تبیان، دستیار زندگی
در این روزگاران که مردمان در مرداب روزمرگی ها غوطه ورند و همه به خود مشغول ، بازگویی این خاطرات چه سود؟!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یاد شهدا؛ چه سود؟!

خاطره‌ای از همسر شهید كاوه

شهید کاوه

از میان جمع فقط دو سه نفر را می‌شناختم بقیه را تا به حال ندیده بودم و نمی‌شناختمشان.

زود با هم انس گرفتیم و تا سفره را پهن كنند ، از هر دری صحبت كردیم.

نیم ساعتی بعد از شام آماده رفتن شدیم .

تو حیاط به حاج آقا محمودی گفتم : «آقا محمود را صدایش بزنین ، بگید كه آماده‌ایم».

حاج آقا با تعجب نگاهی به من كرد و گفت : مگر شما خبر ندارید ، گفتم : چی‌رو ؟ گفت رفتن آقا محمود را . یك آن فكر كردم اشتباه شنیدم.

گفتم : كجا رفت؟ چرا به من چیزی نگفت؟ چند تا از خانمها كه تو حیاط بودند كنجكاو شده بودند كه محمود كجا رفته و اصلاً چرا خبرم نكرده.

آقای محمودی كه فهمید من از رفتن محمود بی اطلاعم گفت : «داشتیم شام می‌خوردیم كه از منطقه تلفن زدن ؛ باهاش كار فوری داشتن .

گوشی را كه گذاشت پا شد رفت فرودگاه تا بره منطقه»

باورم نمی‌شد كه هنوز نیامده ، راه بیفتد طرف كردستان ، نتوانستم خودم را كنترل كنم و زدم زیر گریه .

دست خودم نبود.

دفاع کماکان باقیست! و حتی اگر نه چنین باشد باید بدانیم که ما الگوهایی داریم در دسترس ،که مربوط به همین عصر و زمانند . و برای ما حجت تمام ....

چهار پنج ساعت بیشتر از آمدنش نگذشته بود او حتی هنوز تنها دخترش راندیده بود.

دفعه بعد كه آمد مشهد با اعتراض بهش گفتم : شما كه می‌خواستی بری ، حداقلش یك چیزی بهم می‌گفتی ، بی خبرم نمی‌گذاشتی.

در جوابم گفت : آنقدر وقت تنگ بود كه حتی نخواستم برای خداحافظی معطل شوم.

بعدها فهمیدم كه عراق تو منطقه والفجر 9 پاتك زده و محمود باید بدون حتی یك لحظه درنگ به منطقه می‌رفته به او حق دادم.

******

مرامشان را باید آموخت، شجاعت و ایثار ابو الفضل گونه مردانشان را و صبر و افشاگری زینب گونه زنانشان را. و اگر این نباشد بازگویی این خاطرات کاری است بس عبث و بیهوده.....

و اگر نبودند چنان زنان بزرگوار و صبوری ،کی برای مردانٍ راهی چون کاوه، توان دفاعی چنان استوار بود؟ کی می توانستند چون شیران غران بر دشمن بتازند بدون دغدغه زن و فرزند . بی شک ورای هر کدام از راست قامتان آن دوران زنی با دلی شیر ، صبور ، برد بار و شجاع و همان گونه راست قامت ایستاده بود.

و چنین است که پیر مرادمان؛ امام خمینی ؛ فرمود از دامن زن مرد به معراج می رود.

اما امروز ما مانده ایم و مرام آموختنی آنان.

آیا صرف اینکه خاطراتی از آنان را بخوانیم و لحظه ای بیندیشیم که روزگارانی بود و مردانی و زنانی آن چنان، کافی است؟

نه عزیز ! دفاع کماکان باقیست! و حتی اگر نه چنین باشد باید بدانیم که ما الگوهایی داریم در دسترس ،که مربوط به همین عصر و زمانند . و برای ما حجت تمام ....

یا حسین

که کسانی در دوران ما بوده اند   آن چنان عمق، قیام حسین(ع)  را دریافته بودند که با چنین اخلاصی از دنیا و زر و زیور فریبنده آن درگذشتند و کوچکترین پاداششان نیز این شد که در آنٍ رفتن سر بر آغوش مولایشان  گذاشتند . همانی که آرزوی همه ماست. مصداق "عاشَ سَعیدا وَ ماتَ سَعیدا"به کجا می رویم؟؟!

در این روزگار که مردمان در مرداب روزمرگی ها غوطه ورند و همه به خود مشغول ، بازگویی این خاطرات چه سود؟

مرامشان را باید آموخت، شجاعت و ایثار ابو الفضل گونه مردانشان را و صبر و افشاگری زینب گونه زنانشان را. و اگر این نباشد بازگویی این خاطرات کاری است بس عبث و بیهوده.....


فاطمه شریعتمدار

مطالب مرتبط:

کاوه ما را خدا سروده بود

کاوه هنوز زنده است

سردار سرتیپ پاسدار شهید کاوه

خاطرات رهبری از شهید کاوه