تبیان، دستیار زندگی
ایشان بارها می فرمود: پیش از آن كه مرا از دست دهید از من پرسش كنید. زیرا آنچه من براى شما مى‏گویم كسى نمى‏تواند مانند آن را بگوید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بصیرت سیاسی

امام

ادامه نهضت علمى پدر توسط امام صادق(ع)

امام صادق(ع) از نظر علم و فضل سرآمد روزگار خود به شمار مى‏آمد. امام مالك بن انس درباره آن حضرت گفته است: در فضیلت و دانش و عبادت و پارسایى هیچ دیده‏اى چون جعفر بن محمد را ندیده و هیچ گوشى توصیف آن را نشنیده و بر هیچ قلبى خطور نكرده است. او بسیار سخى، خوش مشرب و پر فایده بود.

حسن بن زیاد گفت: از ابوحنیفه درباره فقیه‏ترین كسى كه دیده پرسش شد؟ گفت: فقیه‏ترین كسى كه دیده‏ام جعفر بن محمد بوده است. ابن ابى لیلى گوید: (من هیچ سخن یا تصمیمى را كنار نگزارده‏ام مگر به قول یك تن و او جعفر بن محمد است) صالح بن اسود گفت: شنیدم جعفر بن محمد مى‏گوید: «پیش از آن كه مرا از دست دهید از من پرسش كنید. زیرا آنچه من براى شما مى‏گویم كسى نمى‏تواند مانند آن را بگوید. حدیث من حدیث پدرم و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث على بن ابى طالب و حدیث على حدیث رسول خداست»

از آن حضرت به اندازه‏اى از علوم ارزشمند روایت‏ شده كه موجب شگفتى عقل مى‏شود. دانشمندان آنقدر كه از امام صادق(ع) روایت نقل كرده‏اند، از دیگر اهل بیت روایت نیاورده‏اند و هیچ یك از راویان اخبار بدان اندازه كه از محضر امام صادق (ع) كسب فیض كرده‏اند از دیگران بهره نبرده‏اند.

فضایل امام صادق(ع)

صفت علم در امام صادق (ع) بیش از سایر ائمه به چشم مى‏خورد زیرا شرایط بگونه‏اى بود كه در واپسین روزگار حكومتى مى‏زیستند كه به نابودى مى‏گرایید و در همان حال حكومت دیگرى مى‏رفت تا جایگزین حكومت پیشین شود.

علم: مردم به اندازه‏اى از علوم امام صادق (ع) نقل كرده‏اند كه سخنانش توشه راه كاروانیان و مسافران و آوازه‏اش در هر گوشه و كنار زبانزد مردم گشته بود. از آگاهى به علوم امام صادق (ع) به اندازه‏اى نقل شده كه از هیچ كس دیگرى منقول نیست. نوح بن دراج به ابن ابى لیلى گفت: آیا تا كنون به خاطر حرف كسى از سخن یا كار خود دست كشیده‏اى؟ گفت: خیر مگر حرف یك نفر. جعفر بن محمد.

تنها یكى از راویان آن حضرت به نام ابان بن تغلب، سى هزار حدیث از امام نقل كرده است.

پیشنهاد حكومت به امام صادق(ع)

وقتی ابوالعباس سفاح و خانواده‏اش پنهانى بر ابوسلمه كوفى وارد شدند، تصمیم ایشان را مخفى داشت و خواست آن را در بین فرزندان على و فرزندان عباس به شور گذارد تا آنان هر كسى را كه خود مایل هستند اختیار كنند. اما بعدا با خود اندیشید كه من از آن بیم دارم كه نظر آنان با یكدیگر هماهنگ نباشد، لذا تصمیم گرفت‏خلافت را به فرزندان على(ع) واگذار كند. پس به سه تن از آنان به نامهاى جعفر بن محمد بن على بن حسین و عمر بن على بن حسین و عبد الله بن حسن بن حسن نامه‏اى نگاشت. ابتدا پیك به سوى جعفر بن محمد رفت و او را خبر داد كه نامه‏اى از ابوسلمه با اوست. امام گفت: «مرا با ابوسلمه چه كار؟ او پیرو كس دیگرى است» فرستاده از خانه امام بیرون آمد و به نزد عبد الله بن حسن مثنى رفت. عبدالله نامه او را پذیرفت و به سوى جعفر بن محمد روانه گشت. امام به او فرمود: چه كارى روى داده كه نزد من آمدى؟ اگر مى‏گفتى من خود به سویت مى‏آمدم. عبدالله گفت: این نامه ابو سلمه است مرا به كارى سترگ فراخوانده و مى‏پندارد من سزاوارترین مردم به آنم و مى‏دانید كه پیروان ما از خراسان به نزد ابوسلمه آمده‏اند. امام فرمودند: در رؤیاهاى باطل فرو مرو. این حكومت فردا به نفع این جماعت تمام مى‏شود و همین نامه كه براى تو آمده براى من نیز فرستاده شده است. پس از این گفت‏وگو عبدالله كه از سخن امام(ع) قانع نشده بود خانه او را ترك كرد.

موضعى كه امام(ع) در این مسئله اتخاذ كرد حاكى از عظمت ژرفنگرى آن حضرت است.

منبع: كتاب سیره معصومان، نویسنده سید محسن امین.


گردآورنده: رحمان نجفی.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.