تبیان، دستیار زندگی
حضرت رضا(ع) درباره او فرمود: «خدا او را رحمت کند. بنده‏ای خیرخواه و دلسوز و یک انسان حقیقی بود. اصحابش بر او حسد بردند و آزارش کردند»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک انسان حقیقی

هشام

شاگردان هشام

هشام در پرتو انوار تابناک اهل بیت(ع) شاگردان بسیار تربیت کرد که بعضی از آنان گوی سبقت از همگان ربودند. محمد بن‏ابی عمیر یکی از آنان شمرده می‏شود که مورد اعتماد و احترام علمای بزرگ امامیه قرار گرفته، از چهره‏های درخشان شیعه است. صفوان بن‏یحیی کوفی، حماد بن‏عثمان، یونس بن‏یعقوب، علی بن‏منصور و یونس بن‏عبدالرحمن از دیگر شاگردان هشام به شمار می‏آیند. یونس بن‏عبدالرحمن فقیهی نامور و یاور مخصوص امام کاظم(ع) بود. علی بن‏منصور در علم کلام دانشوری برجسته بود و درسهای توحید و امامت را در مجموعه‏ای با عنوان «تدبیر» گرد آورد.

تالیفات هشام

علاوه بر فعالیتهای گسترده در دانش‏اندوزی و تبلیغ حدود 30 جلد کتاب در موضوعات مختلف علمی به رشته نگارش کشید. «الامامه‏» و جبر و اختیار در علم کلام و «الفاظ‏» در اصول فقه بخشی از یادگارهای اوست.

شخصیت ممتاز شیعه در معرض اتهام

موقعیت و لیاقت هشام در محضر امام صادق و امام کاظم(ع) چنان بود که گروهی بدان حسد ورزیدند و شایعات گوناگون علیه او رواج دادند. متاسفانه این شایعات سودمند واقع شد و حتی بعضی از شیعیان نیز در باره اعتقادات هشام در تردید فرو رفتند. وقتی این نسبتهای ناروا به اوج خود رسید، موسی مشرقی خدمت امام رضا(ع) حضور یافت و گفت: آیا هشام را دوست ‏بداریم یا از او بیزاری بجوییم؟ امام رضا(ع) فرمود: «هشام را دوست‏بدارید. وقتی که به شما چنین گفتم، عمل کنید. اکنون برو و به شیعیان بگو امام مرا به ولایت و دوستی هشام فرمان داد»

آخرین روزهای زندگی هشام بن‏حکم

یحیی برمکی در آغاز به هشام بن‏حکم اظهار علاقه می‏کرد و مدتی نیز وی را دبیر مجالس مناظره خود ساخت. او سرانجام از هشام رنجید و اسباب کشتن وی را فراهم کرد. انتقادهای هشام آرای فلسفی یحیی بن‏خالد، مغلوب ساختن پیوسته وی در بحثها و نیز هراس وزیر از نزدیکی هشام به هارون علل اصلی دشمنی یحیی با هشام بود. روزی هارون گفت: دوست دارم در مجالس مناظره شما شرکت کنم; اما نه در حضور دیگران، بلکه در پشت پرده تا حاضران نظرهای خویش را بی‏پروا بیان کنند.

یحیی مجلس مناظره ترتیب داد و هشام را نیز دعوت کرد. هارون طبق برنامه قبلی پشت پرده نشست. وزیر که اندیشه انتقام در سر می‏پروراند با نقشه قبلی هشام را وارد بحث امامت کرد. هشام بعد از گفتگوی بسیار، گفت: «اگر امام مرا به جنگ فرمان دهد، اطاعت می‏کنم.» هارون با شنیدن این جمله، چهره درهم کشید و گفت: هشام مطلب را آشکار کرد. آیا با زنده بودن وی سلطنت من یک ساعت‏ باقی می‏ماند؟ به خدا سوگند، اثر زبان این مرد در دلهای مردم از صد هزار شمشیر برنده‏تر و مؤثرتر است.بی‏درنگ فرمان داد هشام را دستگیر کنند. هشام از گرداب خشم هارون به مدائن گریخت. از آنجا به کوفه رفت، حدود دو ماه بعد جهان مادی را وداع گفت.

حضرت رضا(ع) درباره او فرمود: «خدا او را رحمت کند. بنده‏ای خیرخواه و دلسوز و یک انسان حقیقی بود. اصحابش بر او حسد بردند و آزارش کردند»

سفارشهای اخلاقی امام هفتم(ع) به هشام بن‏حکم :

1 - «یا هشام ان العاقل الذی لا یشغل الحلال شکره و لا یغلب الحرام صبره؛ ای هشام، عاقل کسی است که حلال او را از سپاسگزاری باز ندارد و حرام بر صبرش چیره نشود»

2 - «یا هشام ان العاقل لا یکذب و ان کان فیه هواه؛ ای هشام، عاقل دروغ نمی‏گوید، هر چند دلخواهش باشد»

3 - «یا هشام لا دین لمن لا مروة له و لا مروة لمن لا عقل له. ان اعظم الناس قدرا الذی لا یری الدنیا لنفسه خطرا. اما ان ابدانکم لیس لها ثمن الا الجنة فلا تبیعوها بغیرها؛ ای هشام کسی که جوانمردی ندارد، دین ندارد و کسی که عقل ندارد، جوانمردی ندارد. با ارزش‏ترین مردم کسی است که دنیا را برای خود منزلت و مقام با ارزشی نداند. همانا برای بدنهای شما بهایی جز بهشت نیست. پس آن را به غیر بهشت [و ارزانتر] نفروشید»

4 - «ای هشام، عاقل به کسی که می‏ترسد دروغگویش بخواند، خبر نمی‏دهد و از آنکه نگرانی مضایقه دارد، چیزی نمی‏طلبد و به آنچه توانا نیست، وعده نمی‏دهد و به آنچه در امیدواری‏اش سرزنش شود، امید نمی‏بندد و به کاری که می‏ترسد در آن درماند، اقدام نمی‏کند»


گردآورنده: محمدرضا ولی زاده

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.