تبیان، دستیار زندگی
روزى در كنار كعبه، هارون الرشید حضرت كاظم(علیه‏السلام) را ملاقات نمود و در ضمن سخنانى به امام گفت: آیا تو هستى كه مردم مخفیانه با تو بیعت مى‏كنند و تو را به رهبرى
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

صلابت امام كاظم علیه السلام در مقابل هارون

امام كاظم علیه السلام

آنچه در پیش رو دارید، فرازهایى از تلاش‌ها، پیام‌ها و گفتارهاى امام كاظم(علیه‏السلام) در زمینه صبر، مقاومت، قاطعیت، صلابت و صراحت لهجه در مقابل ستمگران و دشمنان است.

تلفیق عرفان و مبارزه

بى‏تردید براى استوارى و مقاومت در راه عقیده، پشتوانه‏اى قوى و نیرومند لازم است. طبق آموزه‏هاى قرآنى بهترین پشتوانه هر انسان حقیقت‏طلبى، اتّكا به حضرت پروردگار است. و میانبرترین و نزدیك‏ترین راه در معرفت و قرب به حق، توجه به عبادت و معنویت است. خداوند متعال مى‏فرماید: «وَاسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوةِ»(1)؛ «از صبر و نماز یارى بجویید.»

حضرت كاظم(علیه‏السلام) با پیروى از این رهنمود در مقابل نیروهاى باطل، از صبر و بردبارى و نماز و عبادت یارى مى‏جست؛ «كانَ یُحْیى الْلَیْلَ بِالسَّهْرِ اِلَى السَّحَرِ بِمُواصِلَةِ الاِْسْتِغْفارِ حَلیفَ السَّجْدَةِ الطَّویلَةِ وَالدُّمُوعِ الْغَزیرَةِ وَالْمُناجاتِ الْكَثیرَةِ وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ(2)؛ آن حضرت شب‌ها را تا سحر بیدار بود و شب‏زنده‏داری‌هایش همواره با استغفار بود، همراه با سجده‏هاى طولانى، اشك‌هاى ریزان، مناجات بسیار، و ناله‏ها و زاری‌هاى مداوم در حال عبادت.»

برخورد با صلابت

از آنجایى كه اولیاى خدا به امدادهاى خداوندى باور قطعى دارند، در برخوردهاى خود با دنیاپرستان و طاغوت‌هاى زمان بى‏واهمه و با قاطعیت و صلابت رفتار مى‏كنند و آنان با داشتن سرمایه ایمان به غیر از خداوند متعال از هیچ قدرت و نیرویى نمى‏هراسند كه: «فَمَنْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا یَخافُ بَخْسا وَلا رَهَقا»(3)؛ «هر كس به پروردگارش ایمان بیاورد، نه از نقصان مى‏ترسد و نه از ظلم [و ظالم] هراسى دارد.» پیشواى هفتم نمونه بارزى از این اولیاى الهى است.

آن حضرت شب‌ها را تا سحر بیدار بود و شب‏زنده‏داری‌هایش همواره با استغفار بود، همراه با سجده‏هاى طولانى، اشك‌هاى ریزان، مناجات بسیار، و ناله‏ها و زاری‌هاى مداوم در حال عبادت.»

اینك مواردى را در اینجا با هم مى‏خوانیم:

الف) سخن امام به مهدى عباسى

مهدى، سومین خلیفه عباسى، در یك اقدام عوام‌فریبانه اعلام كرد كه هر كسى كه حقوقى بر گردن نظام حكومتى دارد، مى‏تواند براى رسیدن به حق خود اقدام نماید. او در یك حركت ظاهرى مشغول اداى حقوق مردم شد. امام كاظم(علیه‏السلام) نیز خواستار اعاده حقوق خود شد. در آنجا گفتگوى ذیل میان خلیفه و پیشواى هفتم به وقوع پیوست:

ـ حقوق شما چیست؟

ـ فدك.

ـ محدوده فدك را مشخص كن تا به شما باز گردانم.

ـ حدّ اول آن، كوه احد، حدّ دوم عریش مصر، حدّ سوم سیف البحر(دریاى خزر) و حدّ چهارمش دومة الجندل [سرزمین عراق] است.

ـ همه اینها؟!

ـ آرى!

خلیفه آنچنان ناراحت شد كه آثار غضب در چهره‏اش پدیدار گشت، و با ناراحتى شدید گفت كه مقدار زیادى است، باید بیندیشم. امام كاظم(علیه‏السلام) با این سخن به او فهماند كه حكومت حق امام كاظم(علیه‏السلام) است و زمام حكومت بر دنیاى اسلام باید در دست اهل بیت(علیهم‏السلام) باشد. (4)

ب) پیشواى دلها

روزى در كنار كعبه، هارون الرشید حضرت كاظم(علیه‏السلام) را ملاقات نمود و در ضمن سخنانى به امام گفت: آیا تو هستى كه مردم مخفیانه با تو بیعت مى‏كنند و تو را به رهبرى خویش برمى‏گزینند؟ حضرت با كمال شهامت فرمود: «اَنَا اِمامُ الْقُلُوبِ وَ اَنْتَ اِمامُ الْجُسُومِ؛ من بر دل‌هاى مردم حكومت مى‏كنم، و تو بر جسم‌هاى آنان!»

امام كاظم(علیه‏السلام) با این سخن به او فهماند كه حكومت حق امام كاظم(علیه‏السلام) است و زمام حكومت بر دنیاى اسلام باید در دست اهل بیت(علیهم‏السلام) باشد.

ج) هشدار به متكبران

هارون، سلطان گردنكش و متكبرى بود كه خود را از همه چیز و همه كس بالاتر مى‏دانست و حتى در خیال باطل خود بر ابرها مى‏بالید و به وسعت حكومت خویش مى‏نازید كه: اى ابرها! ببارید كه هر كجا قطرات بارانتان ببارد، چه شرق و چه غرب، بر زمین‌هاى تحت حكومت من خواهد بارید و خراج و مالیات آن سرزمین را به نزد من خواهند آورد.

امام كاظم علیه السلام

زمانى امام هفتم(علیه‏السلام) به كاخ هارون رفته بود. هارون از او پرسید: این دنیا چیست؟ امام فرمود: این دنیا سراى فاسقان است. سپس با تلاوت آیه 146 سوره اعراف به وى هشدار داد كه: «سَاَصْرِفُ عَنْ آیاتِىَ الَّذینَ یَتَكَبَّرُونَ فِى الاَْرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ اِنْ یَرَوْا كُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها وَ اِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ اِنْ یَرَوْا سَبیلَ الْغَىِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً»(5)؛ «به زودى از آیات خود دور خواهم نمود كسانى را كه به ناحق در روى زمین ادعاى بزرگى مى‏كنند و اگر آنان هر آیه‏اى را ببینند، به آن ایمان نمى‏آورند و اگر راه رشد و كمال را ببینند، به سوى آن حركت نمى‏كنند، ولى اگر راه ضلالت و گمراهى را ببینند، به سوى آن خواهند رفت.»

هارون پرسید: دنیا خانه كیست؟ حضرت فرمود: دنیا براى شیعیان ما مایه آرامش و براى دیگران آزمایش است.

در آخر این گفتگو، هارون با درماندگى تمام پرسید: آیا ما كافریم؟ امام هفتم(علیه‏السلام) پاسخ داد: نه، ولى چنان هستید كه خداوند متعال فرموده است: «الَّذینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ الله‏ِ كُفْرا وَ اَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ»(6)؛ «كسانى كه نعمت خدا را به كفر تبدیل كردند و قوم خود را در محل تباهى فرود آوردند.» (7)

د) سلام بر تو اى پدر!

هارون وارد مدینه شد و به همراه جمع كثیرى به حرم پیامبر(صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله) رفت. او در مقابل قبر شریف رسول خدا(صلى‏ الله ‏علیه‏ و ‏آله) ایستاد و با كمال افتخار چنین سلام داد: السَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ عَمِّ؛ سلام بر تو اى پسر عمو! در این هنگام، حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) كه در میان اهل مدینه حضور داشت، نزدیك آمد و براى تحقیر خلیفه غاصب چنین سلام داد: «السَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ الله‏ السَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبَه؛ سلام بر تو اى رسول خدا! سلام بر تو اى پدر!» در این حال، هارون از شدت خشم به خود پیچیده و دنیا در نظرش تیره و تار شد؛ چرا كه حضرت كاظم(علیه‏السلام) به این وسیله شایستگى خود را براى جانشینى رسول خدا(صلى‏ الله‏علیه‏و‏آله) و عدم لیاقت هارون بیان داشت. (8)

روزى در كنار كعبه، هارون الرشید حضرت كاظم(علیه‏السلام) را ملاقات نمود و در ضمن سخنانى به امام گفت: آیا تو هستى كه مردم مخفیانه با تو بیعت مى‏كنند و تو را به رهبرى خویش برمى‏گزینند؟ حضرت با كمال شهامت فرمود: «اَنَا اِمامُ الْقُلُوبِ وَ اَنْتَ اِمامُ الْجُسُومِ؛ من بر دل‌هاى مردم حكومت مى‏كنم، و تو بر جسم‌هاى آنان!»

ه) نامه‏اى از زندان

حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) با این كه مدت‌هاى مدیدى را در زندان‌هاى مختلف نظام طاغوتى هارون سپرى كرد و در شكنجه‏گاه‌هاى ترسناك، به دست شقى‏ترین مأموران سپرده شده بود، امّا از گفتن سخن حق و نشر حقایق الهى لحظه‏اى باز نایستاد.

آن حضرت در فرصت‌هاى مناسب گفتارهاى بیدارگرانه و هشدارآمیز خود را به گوش سردمداران دنیاپرست نظام حكومتى رسانده، به ایفاى نقش خطیر خویش در جامعه اسلامى پرداخت. امام در یكى از نامه‏هاى حماسى خویش كه از زندان به كاخ هارون ارسال نمود، چنین نگاشت: «اى هارون! هیچ روز سخت و پر محنتى بر من نمى‏گذرد، مگر این كه روزى از راحتى و آسایش و رفاه تو كم مى‏گردد؛ اما بدان كه هر دو، رهسپار روزى هستیم كه پایان ندارد و در آن روز، مفسدان و تبهكاران زیانكار و بیچاره خواهند بود.» (9)

ممكن است این پرسش به ذهن آید كه امام هفتم(علیه‏السلام) با آن شرائط خفقان چگونه نامه‏ها و سخنان خود را به سمع و نظر دیگران مى‏رسانید؟

بررسى اوضاع تاریخى آن عصر نشان مى‏دهد كه اكثر زندانبانان و مأمورین آن پیشواى الهى با اندكى ارتباط و برخورد با ایشان، به حقیقت و معنویت امام پى برده و از هواخواهان و دلدادگان امام مى‏شدند و این مسئله سبب شده بود كه گفته‏ها، نوشته‏ها و افكار و اندیشه و سیره حضرت بر تاریخ پوشیده نماند.

پی نوشت‌ها:

1- بقره/45.

2- الانوار البهیه، ص205.

3- جنّ/13.

4- رجوع شود به اصول كافى، كتاب الحجه، باب الفئ والانفال.

5- اعراف/146.

6- ابراهیم/28.

7- هدایتگران راه نور، ص700.

8- بحارالانوار، ج48، ص135.

9- تاریخ بغداد، ج13، ص32.

عبدالکریم پاک نیا

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.