در آمدی بر رفتار شناسی ادبی (1)
تحلیل ادبیات از منظر زبان و تغییرات آن
در تعریف «رفتارشناسی ادبی»
- «زبان برای شاعر همیشه ناقص است. غنای زبان، رسایی و كمال آن به دست شاعر است و باید آن را بسازد... كسی كه شعر میگوید به كلمات خدمت میكند، زیرا كلماتند كه مصالح كار او هستند... همین كه كلمه معنی را رساند، آن كلمه خاص آن معنی است و بین آنان ازدواجی در عالم كلمات پیدا میشود. شاعر باید... به واسطة معنی به طرف كلمه برود... اما زمانی هم هست كه خود شاعر باید سررشتة كلمات را به دست گیرد. شعرایی كه شخصیت فكری داشتهاند، شخصیت در انتخاب كلمات را هم داشتهاند....».
- (نیما یوشیج ـ حرفهای همسایه ـ نامة 49)
در بحث رفتار با زبان به این نكته باید توجه كرد كه رابطة شاعر و زبان، رابطهای متقابل و دوطرفه است. یعنی همانطور كه شاعر، زبان و واژگان را به عنوان مصالح و ابزار اصلی شاعری به خدمت میگیرد، خود نیز باید برای رشد و اعتلای زبان و افزایش قابلیتها و توانمندیهای آن بكوشد. برقراری این رابطه متقابل، عامل اصلی پویایی، بالندگی و مانایی زبان ادبی است و هرگاه این رابطه منقطع یا سست شود، زبان دچار فرسایش میگردد.
در بحث رفتار شاعر با زبان، این مؤلفه نقش تعیینكنندهای دارد كه در تبیین رفتار پنجگانه شاعر با زبان به آن خواهیم پرداخت.
«رفتارشناسی ادبی» میتواند به عنوان شاخهای نوپا از علم ادبیات جدید تلقی شود كه در آن شیوههای رفتاری شاعر با زبان، نشانهشناسی رفتار ادبی و همچنین مؤلفههای رفتاری شاعر با زبان از منظر نقد ـ با شواهد و مثالهای محسوس ـ مورد تحلیل و ارزیابی قرار میگیرد.
انواع رفتار ادبی
با دقت نظر و تأمل در آثار شاعران متقدم و معاصر، به طور كلی به پنج شیوة رفتاری با زبان توسط شاعران برمیخوریم:
1ـ رفتار فرو هنجار
2ـ رفتار هنجار
3ـ رفتار پیشفراهنجار
4ـ رفتار فراهنجار
5ـ رفتار ناهنجار
و اما قبل از تعریف شیوههای رفتاری پنجگانه شاعر با زبان، برای روشنتر شدن مطلب، ضروری است به تعریف بعضی از واژههای كلیدی این گفتار بپردازیم، واژههایی از قبیل: زبان معیار (علمی)، زبان ادبی (شعری)، قاعدهافزایی، هنجارگریزی و هنجارفرازی.
زبان معیار (علمی)، زبان ادبی (شعری)
«پل والری» شاعر سمبولیست فرانسوی گفته است: «شعر همانند رقص كردن است و نثر همان راه رفتن. راه رفتن به سوی مقصد است، حال آنكه رقص مقصدی ندارد و رقصكنان به مقصدی رفتن، مضحك خواهد بود. پس هدف رقص، خود رقص است».
در اینجا قصد ما تأیید یا تكذیب، موافقت یا مخالفت با این سخن نیست. قصد و غرض اصلی ما از اشاره به این سخن، بهانهای است برای وارد شدن به بحث اصلی كه تعریف «زبان معیار» و «زبان ادبی» است، چرا كه نقل قول فوق میتواند به ما در درك مطلب كمك كند.
زبان معیار یا علمی، زبان ایجاد ارتباط است. در این زبان آنچه كه مركز توجه است «موضوع» و «مخاطب» میباشد، نه شیوة بیان. به عبارت سادهتر در زبان معیار «چه گفتن» مهمتر از «چگونه گفتن» است. زبان معیار به همین علت باید عاری از هر گونه ابهام و ایهام باشد، چرا كه هر گونه ابهام و ایهام «پیام» ما را دچار وقفه میكند و باعث تأخیر انتقال پیام به مخاطب ما میشود. درواقع، زبان معیار (علمی) در حكم راه رفتن برای رسیدن به مقصدی است.
اما در زبان ادبی، خود زبان «موضوعیت» دارد. و در فرآیند ارتباط، جهتگیری پیام به سوی خود پیام میباشد. در این زبان، صورت و فیزیك زبان مورد توجه است و موضوع و مخاطب به اعتبار موضوعیت زبان در مراتب بعدی اهمیت قرار میگیرند. در زبان ادبی، برخلاف زبان علمی، «چگونه گفتن» مهم است، نه «چه گفتن»، زیرا كه زبان ادبی حكم رقصیدن را دارد. بنابراین در طول این گفتار، هر كجا كه از «زبان» نام برده میشود، مقصود ما «زبان ادبی» است، نه زبان علمی (معیار).
زبان ادبی محصول چه فرایندی است؟
زبان ادبی محصول فرایندی به نام «برجستهسازی» است و برجستهسازی نیز از سه طریق امكانپذیر است:
- 1ـ قاعدهافزایی یا «پیوستهسازی» كه باعث تبدیل نثر به نظم میشود.
- 2ـ هنجارگریزی كه باعث تبدیل نظم و نثر به شعر میشود.
- 3ـ هنجارفرازی كه باعث تبدیل شعر به «فراشعر» میشود.
در اینجا اشاره به این نكته ضروری است كه در بیشتر موارد «هنجارفرازیهای معنایی» عامل اصلی «شعرآفرینی» هستند.
برای هنجارفرازی از شیوههای فراوانی میتوان بهره گرفت كه فعلاً ما قصد تعریف انواع هنجارفرازیهای ادبی را نداریم و فقط به ذكر انواع هنجارفرازیها اكتفا میكنیم و میگذریم.
انواع هنجارفرازیها، عبارتند از: نحوی، زبانی، معنایی، سبكی، نوشتاری، گویشی و آوایی.
قاعدهافزایی
یكی از شیوههای برجستهسازی زبان، استفاده از تكنیك «قاعدهافزایی» است كه من نام دیگر آن را «پیوستهسازی» گذاشتهام.
انتخاب عنوان «پیوستهسازی» برای شیوة قاعدهافزایی از آن روست كه در این شیوه، نثر پراكنده با افزودن قواعدی اضافی بر قواعد زبان هنجار (وزن عروضی) به نظم تبدیل میشود، و نظم كلامی موزون و پیوسته است.
در تعریف قاعدهافزایی باید گفت كه: «قاعدهافزایی افزودن قواعدی اضافی بر قواعد زبان هنجار است. برای مثال افزودن وزن و قافیه و موسیقی عروضی كه باعث تبدیل نثر به نظم میشود، نوعی قاعدهافزایی است.
باید توجه كرد كه قاعدهافزایی بیش از آنكه باعث برجستهسازی شود، باعث پیوستهسازی میگردد، چرا كه قاعدهافزایی ماهیت اثر را تغییر نمیدهد و در نهایت باعث تبدیل یك نثر ساده به نظم میشود، چرا كه فرآیند قاعدهافزایی بر برونة زبان (صورت زبان) استوار است، نه درونة آن.
- مثال: نثر ساده: عباسقلی خان پسری داشت كه بسیار بیادب و بیهنر بود.
- با استفاده از تكنیك قاعدهافزایی (افزودن وزن عروضی) نثر سادة بالا به نظم زیر تبدیل شده است:
- داشت عباسقلی خان پسری
- پسر بیادب و بیهنری
هنجارگریزی
هنجارگریزی انحراف از قواعد حاكم بر زبان هنجار (معیار) است در اثر هنجارگریزی یك نثر یا نظم ساده به شعر تبدیل میشود. ضمناً هنجارگریزی باید بر دو اصل رسانگی (ایصال) و زیباشناسی (استتیك) استوار باشد تا مقبول واقع گردد.
- مثال: نثر ساده: من عاشقی هستم كه به یاد تو (یا از بیمهری تو) هر شب آه و ناله میكنم و اشك میریزم.
- با استفاده از تكنیك هنجارگریزی، نثر سادة فوق به شعر زیر تبدیل شده است.
- كیام؟ شكوفة اشكی كه در هوای تو هر شب
- ز چشم ناله شكفتم، به سوی شكوه دویدم
هنجارفرازی
هنجارفرازی فرایندی است كه باعث تكامل هنجارهای ادبی موجود و تبدیل «شعر» به «فراشعر» میشود.
هنجارفرازی به نوعی اصلاحات در زبان ادبی میماند. در فرایند هنجارفرازی علاوه بر اینكه بافتهای فرسودة زبان ترمیم میشود، جوهرة شعری یك اثر به صورت صددرصد به فعلیت درمیآید. در نهایت این تكنیك باعث نوزایش و تجدید حیات زبان ادبی میشود و نهاد زبان را از اضمحلال و فرسودگی نجات میدهد.
- مثال: شعر زیر بیتی است از سلمان ساوجی كه جوهرة شعری آن به صورت كامل به فعلیّت در نیامده است:
- بر هیچ طرف راه ندارم كه ز زلفت
- بر هیچ طرف نیست كه دامی ز بلا نیست
- حافظ كه شاعری فراهنجار است، با رفتار فراهنجارانة خود با زبان، جوهرة شعری بیت بالا را به صورت صددرصد به فعلیت درمیآورد و شعر بالا به «فراشعر» زیر تبدیل میشود:
- كس نیست كه افتادة آن زلف دو تا نیست
- در رهگذر كیست كه این دام بلا نیست؟!
تفاوت قاعدهافزایی، هنجارگریزی و هنجارفرازی
تفاوتهای اساسی این سه تكنیك ادبی به شرح ذیل میباشند:
1ـ پایة «قاعدهافزایی»و «هنجارگریزی» زبان معیار (هنجار) است، درحالیكه پایة هنجارفرازی «زبان ادبی» است.
وقتی میگوییم «هر كه امانتی دارد هنگام ورود به من بسپارد، در غیر این صورت اگر گم شود، من مسئولیتی قبول نمیكنم»، این یك نثر ساده و بسیار معمولی است كه تنها با تعریف ارائهشده از زبان معیار قابل انطباق است. یعنی زبان عاری از هر گونه پیچیدگی، ابهام، ایهام و آرایههای كلامی و زبانی. اما این نثر ساده با افزودن قاعدهای به نام «وزن عروضی» به نظم تبدیل میشود و بهگونهای تشخص پیدا میكند. با افزودن وزن به نثر فوق، نثر سادة بالا از دایرة زبان معیار خارج میشود:
هر كه دارد امانتی موجود
بسپارد به بنده وقت ورود
گر كه نسپارد و شود مفقود
بنده مسئول آن نخواهم بود
اما در هنجارفرازی كه پایة آن زبان ادبی است، ابتدا این بیت از كمال خجندی را داریم:
میبرند از تو جفا بیسر و سامانی چند
چند ریزی به خطا خون مسلمانی چند
كه بیت فوق با رفتار فراهنجار حافظ به بیت زیر تبدیل میشود:
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
محرمی كو كه فرستم به تو پیغامی چند
2ـ چنان كه دیدیم در قاعدهافزایی «ماهیت زبان معیار» تغییر نمیكند، بلكه تنها یك نثر ساده به نظم تبدیل میشود، ولی در هنجارگریزی، زبان معیار (نثر ساده) تغییر ماهیت میدهد و به زبان ادبی (شعر) تبدیل میشود.
اما در هنجارفرازی گرچه ما در بستر زبان ادبی و شعر حركت میكنیم، ولی رفتار فراهنجار (هنجارفرازانة) شاعر با زبان باعث میشود كه «شعریت» یك شعر دوچندان شود، و شعر به قاف كمال خویش دست یابد، چنان كه كمالی بیش از آن برای شعر متصور نباشد ـ این امر در مورد بیشتر غزلهای حافظ صادق است ـ ما این نكته را در مقایسة شعر كمال خجندی و حافظ به خوبی لمس كردیم.
3ـ فرایند قاعدهافزایی بر برونة زبان (صورت زبان) استوار است، حال آنكه فرایند هنجارفرازی بر درونة زبان (سیرت زبان) استوار است.
4ـ فرایند هنجارفرازی باعث نوزایش و تجدید حیات زبان ادبی میگردد و نهاد زبان را از اضمحلال و فرسودگی نجات میدهد.
با مثالی این تفاوتها را آشكار میكنیم
اگر برای زبان نظام حكومتی قائل باشیم:
1ـ نثر به حكومت سلطنتی میماند و قاعدهافزایی به نوعی رفرم و اصلاح در این نظام، كه در اصل ماهیت نظام تغییری ایجاد نمیكند، بلكه فقط این حكومت را قابل تحملتر میسازد (چنانكه گفته شد قاعدهافزایی، باعث تبدیل نثر به نظم میشود).
2ـ فرایند هنجارگریزی به یك انقلاب میماند كه نظام سلطنتی زبان را تبدیل به جمهوری میكند (یعنی زبان معیار در اثر اعمال فرایند هنجارگریزی تغییر ماهیت میدهد و به زبان ادبی تبدیل میشود)، تبدیل نثر به شعر.
3ـ فرایند هنجارفرازی كه پایة آن زبان ادبی است، بهنوعی رفرم یا اصلاحات در یك نظام جمهوری شباهت دارد كه توسط مصلحان ادبی صورت میگیرد (زیرا گفتیم در این حالت زبان ادبی از نظام جمهوریت برخوردار است)، این اصلاحات باعث ترمیم بافتهای فرسودة زبان و تعالی و تكامل هنجارهای ادبی میشود، یعنی در اثر فرایند هنجارفرازی ما میتوانیم شعریت یك شعر را به صددرصد برسانیم، چنانكه در مقایسة شعر كمال خجندی و حافظ دیدیم.
بنابراین در یك جمعبندی كلی میتوان گفت، تفاوتهای اساسی هنجارفرازی با قاعدهافزایی و هنجارگریزی در سه مورد زیر خلاصه میشود:
- 1ـ پایة هنجارفرازی، زبان ادبی است.
- 2ـ هنجارفرازی بر درونة زبان (سیرت زبان) استوار است.
- 3ـ در اثر استفاده از تكنیك هنجارفرازی، شعر به فراشعر تبدیل میشود و جوهرة شعری یك اثر بهصورت تمام و كمال به فعلیت درمیآید.
در قسمت بعدی با توضیح رفتار فرو هنجار و هنجار با زبان آشنا می شوید.
نویسنده : رضا اسماعیلی- مجله شعر