تبیان، دستیار زندگی
چهل و هشت ساعت از ابراز احساسات به مدال حسین رضازاده می گذشت كه مسئولان ورزش ایران با خوشحالی تمام برای تكواندوكایی كه دومین طلای كاروان ایران را برده بود ، كف می زدند . آنها پس از چند روز دلسردكننده ، جمعه شب را با خاطری آس...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لابه لای خاطرات هادی ساعی ، ارباب ضربه ها



چهل و هشت ساعت از ابراز احساسات به مدال حسین رضازاده می گذشت كه مسئولان ورزش ایران با خوشحالی تمام برای تكواندوكایی كه دومین طلای كاروان ایران را برده بود ، كف می زدند . آنها پس از چند روز دلسردكننده ، جمعه شب را با خاطری آسوده به صبح شنبه پیوند زدند . چرا كه یك ستاره درخشان از چهار سال پیش برای این 9 دقیقه برنامه ریزی كرده بود.

4 سال بود انتظار طلای المپیك را می كشیدم ، چیزی كه حاضر نیستم با هیچ چیز دیگر عوضش كنم.

هادی ساعی متولد بیست اردیبهشت 1355 است، بچه شهر ری . او پس از ناكامی در سیدنی 2000 دومین مدال المپیك خود را گرفت. البته این كه نوشتیم ناكامی حفظ خود اوست والا مدال برنز المپیك نهایت آرزوی خیلی هاست ، خیلی ها جز ساعی .

همه بچه ها می رفتند باشگاه . من هم یكروز همراهشان رفتم. خوشم آمد. قرار شد یكی از همسایه ها كه تكواندوكا بود و فروشگاه لوازم ورزشی داشت برایم لباس بیاورد. به او می گفتیم عمو قربون. چند هفته ای طول كشید و به فولش عملی نكرد. یك روز رفتم پیش او و گفتم خسته شدم . اگر نمی شود بگو پدر از جای دیگری برایم خرید كند . او هم گفت امروز بیا برویم باشگاه فردا لباست آماده است.

ساعی را در حالی تصور كنید كه با تی شرت و گرمكن لای كلی آدم لباس سفید ایستاده بالا و پایین می پرد.

آقای مهیمن مربی باشگاه بود . تا چشمش به من خورد گفت بچه لباس تكنواندیت كو ؟ جواب دادم عمو قربون برایم نیاورده ، گفت عمو قربون دیگه كیه ؟ من هم با اشاره آقای همسایه را كه ارشد كلاس بود نشان دادم ....

اولین و دومین درس ساعی از تكواندو درهمین جا شكل می گیرد: عمو قربون نه ، استاد ، فهمیدی ؟

بعد هم گفت از فردا هم بدون لباس باشگاه نمی آیی. آقای ... چرا برای بچه لباس نیاوردی ؟ و عمو قربون جواب داد : چشم ، فردا !

تكواندو و ورزش ایرانی ها نیست ، اما از اوائل دهه 1360 شمسی بچه هایی كه استعداد خوبی در جست و خیز و لگد زدن داشتند جذب این رشته شدند. در شرایطی كه اقبال كاراته و سبك كیوكوشین به دلیل افسانه های بزرگی مثل بروس لی و چند كاراته كای ایرانی بیش از این رشته ناشناخته بود ، به دلیل دو مدال نقره و برنز سید حسین زاهدی و فیصل دانش به شرعت سر زبان ها افتاد. تكواندو ، رشته ای كه بر خلاف كاراته مسابقات جهانی رسمی داشت و كره ای ها به هر زحمتی كه بود آن را از المپیك 1988 وارد رشته های المپیكی كردند ؛ گرچه دردوره های اول ، رقابت های این رشته به شكل نمایشی برگزار می شد.

هادی ساعی اما از نسل تكواندو كاهایی است كه تاب برتری مطلق صاحبان تكواندو را نمی آورند. ورزشكاری كه خیلی اتفاقی تكواندوكا بود اما به قول یكی از مربیانش اینكاره به دنیا آمده بود.

مسیر قهرمانی

ساعی در المپیك آتن ابتدا به مصاف كارلو مولفتا از ایتالیا رفت و در حالی كه 10 بر 4 از تكواندو كار ایتالیایی جلو بود ، او را ضربه كرد و وی نتوانست به مسابقه ادامه بدهد. این تكواندوكار برجسته ایرانی در دومین مسابقه خود ، دیاگو داسیلوا برزیلی را كه سال گرشته در مسابقات انتخابی المپیك در فرانسه بر ساعی پیروز شده بود، با نتیجه 8 بر 6 شكست داد و راهی مرحله نیمه نهایی شد.

وی در مرحله نیمه نهایی در برابر یك تكواندوكار تازه چهره شده كره جنوبی ایستاد و در یك مسابقه حساس و نزدیك با نتیجه 10 بر 9 برنده اعلام شد تا به مرحله فینال راه یابد.

ساعی در دیدار نهایی به مصاف هونگ چی هسونگ از تایوان كه شاگرد رضا میهماندوست مربی ایرانی این تیم است رفت و در یك مسابقه برتر صاحب پیروزی شد و به مدال طلا رسید.

افتخارات

طلا ...................... جام جهانی 1998 كانادا

طلا ...................... قهرمانی جهان 1999 كانادا

طلا ...................... جام جهانی 2000 فرانسه

برنز ...................... المپیك 2000 سیدنی

طلا ...................... جام جهانی 2001 ویتنام

طلا ...................... جام جهانی 2002 ژاپن

نقره ...................... قهرمانی جهانی 2003 المان

طلا ...................... بازی های آسیایی 2002 بوسان

فنی ترین تكواندو كار سال 2000 و 2001 جهان به انتخاب فدراسیون جهانی

بچه شر شهر ری

مادر هادی می گوید: خیلی شلوغ بود و بیش از حد ناآرام و جسور ، هیكل ریزه میزه ای داشت اما شیطان بود. یكروز آمد گفت : بچه ها می روند تكواندو ، من هم می خواهم بروم. 15- 16 نفر بودند ، باشگاه محمدی . آقای قربان نجفی همسایه رو به روی ما هم مربی تكواندو بود . هادی آنقدر شلوغ بود كه من نمی گذاشتم برود بیرون . برایش فوتبال دستی گرفته بودم تا در خانه مشغول باشد. یك روز كه رفته بودم مجلس ختم یكی از فامیل ها و در را قفل كرده بودم ، هادی رفته بود پشت بام . یك بشكه آب گذاشته بودیم آن جا كه با لوله ای به حیاط وصل می شد. هادی عادت داشت چیزی مثل چوبدست دستش باشد . آن روز چوب پرده ای دستش بود ... طفلك مادر . می رسد خانه می بیند صدایی آمد. هادی چوب پرده را زده بود به آب و بعد تكیه اش داده بود به سیم برق : سه تا پشت بام پرت شد آن طرف ، صدای جرقه آمد و داد او. رفتم بالا صحنه را دیدم از حال رفتم. جیغ ... داد ... هوار . همسایه ها می ریزند خانه بچه شر محل : خانم ساعی چیزی نشده بلند شو.

خودش بالای سرم بود . گفت مامان چیزیم نشده ، پاشو . عصبانی شدم . با دست زدم به او ، دستم درد گرفت. عصبانی تر شدم.

با چوب زدم به سرش اما چوب شكست. هادی همیشه می گوید: مادر ، مادر اگر آن چوب را به من نمی زدی ، قهرمان نمی شدم!

مادر كمتر پای مسابقات هادی می نشیند . ساعی می گوید: ممكن است در مسابقه آسیب ببینم و او تحمل دیدن این صحنه ها را ندارد. دلشوره تماشای این دوره ها هم به جای خود.

جمعه شب هم مادر پای تلویزیون نبود. گفتند رفته سوریه برای هادی دعا كند . لحظه عجیبی بود وقتی یكی از همسفرها آمد پیش او گفت : خانم دهقان مشتلق ! اشك روی صورت مادر نشانه بر آورده شدن حاجت بود.مباركه حاج خانم !

زندگی

هادی بچه درد كشیده است. او دو برادر و پدرش را در فاصله كوتاهی از دست داده . پدر راننده ماشین سنگین بود. 7 سال پیش در یك حادثه از دست رفت ، درست مثل علی برادر بزرگتر و البته نه شبیه مهدی دادش كوچیكه كه بر اثر یك بیماری كبدی ذره ذره آب شد و تمام كرد.

دوست داشتم پدرم بود و موفقیت مرا می دید. او همیشه سر تمرینات من حاضر بود و تشویقم می كرد. وقتی حرف به آن می رسد كه پدر بعد از اولین قهرمانی كشور مهمانی بزرگی گرفت و همه فامیل را دعوت كرد تا گل پسرش را ببیند ، بغض راه گلوی قهرمان را می بندد.

مهروز ، خواهر هادی كه ملی پوش بانوان تكواندوست می گوید : هادی مهربان و ساده است و البته كمی اخمو . آدم پرجذبه ایست. البته خیلی ها فكر می كنند پسر بد اخلاقی است. اما من خوب می شناسمش .

یازده سالم بود به خاطر بیماری برادرم خیلی درگیر بودیم. روز تولدم به نیمه شعبان افتاده بود و وسط شلوغی و بیمارستان كسی یادش نبود ... وقتی برگشتم برایم جشن تولد گرفته بود و برایم یك ساعت خریده بود. خیلی ذوق كردم .

او می گوید بیشترین تلاشش برای موفقیت در تكواندو به خاطر هادی و جدیت او بوده است.

وقتی می پرسیم یك خاطره از این روزهای خیلی جدی تعریف كن ، از روزی می گوید كه به دلیل سبكسری در تمرین تكواندو از طرف برادر تنبیه شد: گفت ضربه ای می زنم كه یادت نرود! بالاخره لابد این راه قهرمانی جهان است ، جدیت و تمرین .

اكثر ایرانی ها همسر آینده هادی ساعی را در برنامه ویژه شبكه سه دیدند. كمند صادقی كه قرار است دهم مهر زندگی مشتركش را با قهرمان جهان آغاز كند . از او درباره قهرمانی همسر می پرسیم : به من قول داده بود كه بی طلا برنگردد. من همیشه روی حرف او حساب می كنم.

بحث می رود روی صد میلیون جایزه ای كه بعد از قهرمانی برای شروع زندگی كافی به نظر می رسد: هادی كلی قرض دارد ، اول باید آن ها را بدهد!