی افروخته است
یكجهان بر تو و بر همت و مردانگیت
از شوق و طلب، دیدهی جان دوخته است
رسم آزادی و پیكار و حقیقت جویی
همه جا، صفحهی تابندهی آیین تو بود
آنچه بر ملت اسلام حیاتی بخشید
جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود».
البته اشعار سیاسی وی فراوان بود، جز آن كه یافتن شعری در میان اشعار ایشان كه به صراحت مربوط به شخص یا حادثه خاصی باشد، دشوار بلكه منهای یک مورد نیست. برای مثال، تلقّی دیگران این بود كه شعر حلاج وی برای شریعتی سروده شده است در حالی كه این شعر مربوط به سال 1348 است. اما مضمون همان شعر سیاسی است:
وقتی تو،
روی چوبه دارت،
خموش و مات،
بودی،
ما:
انبوهِ كركسانتماشا،
با شحنههای مأمور،
مأمورهای معذور،
همسان و همسكوت ماندیم».
پرویز خرسند نثرنویس و شاعر نوسرای دیگر و در واقع نویسنده آثاری میان نثر و شعر نو بود كه در مشهد به كانون نشر حقایق رفت و آمد داشت. وی در سال 41 تحت تعقیب قرار گرفت و به یك روستا گریخت. در آنجا دو كتاب آنجا كه حق پیروز است (تاریخ مقدمه آقای حكیمی، مهر 1341) و مرثیهای كه ناسروده ماند (تاریخ مقدمه 1349، و می گوید دكتر شریعتی
آن را پیش از چاپ خوانده و اصلاح كرده است) را نوشت كه استاد شریعتی وحكیمی برای اولی مقدمه نوشتند. با این دو كتاب نامش بر سرزبانها افتاد. وی به دانشگاه رفت و ازدواج كرد. در این وقت كتاببرزیگران دشت خون را نوشت. سپس به تهران آمد و برای انتشارات محمدی (اردهالی) كار ویرایش می كرد و اندكی بعد، آن همكاری رها شد. زمانی در حسینیه ارشاد كار ویراستاری می كرد و به خصوص به خاطر آشنایی با خانواده شریعتی موقعیت بهتری یافت. چند بار شعر خوانی و دكلمه سرایی هم در حسینیه داشت. بعد از تعطیلی حسینیه ارشاد، با شگفتی، به بنیاد شاهنامه رفت كه بیش از گذشته از فضای انقلابی دور شد و حتی یكبار در سال 55 كه بچههای مذهبی جایی او را دعوت كرده بودند، به جای بحث از مسائل مورد انتظار آنان، از رستم و رخش سخن گفت. بعد از انقلاب در 58 با به راه افتادن مجله سروش در آنجا بود و سرمقاله های ادبی – انقلابی می نوشت، اماگرایشهایی به مجاهدین داشت. با رفتن قطب زاده و تغییراتی كه در مدیریت مجله سروش رخ داد، وی از آنجا رفت و منزوی شد. در سال 60 چند بار مجاهدین تلاش كردند تا او را به خارج ببرند كه وی حاضر به رفتن نشد. بعدها كتابی هم با عنوان پیغام زخم(تهران، نقطه، 1373، 214 ص) مشتمل بر نوشتههای او ـ كه سبكی است میان نثر و شعر نو ـ در باره شریعتی و برخی موضوعاتدیگر چاپ شد.
خانم طاهره صفارزاده (متولد 1315 سیرجان و دانشآموخته رشته ادبیات انگلیسی و مترجم قرآن) از شاعرانی است كه نخستین مجموعه شعرش در سال 41 چاپ شد. وی در سالهای نخست دهه پنجاه مجموعه اشعار موجود در «سفر پنجم» را سرود كه اشعار دینی ـ سیاسی او در بارهداستان اسلام آوردن سلمان است و سال 57 توسط رواق چاپ شد:
بیدار پارسی،
بیتاب راه بود،
رفتن به راه می پیوندد،
ماندن به ركود.
كتاب شعر دیگر او «بیعت با بیداری» حاوی اشعار او از 56 تا 58 است كه نوعا مضامین انقلابی دارد (تهران، 1358). در باره قرق بودن خیابانها از نظامیان شاه:
ملك از جمیع جهات آباد است،
آباد از تدارك مرگ آوران،
تفنگ،
تانگ،
زره پوش،
خطوط ارتباطی خدعه،
زور و مسلسل و سرنیزه،
در هر سوی بلاد بپاخیزان،
در هر سوی بلاد ملت ایمان» (ص 15).
و شعری خطاب بهامام از دی ماه 1357 با عنوان «سروش قم» (ص 23). و زبده اشعار قدیمیتر او كه در «حركت دیروز و امروز» (رواق، 57) چاپ شده است.
البته نمونههای شاعران با اشعار نو و كهنه، به خصوص آنان كه زمانی محدود چند شعری سرودهاند، فراوانند كه نویسنده این سطور به دلیل دوری از شعر و ادبیات، كمتر با آنان آشناست. برای نمونه یكی ابوالحسن رضوی علوی (الف. بارش) است با كتاب «ما بر صلیب رنج خویش» كه برگزیده اشعار او از سالهای 51 ـ 57 و حاوی مضامین انقلابی در باره امام و شهیدان و مبارزان است (تهران، امیر كبیر، 1362)
از نسل جدید و در همین سبك، یكی هم جواد محدثی (متولد 1331)، طلبه آن وقت قم است كه اشعاری در همین سبك و سیاق داشت و گویا در قم تنها مورد بود. وی از حوالی سال 54 شعر نو گفتن خود را با گرایشهای سیاسی آغاز كرد كه یك نمونه معروفآن «اسیر آزادیبخش» در باره حضرت زینب (س) بود:
ای دختر علی،
ای خواهر حسین،
ای زینب بزرگ،
ای پیك انقلاب شهیدانكربلا،
در روزگار خود،
در طول قرنها،
از ما به تو درود فراوان و بیشمار.
زان پس محدثی با سوژه كربلا و برخی ازموضوعات اجتماعی ـ سیاسی دیگر، اشعار دیگری هم گفت كه از آن جمله «حماسه شهادت» باز در باره كربلاست. شعری هم باعنوان «خسی در میقات» برگرفته از سفرنامه جلال به مكه، كه عنوان شعری برای حج و مكه است. شعر «هر روز عاشورا و هرجا كربلایی است» از سال 56 است كه آشكار رنگ خون و انقلاب دارد.
مجموعهای دیگر از اشعار وی با عنوان «قبله این قبیله» عمدتا ازاشعاری نوی است كه وی در ایام نه ماهه زندانیش در اصفهان سروده است. وی در مقدمه آن، در اسفند 57 نوشته است:
- استقبالی كه در این چند سال از شعر نو مذهبی به عمل آمد، و جایی كه این گونه سرودهها برای خود در میان نسل انقلابی جوان باز كردهاست، مرا همیشه واداشته تا در باره آن جدیتر بیندیشم و آن را به عنوان یك سلاح بشناسم و بدانم و بكار گیرم.
این شعرها، آثار انقلاب و زندان را در خود دارد و به هر روی، جزو كارنامه شعر نو انقلابی آقای محدثی است.
چندین شعر وی هم در كتاب «اسلام و آبی تازهاش باید» كه شخصی با نام اكبر وطن انتخاب كرده، به چاپ رسیده است. در این كتاب اشعاری از موسوی گرمارودی، نسرین صاحب، بهجتی، گیتی كرمانیان، فرا (با شعر بسیار عالی عاشورا حماسه مكرر، همان، ص 53)، و حسین اكبری چاپ شده است. این كتاب در سال 54 و بعد از آن مكرر چاپ شد و یكی از پررونقترین كتابهایی بود كه اشعارش به صورت دِكلمه در محافل مذهبی دو سه سال پیش از انقلاب خوانده می شد.
مجلد دوم همان كتاب با نام «حماسه شهادت» در سال 56 به چاپ رسید و اشعاری از محدثی، م. زورق، رزمجو، عظیم صاعدی، نعمت میرزازاده، سید مصطفی حسینی، م. پریشان، و حسن منتظر قائم در آن چاپ شده است.
از میان این جماعت م. زورق (محمد حسن حاج محمدی، از چهرههای شناخته شده در عرصه شعر نو پیش و پس از انقلاب بود. شعری از وی از پیش از انقلاب، چنین است:
جنگ آیا ز هوس می افتد؟
دست بر ماشه،
هدف؟
ـ معلوم!
می چكد خون ز گلوگاه تفنگ...
می رود بانگ در آغوش فضا،
افتدآهسته جوانی بر سنگ،
خون زند از سر و رویش بیرون،
آید آرام ز نایش آهنگ!
آه مادر!...
ـ ز نفس می افتد،
جنگ آیا ز هوسمیافتد؟
از جمع روحانیون نیز كسانی به مناسبت نهضت اسلامی، بیشتر اشعاری به سبك كلاسیك سرودند كه در این میان اشعار محمد حسین بهجتی اردكانی (شفق) فراوانتر است. ایشان گهگاه شعر نو هم می سرود و از آن جمله شعر «فرشته نجات» اوست.
اشعار انقلابی شفق در مجموعهای با نام «بهار آزای» در سال 1358 ش در قم (نشر شفق) چاپ شد كه غالب آنها شعر كلاسیك، واندكی نو است. نخستین شعر وی در باره انقلاب از سال 1341 با عنوان «آفرین بر این انقلاب» است:
درود باد بر این انقلاب پاك، درود
كه زیر سایه آن، جان ملتی آسود
درود باد بر این جنبش عظیم و بزرگ
كه شاهراه سعادت، به روی خلق گشود.
بههمین ترتیب اشعار بعدی وی از سال 41 و 42، سپس اشعار دوران خفقان و پس از آن اشعار دوران انقلاب در همین كتاب بهارآزادی آمده است. شعر نو «در شهر انسانها» با خطاب به بلبل و این كه تو در خواندن آزاد هستی، به طور ضمنی تصویری از اوضاعی خفقان آنروزگار را به دست داده است:
ولی در شهر انسانها،
نشانی از فضای باز آزادی نمییابی،
پریده پرتوی، زآرامش و شادی نمییابی،
به شهر تیره شبگون ما نوری نمیبینی
مزارآباد ما را جنبش و شوری نمیبینی.
دكلمه خوانی، زمانی در حسینیه ارشاد باب شد و كسانی چون پرویز خرسند و محمدرضا شریفینیا آن را اجرا می كردند. آنچه آنان در سال 51 از اشعار دیگران خواندند، در مجموعهای به نام «شرمگین، ما بیشرفها » توسط انتشارات
سبز منتشر شد. فضای حاكم بر آن اشعار غالبا مذهبی و به لحاظ دینی - تاریخی متكی به امام علی (ع) و امام حسین (ع) و در واقع تلفیقی از مفاهیم دینی – سیاسی بود.
شعر خوانی، اعم از نو و كلاسیك، در شكل سیاسی رسمی آن، طی یك مراسم شبانه، و در طول ده شب (از دوشنبه 18 مهرماه 1356) در مؤسسه فرهنگی انستیتو گوته تهران، بسیار با شكوه برگزار شد و هر شب جمعی از شاعران و ادیبان در آنجا شعر خوانی میكردند. شرحی از آن مراسم در كتابی با نام ده شب (به كوشش ناصر مؤذن، تهران، امیر كبیر، 1357) چاپ شده است. البته فضایآن اشعار، مذهبی نبود و به جز افراد بسیار معدودی همانند موسوی گرمارودی غالب اشعار و ارائه دهندگان لائیك یا دست كم اشعارشان غیرمذهبی بود. از اشعار موسوی كه در آنجا ارائه شد اینها بود: سلام بر فلسطین، در ستایش رادی، در سایه سار نخلولایت، محبوبه شب، و با تلاوت مهتاب.
در باره سرودهایی كه برای تظاهرات ساخته می شد، و بیشتر سرایندگان آن افراد ناشناخته بودند، باید در جای دیگری صحبت كرد.
از نمونه های دیگر فضل الله صلواتی است که اشعار نو و کلاسیک انقلابی – دینی پیش از انقلاب او با عنوان نوای آزادی به چاپ رسیده است. نخستین شعر این مجموعه با عنوان «نوای آزادی» (بنیاد فرهنگی و انتشاراتی بدر، اسفند 57) از مهرماه 1339 است:
نموده طایر جانم هوای آزادی
دلم به سینه طپد از برای آزادی
تصدق شه مردان علی شود جانم
که اوست در همه جا پیشوای آزادی
...چرا ز بهر حسین علی (ع) پریشانم
که او گذشت زعالم برای آزادی
شعر نویی که بعد از آن آمده از سال 1350 در زندان ساواک اصفهان در باره بردگی سروده شده است. شعری در باره بعثت از بهمن 37 و به همین ترتیب اشعار دیگری در قالب نو و کلاسیک با گرایش انقلابی – دینی در این کتاب آمده است.
وی در شعری که در خرداد 1342 سروده می گوید:
مرگ اندر ره آزادی و عدل
به خدا بهتر از این زندگی است
دادن جان به ره آزادی
بهتر از بندگی و بردگی است
جان خود در ره محبوب حسین
از سر صدق و صفا کرد فدا
یار و انصار و دگر اهل و عیال
جمله را برد به درگاه خدا (نوای آزادی، ص 46)
در شعر نوی هم در باره حضرت زینب آورده است:
از ورای چادر عصمت
نهان خورشید تابانی
طلوعی جاودان دارد
و از پشت حجاب پاکی و تقوا
دو دستی سخت نیرومند
حسینی نهضت خون و شرافت را اصالت داد. (نوای آزادی، ص 47)
در آستانه انقلاب هم برای هفدهم شهریور و برخی از تاریخ های دیگر اشعاری در این مجموعه آمده که گرچه مشتمل بر عبارات ساده ای است اما مطالب صریح بیان شده است.
یکی از سوژه های سرایش شعر در آستانه انقلاب و بیشتر از سال 56 – 57 شریعتی بود که چندین نفر در این باره اشعاری سرودند که در یکی از پاورقی های گذشته به اشعار برخی اشاره شد. طه حجازی (کارمند پست و شاغل در انتشارات بعثت و برادر فخرالدین) اشعاری با عنوان «مردی از خاکستان» (تهران، آگاه، 1364) در باره وی و همین طور شعری تحت عنوان «ارشاد» در حضور وی و پدرش خواند و مورد تشویق او قرار گرفت (همان، ص 17):
ارشاد
استاده سرگران
با قامتی به هیأت فریاد
و گیسوانی از خزه ی سرخ
در جاده قدیم شمیران
یادآور شهامت دیروز
دیروزهای رگبار
دیروزهای خون
دیروزهای سرزده در انفجار بمب...
اینجا عزیز
خون زمانه در جریان است
خون حسین و زینب و قاسم
خون شهیدهای پیاپی
سید جمال و قائمقام و مدرس و کوچک
همراه خون سرکش «صادق»
و خون پاک مجاهد «میهن دوست»
و خون جاری و سبز حنیف نژاد (ص 22).
و چند شعر دیگر که به استاد محمدتقی شریعتی تقدیم شده و شعری که پس از انقلاب با عنوان مردی از خاکستان در باره خود شریعتی سروده شده است.
وی اشعاری هم در باره فلسطین دارد که با نام حماسه عرب فلسطینی چاپ شده است. اشعاری هم از الدبونی به فارسی ترجمه کرده که انتشارات بعثت آن را چاپ کرده است.
علی معلم از دیگر شاعران جوان آن دوره است که مثنوی های وی در این عرصه در کتاب رجعت سرخ ستاره (تهران، حوزه هنر و اندیشه اسلامی، 1360صص 13 – 63) بدون تاریخ دقیق آمده است. شعر «سیه بپوش برادر سپیده را کشتند» چنان که در آغاز آن نوشته شده، با الهام از کتاب «حسین وارث آدم» و برای دکتر شریعتی سروده شده است:
گزین شدند و سوار گزیده را کشتند
سیه بپوش برادر، سپیده را کشتند
حرامیان همه شب را به حیله کوشیدند
چراغ قافله را با سحر خموشیدند
شکوه جلوه عمر دوباره را بردند
چو ابر تیره فروغ ستاره را بردند ...
سیه بپوش که رسم شریعتی با ماست
سیه بپوش که خصم شریعتی با ماست
چه ساده دل که دل خویش با گمان دادیم
حرامزاده طاغوت را امان دادیم
بیا به نام شهیدان ره بکار شویم
کفن بپوش که با یکدگر سوار شدیم (ص 51)
جواد محقق (م آتش) هم اشعاری دارد و گزیده ای از اشعار انقلابی - دینی را در باره امام از شاعران مختلف با عنوان ای فاتح همیشه تاریخ در سال 1358 چاپ کرده است. کتاب های شعر دیگر او عبارتند از مردی چون آفتاب، پاسدار خورشید و ای آفریدگار. نام چهره های د یگری از شاعران نو سرای انقلابی و مسلمان را در در مجموعه های متنوعی مانند ای فاتح همیشه تاریخ می توان یافت. خانم زهرا رهنورد یا زینب بروجردی هم اشعار نویی دارد که یکی لاله ها و طوفان های هفدهم شهریور است که مکرر چاپ شد.
پایان
نویسنده و محقق : رسول جعفریان