تبیان، دستیار زندگی
امویّان از هیچ جنایتى در راه خاموش ساختن‏ انقلاب مخالفانشان باك نداشتند در حالیكه آن ‏حضرت هرگز در راه‏ حقّ به باطل پناه نبرد و براى اجراى عدل و داد از ظلم و ستم‏ یارى نجست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مواضع سیاسی

صادق

موضع سیاسی امام صادق علیه السلام‏

برخى بر این باورند كه عصر امام صادق‏علیه السلام مناسب‏ترین و مساعدترین ‏دوران‏ها بود. اگر امام دست به ایجاد یك انقلاب مى‏زد، خلافت به كسى كه شایستگى آن را داشت، برمى‏گشت. چرا كه این عصر، دوره تحوّل در تاریخ اسلام به حساب مى‏آمد، امّا واقعیّت غیر از این ادّعاست.

امویّان از هیچ جنایتى در راه خاموش ساختن‏ انقلاب مخالفانشان باك نداشتند در حالیكه آن ‏حضرت هرگز در راه‏ حقّ به باطل پناه نبرد و براى اجراى عدل و داد از ظلم و ستم‏ یارى نجست.

بنى عبّاس نه خوش كردارتر از برادران اموى خود بودند و نه براى‏استحكام بخشیدن به پایه‏هاى حكومت خود از امویّان در خونریزى‏و نیرنگ بازى خود دارتر. آنان توانستند حكومت‏ بنى‏امیّه را به سختى در هم بكوبند و حكومت بنى امیّه با باطل‏ درهم كوفته شد و میان این دو طایفه معاوضه گردید. بنى عبّاس از هر حركتى براى دعوت بنى هاشم سود جستند و از نارضایتى عمومى كه بوجود آورده بودند، بهره بردارى‏كردند و پیوسته آرمانهاى بزرگ مردم را در گوش آنان باز مى‏خواندند. از همین رو برپایى یك انقلاب شیعى امكان پذیر نبود بخصوص انقلابى كه در آن از ریختن خونهاى بى گناهان، خوددارى شود. یكى از دلایل نبود امكانات قیام در عصر عبّاسیان این است كه طایفه اى از پسر عموهاى امام چه در عصرایشان و چه بعد از آن، انقلاب كردند، امّا به موفقیّت دست نیافتند و سرنوشت آنان همان سرنوشتى بود كه پدرانشان در عصر امویّان با آن‏رو به رو گشتند. با وجود این موارد امام صادق‏ علیه السلام در اندیشه استحكام پایه‏هاى‏انقلابى فكرى بود كه به انقلابى سیاسى نیز ختم مى‏شد.این مقصود با نشر و گسترش بى پرده و روشن حقایق دینى و تاریخى كه منجر به ایجاد فضایى شایسته براى كاشتن تخم انقلاب فكرى و سیاسى مى‏شد، به دست‏مى‏آمد، تا آنجا كه مطرح شد امام موسى بن جعفرعلیه السلام، فرزند بزرگوارامام صادق، همان قائم آل محمّد است!! این مسأله در حقیقت تعبیرى ‏بود از باز گرداندن حكومت غصب شده وحقّ پایمال شده آل محمّدصلى الله علیه وآله‏به آنان، زیرا شیعه از رهگذر این امر از رعایتها و توجّهات گسترده اى كه‏در دگرگون ساختن اوضاع سیاسى تأثیرات بزرگى داشت، بر خوردارگشتند، امّا هوا خواهان و پیروان نهضت شیعى با افشاى این راز و این‏نقشه به نهضت خیانت كردند و نتیجه آن شد كه امام كاظم‏علیه السلام را دستگیركردند و براى سالهاى بسیار در بند انداختند و بدترین شكنجه هاومصیبتها را در حقّ شیعه روا داشتند.

امّا روح انقلابى كه امام صادق آفریده بود، همچنان تا پس از مرگ‏هارون الرشید، در زمان امام رضا نوه امام ششم، روشن و پاینده بود و به‏اعلان ولایت عهدى آن‏حضرت كه در واقع راهى مستقیم براى باز گرداندن‏خلافت به فرزندان على‏علیه السلام بود، منجر شد. ولى تقدیر آن بود كه امام‏رضا پیش از مرگ مأمون به شهادت رسد.

امام صادق در سالهایى كه پس از پدرش امامت مسلمین را عهده دار شد، فضایى صالح و آماده براى انقلاب خلق كرد. از این رو طبیعى بود كه دستگاه حاكم اجازه ندهد كه آن‏حضرت به آرامى نقشه خود را عملى سازد و راهى را كه مى‏خواهد طى كند. اگرچه وى هیچگاه‏مستقیماً با دستگاه حكومت به معارضه بر نمى‏خواست زیرا قطع روابط امام با عبّاسیان هشدارى بد براى آنان و برانگیزنده خشم سرشار و زور و قهر شدید آنان بر وى بود.

یك بار منصور از امام صادق خواست تا همچون ائمه جور با او هم ‏ركاب شود. وى به امام پیغام داد: چرا همچون دیگر مردمان دور و بر مارا نمى‏گیرى؟ امام صادق به او پاسخ داد: «ما چیزى نداریم كه به خاطر آن از تو بترسیم و چیزى نزد تو نیست‏كه ما را تمنّاى آن باشد و تو نه در نعمتى هستى كه تو را به خاطر آن ‏تهنیت گوییم و نه در مصیبتى كه به خاطر آن تو را تسلیّت دهیم. پس ما نزد تو به چه كار آییم؟» منصور به امام نوشت: با ما همراه شو تا نصیحتمان گویى. حضرت به او پاسخ داد: «هر كه دنیا را خواهد تو را نصیحت نمى‏گوید و هر كه آخرت را خواهد با تو مصاحبت نمى‏جوید» منصور با خواندن این پاسخ گفت: به خدا سوگند او تفاوت منازل دنیا خواهان و آخرت جویان را در نزد من بخوبى آشكار ساخت.

اكنون كه از توضیح خطوط گسترده سیاست امام صادق در برخورد با حكومت هاى هم عصرش فراغت یافتم، شایسته مى‏بینم كه برخى از سختیها و فشارهایى كه از ناحیه دستگاه حاكمه بر حضرت یا بر برخى از یارانش، آن هم تنها به جرم حقّ خواهى و حقّ گویى آنان وارد شد اشاره كنم.

سفاح، امام صادق را از مدینه به حیره انتقال داد تا در آنجا بتواند اورا به قتل برساند، امّا خداوند امام را از شر او آسوده ساخت. پس از سفاح، زمان منصور فرا رسید. او دوازده سال به آزار و اذیت‏ امام ‏علیه السلام پرداخت و او را هفت بار به مدینه و ربذه و كوفه و بغداد انتقال‏داد، امّا هر بار منصور او را مى‏طلبید و براى دلجویى حضرت به ایراد عذر و بهانه مى‏پرداخت و با خوارى مى‏رفت و امام صادق نیز به خوبى ‏و خوشى باز مى‏گشت.


گردآورنده: ندا فریز.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.