قاتلان امام حسین علیه السلام اهل
فساد و فحشا بودند
"ایمان" و "عمل صالح" دو واژه ارزشمند قـرآنىاند كه تقریباً در شصت و دو آیه در كنار یكدیگر آمدهاند. قرآن مـجید، همه انسانها را در خسران و زیان مىداند جز كسانى كه ایمان آورنـد و كـارهـاى شایسته انجام دهند و یكدیگر را به حق و صبر سفارش كنند. (1) جـامـعـه اسـلامـى تـا آنگـاه كـه از ارزشهـاى الهـى پـاسـدارى كـنـد و بـر عـبـادت و عـمل صالح و اخلاق نیكو و معنویات ارج نهد، در صراط مستقیم حركت مىكند و مورد عنایت و انعام الهـى اسـت، و در غیر این صورت، یا در گروه (مغضوبین) و یا (ضالّین) در خواهد آمد كه هر دو گـروه از صـراط مستقیم الهى بیرونند. حادثه عاشورا نشان داد كه ارزشهاى اخلاقى جامعه به گونهاى چشمگیر كاهش یافته است و عموم مردم به پیروى از حاكمان فاسد به ضد ارزشها روى آوردهاند. قرآن مجید از این حقیقت تلخ چنین یاد مىكند:
از ابوسعید خدرى نقل است كه پیامبر اكرم پس از تلاوت این آیه فرمود:
شصت سال دیگر، كسانى خواهند آمد كه نماز را چنین تباه مىكنند و در پى شهوات مىروند... و اینان، قرآن را تلاوت مىكنند، ولى قرآن از حنجره آنان فروتر نمىرود.
«فـَخـَلَفَ مـِنْ بـَعـْدِهـِمْ خـَلْفٌ اَضـاعـُوا الصَّلوةَ وَ اتَّبـَعـُوا الشَّهـَواتِ فـَسـَوْفَ یـَلْقـَوْنـَ غَیّاً»(2) ؛ آنگـاه، پس از آنان جانشینانى بر جاى ماندند كه نماز را تباه ساختند و از هوسها پیروى كردند، و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید.
در آیـه پـیـش از این، سـخـن از پیامبران پاك و ذریه صالح آنان و نعمت یافتگان الهى رفته است كه همواره با عبادت و ذكر و سجده و گریه، در حال عبادت و نیایش با خداى بزرگند و این، طریق انـسـانـیـت و بـهـتـریـن گـونـه عـمـل صالح است و در این آیه، خداوند خبر مىدهد كه برخى از جانشینان آن عابدان صالح، كسانى بودند كه رسم جانشینى را به جاى نیاوردند و ارزشهاى الهـى را فـرامـوش كـردنـد. مـصـداق كـامـل ایـن ارزشهـا نـمـاز اسـت كـه پـایـه عـبـودیـت حق است.(3)
از ابوسعید خدرى نقل است كه پیامبر اكرم پس از تلاوت این آیه فرمود:
شصت سال دیگر، كسانى خواهند آمد كه نماز را چنین تباه مىكنند و در پى شهوات مىروند... و اینان، قرآن را تلاوت مىكنند، ولى قرآن از حنجره آنان فروتر نمىرود.(4)
پس از آن كـه مـعـاویه بر اوضاع چیره شد، به سوى كوفه رفت و در نخیله، نماز جمعه اقامه كرد و در خـطـبهها گفت: «به خدا سوگند، من با شما نجنگیدم تا نماز بخوانید و روزه بگیرید و حج بـه جـاى آوریـد و زكـات بـدهـیـد! من تنها از آن رو با شما جنگیدم كه بر شما حكومت كنم و بر خلاف میل شما به خواستهام رسیدم.»(5)
در اوایل نیمه قرن دوم، بنیانهاى اخلاقى جامعه به كلى ویران شده بود و مسلمانان از درون و بـرون در شـعـلههـاى خـانـمـانـسـوز فـسـادهـاى اخـلاقـى مـىسـوخـتـنـد و رذایـل اخـلاقـى بـسـان سرطان، سراسر زندگى فردى و اجتماعى آنان را تسخیر كرده بود و راهـى را پیمودند كه با اهداف و آرمانهاى والاى شریعت مقدّس اسلام در تضاد بود. علّت اصلى ایـن تـبـاهـى و واپـس گـرایـى حـكـومـت امـوى بود؛ چنان كه امیرمؤمنان(علیه السلام) مىفرماید: «اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بَِّاب ائِهِمْ»(6) ؛ مردم، بیش از آنچه به پدرانشان شبیه باشند، به رهبرانشان شبیهاند.
مردم همان راهى را مىرفتند كه حكومت فاسد برایشان ترسیم كرده بود و نمودار رفتارى آنان یـزیـد بـود؛ كسى كه امام حسین(علیه السلام) او را فاسق، شرابخوار، آدمكش، و متظاهر به فسق مىخواند. (7)
رهـبـر ژرف انـدیش انقلاب اسلامى، حضرت آیت الله خامنهاى درباره چنین حكومتهایى، كه بر مـعیارهاى ضد اخلاقى و شیطانى بنا شدهاند، مىفرماید: هر كس كه دنیا طلبتر، شهوترانتـر و بـراى بـه دسـت آوردن مـنافع شخصى، زرنگتر و با صدق و راستى بیگانهتر است، سر كار مىآید. آن وقت، نتیجه این مىشود كه امثال عمر بن سعد و شمر و عبیدالله بن زیاد مىشـوند رؤسا و مثل حسین بن على (علیهماالسلام) به مذبح مىرود و در كربلا به شهادت مىرسد این یك حساب دو دو تا چهار تاست! كسانى كه دلسوزند نباید بگذارند معیارهاى الهى در جـامـعـه عوض بشود. اگر معیار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است كه باید خون یك انسان با تقوایى مثل حسین بن على (علیهماالسلام) ریخته بشود. اگر زرنگى و دست و پا دارى در كار دنیا و پشت هم انـدازى و دروغـگـویـى و بـى اعـتنایى به ارزشهاى اسلامى ملاك قرار گرفت، معلوم است كه كـسـى مـثـل یـزیـد بـایـد در راس كـار قـرار بـگـیـرد و كـسـى مثل عبیدالله باید شخص اول كشور عراق بشود.(8)
بى بند و بارى اخلاقى در حكومتهاى ستمگر ابعادى پر دامنه دارد و بى شمار است. آنچه در زیر مىآید، تنها گوشهاى از مفاسد آن روزگار است كه باید از آن عبرت گرفت.
فساد و فحشا
تـربـیـت درسـت دیـنـى و روابـط مـشـروع خانوادگى، سهمى بسیار ارزنده در سلامت اجتماع، آزادگى مردم و روند الهى نظام حكومتى دارد. انحرافات اخلاقى، با ناموس طبیعت و شریعت ناسازگارند و بنیادهاى اخلاقى و انسانى را ویران مىكنند و همیشه ابزارى در دست حكومتهاى استبدادى بودهاند و دستگاه اموى به سختى بدانها آلوده بوده است.
بنابر گواهى تاریخ، خانه ابوسفیان، مركز فساد و فحشا بوده و هند، همسر ابوسفیان و مادر معاویه، از زنان بدنام آن زمان بوده است و معاویه جز ابوسفیان، به چهار نفر دیگر نیز منسوب بوده كه با هند، زنا كرده بودند.(9)
زیاد بن ابیه، كه از استانداران خونخوار معاویه بوده، پدرى مشخص نداشته است. معاویه او را بـه پـدر خـویـش ابـوسـفـیان، منسوب كرد و بر خلاف حدیث رسول اكرم او را برادر خود خواند. این كار معاویه از آن رو بود كه شخص باده فروش و فـاسـدى بـه نـام ابومریم سلولى گواهى داد كه ابوسفیان با سمیّه، مادر زیاد، زنا كرده و زیاد ثمره آن عمل نامشروع است. این گواهى در مسجد و با حضور مردم انجام گرفت و معاویه با استناد به سخنان ننگین ابومریم، زیاد را پسر ابوسفیان خواند. (10)
فـرزند زیاد، عبیدالله، نیز نتیجه زنا بوده است؛ چنان كه امام حسین (علیه السلام) آن دو را (ناپاك پسر ناپاك) مىخوانده است. رسوایىهاى عشقى یزید نیز روى تاریخ را سیاه كرده و لكه ننگى دیگر بر پیشانى حزب اموى نهاده است. ابن قتیبه دینورى در این باره مىنویسد:
یزید عاشق زنى شوهردار شد بـه نام ارینب دختـر اسحاق، كه زنى با كمال، شریف و ثروتمند و همسر عبدالله بن سلام بود. چون معاویه از عشق یزید به او آگاه شد، با مكر و حیله و صحنه سازى، عبدالله بن سلام را فریفت تا همسر خود، ارینب را طلاق دهد. او تا تمام شدن عدّه طلاق، عبدالله را در شام نگاه داشت و به او وعده ازدواج با دختر خود را داد. پـس از تـمـام شـدن عـدّه ارینب، فردى به نام ابودردا، مامور شد كه به مدینه رَوَد و ارینب را بـراى یـزیـد خواستگارى كند. او وارد مدینه شد و در این زمان، داستان عشق یزید و طلاق ارینب بر سر زبانها بود. ابودردا به محض ورود به مدینه، خدمت امام حسین(علیه السلام) رسید و چون امام از ماجرا آگاه شد، چارهاى اندیشید و این دزدى ناموسى انجام نگرفت.(11)
نـقل است در روز عاشورا ده نفر داوطلب شدند و بر بدن پاك امام حسین (علیه السلام) با اسب تاختند. سپس نـزد ابـن زیـاد آمـدنـد و جـایـزهاى نـاچـیـز گـرفـتند. ابوعمر زاهد مىگوید، نسب آن ده نفر را بررسى كردیم، همه فرزند نامشروع بودند. (12)
پینوشتها:
1- سوره عصر (13)، آیات 2-3.
2- مریم (19)، آیه 59.
3- المیزان، ج 14، ص 78.
4- المیزان، ج 14، ص80 .
5- شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 46.
6- بحارالانوار، ج 78، ص 46.
7- همان، ج 44، ص 325.
8- انقلاب و عبرتها، ص12 ـ 13.
9- شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 336.
10- همان، ج 16، ص 187.
11- الامامة و السیاسة، جزء 1، ص 166 ـ 173 (تلخیص)
12- لهوف، سید بن طاووس، ص 182 ـ 183.
برگرفته از كتاب عبرتهای عاشورا، علی اصغر الهامینیا .