تبیان، دستیار زندگی
چرا امام صادق علیه السلام به این پیشنهادها جواب مثبت نداد و از زمینه‏هاى خلافت و نیروها استفاده نكرد؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شیعه تنوری

تنور

امام صادق علیه السلام و قیام هاى زمان

در راستاى فلسفه وظیفه الهى، ائمه علیهم السلام براى تحقق حكومت‏اسلامى جدیت و تلاش فراوانى داشتند. امام صادق(ع) علاوه بر نهضت‏علمى و فكرى كه در جامعه ایجاد نمود; اهتمام خاصى به نظام‏ رهبرى و امامت اصیل اسلامى داشت. حمایت‏هاى پیدا و پنهان امام‏ از نهضت‏هاى اصیل و عدم همكارى آن ‏حضرت با قیام‏ها نشان‏دهنده مواضع دقیق و الهى امام در برابر حكومت‏هاى سیاسى زمان‏ است.

الف ) قیام زید بن على(ع)

زید، فرزند امام زین العابدین(ع) مردى عابد، انسانى پرهیزكار، فقیهى شجاع و سخاوتمند بود.

زید به قصد شكایت از فرماندار مدینه، خالد بن ولید بن عبدالملك‏راهى شام شد. هشام نه تنها به شكایت او توجهى نكرد بلكه به او اهانت نمود. زید به كوفه برگشت و سپاهى تشكیل داد و با استاندار عراق، یوسف ‏بن عمر ثقفى درگیر شد و سرانجام به شهادت رسید. درباره قیام ‏زید روایاتى از امام صادق(ع) رسیده است كه بیانگر حمایت آن‏ حضرت از قیام اوست.امام صادق(ع) فرمود: «نگاه كنید كه با چه هدفى قیام مى‏كنید. نگویید زید خروج كرد. زید دانشمند و بسیار راستگو بود و مردم را به سوى‏ خویش نمى‏خواند بلكه به برگزیده آل محمد(ص) دعوت مى‏كرد و اگر پیروز مى‏شد به آنچه مردم را بدان دعوت مى‏نمود، وفا مى‏كرد.»

مرحوم مجلسى مى‏نویسد: اگرچه اخبار درباره زید مختلف است امابیش‏ترین اخبار بیانگر این است كه او به خاطر انتقام‏جویى از قاتلان امام حسین(ع) و امر به معروف و نهى از منكر قیام نمود و به برگزیده آل محمد(ص) دعوت مى‏نمود.

ب ) قیام محمد نفس زكیه

سلطنت‏بنى‏امیه پس از هلاكت ولید بن یزید بن عبدالملك رو به ضعف‏گذاشت. عده‏اى از بنى هاشم و عباسیان مثل منصور دوانیقى و برادرانش، سفاح و ابراهیم، و عبدالله محض و پسرانش، محمد و ابراهیم جمع شدند و توافق كردند كه فردى را به‏ عنوان كاندیداى خلافت‏برگزینند. عبدالله محض از میان جمع برخاست ‏و از آن‏ها خواست كه با فرزندش، محمد معروف به «نفس زكیه‏» بیعت نمایند. عبدالله محض فرزند حسن مثنى نوه امام مجتبى(ع) است و مادرش فاطمه، دختر امام حسین(ع) است. به همین جهت ‏به ‏«محض‏» لقب یافته است. فرزندش، محمد به خاطر زهد و عبادت ‏فراوان به «نفس زكیه‏» شهرت یافته است. مردم با او بیعت كردند. حضرت صادق علیه السلام از همان آغاز بر اصالت هدف و الهى بودن ‏نهضت نفس زكیه تاكید مى‏ورزید.

پیشنهاد ابومسلم و ابوسلمه

«ابراهیم امام و منصور دوانیقى‏» ابوالعباس سفاح از نوادگان ‏عباس، عموى پیامبر(ص) است. آنان حركتى سرى را بر ضد بنى‏امیه‏ سامان دادند. ابراهیم امام، رهبر قیام ابومسلم را انسانى شجاع‏ و كارآمد و با استعداد مى‏یابد و ا و را به خراسان اعزام مى‏كند و به او توصیه مى‏كند كه بدون نام بردن از فردى، مردم را به‏«الرضا لآل محمد»; برگزیده آل محمد(ص) دعوت كند.

ابوسلمه توسط محمد بن عبدالرحمن، نامه‏هایى براى امام صادق(ع) وعبدالله محض مى‏فرستد و به پیك‏هاى خود دستور مى‏دهد كه هیچ كدام ‏از آن‏ها از نامه‏اى كه براى دیگرى فرستاده شده است، اطلاع پیدا نكند.

چرا امام صادق علیه السلام به این پیشنهادها جواب مثبت نداد و از زمینه‏هاى خلافت و نیروها استفاده نكرد؟

الف ) عدم صداقت و خلوص پیشنهاد دهندگان

ابوسلمه علاوه بر امام صادق(ع)، براى عبدالله محض هم نامه ‏نوشت. این كار او دلیل این است كه وى در دعوت خود صداقت نداشت. زیرا اگر نامه او به امام صادق(ع) براساس ایمان و اعتقاد به آن‏حضرت بود، چگونه از فرد دیگرى نیز دعوت كرد؟ جواب امام روشنگر همین جهت است. ابومسلم در نامه‏اى به امام صادق(ع) نوشت: من مردم را به دوستى‏ اهل‏بیت پیامبر(ص) دعوت مى‏كنم. كسى براى خلافت ‏بهتر از شما نیست. امام صادق(ع) در پاسخ نوشت: «نه تو از یاران من هستى و نه این زمان، زمان من‏است» امام صادق(ع) بدین وسیله عدم صداقت آنان را گوشزد نمود و بى‏اعتمادى خود را نسبت‏ به آنان اعلام داشت.

ب ) نداشتن یاران مخلص

وجود یاران وفادار و همراه یكى از شرایط موفقیت رهبران دراجراى برنامه‏هاى خویش است. امام صادق(ع) شیعیان خود را خوب مى‏شناخت و مى‏دانست كه بیشتر آن‏ها مرد میدان خطر نیستند. مامون رقى مى‏گوید: خدمت امام صادق(ع) بودم كه سهل بن‏ حسن خراسانى وارد شد و به آن حضرت گفت: شما مهر و رحمت دارید. شما اهل‏بیت(ع) امامت هستید. چگونه از حق خویش باز ایستاده‏اید،با این كه صد هزار شمشیرزن آماده به ركاب در خدمت ‏شما هستند. آن حضرت فرمود: «خراسانى! برخیز و در تنور بنشین!» خراسانى گفت: آقاى من! مرا با آتش مسوزان و از من بگذر! آن حضرت فرمود: «گذشتم» در این‏حال «هارون مكى‏» كه كفش‏هاى خویش را به دست گرفته بود واردشد و سلام كرد. امام فرمود: «كفش‏هاى خود را زمین بگذار و داخل‏تنور بنشین!» هارون بدون معطلى وارد تنور شد. امام صادق(ع) باسهل بن حسن خراسانى مشغول صحبت‏شد. مدتى بعد، امام به اوفرمود: «برخیز و به داخل تنور نگاه كن!» خراسانى مى‏گوید: برخاستم ‏و به داخل تنور نظر افكندم. هارون در داخل تنور چهار زانو نشسته ‏بود. مدتى بعد او از تنور بیرون آمد و به ما سلام كرد. امام‏فرمود: «در خراسان چند نفر مثل این مرد دارید؟» خراسانى گفت: به ‏خدا قسم! یك نفر هم نیست. امام فرمود: «اما انا لا نخرج فى‏زمان‏لا نجد فیه خمسه معاضدین لنا نحن اعلم بالوقت‏; بدان! ما هنگامى كه پنج نفر یاور و پشتیبان نداشته باشیم قیام نمى‏كنیم. ما نسبت‏ به زمان قیام داناتریم»

ج) ثمربخش نبودن پیشنهاد

انسان‏هاى دنیا طلب زمانى از رهبران و همكاران خویش روى برمى‏گردانند كه احساس كنند دنیایشان در خطر است. دوستداران بنى‏عباس و فرماندهان آن‏ها مانند ابومسلم به ابوسلمه بدگمان شده‏ بودند و دیگر نمى‏خواستند او را در جمع خویش ببینند. ابومسلم‏ چند بار به سفاح سفارش مى‏كند كه ابوسلمه را از بین ببرد.

ابوسلمه كه بى‏مهرى‏ها را احساس كرده بود، فكر مى‏كند كه با گرایش‏به امام صادق(ع) و یا عبدالله محض و تغییر خلافت بهتر مى‏تواندبه اهداف دنیایى خویش دست‏ ابد. او غافل بود از این كه كاملا تحت نظر و نقشه قتل او آماده شده بود. قبل از آن كه نامه‏عبدالله محض به ابوسلمه برسد، یاران سفاح با طرحى كه آماده‏كرده بود، ابومسلم در بین راه به او شبیخون مى‏زنند و او رامى‏كشند. ابومسلم نیز به سرنوشت ابوسلمه گرفتار مى‏شود و به دست‏ سفاح،خلیفه عباسى كشته مى‏شود.


گردآورنده: رحمان نجفی .
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.