آیا میدانستی گرسنگی هم نعمت است؟
توحید مفضل 15
خدا شناسی در كلاس امام صادق علیه السلام
... پایان روز بود و مفضل در "روضه"، میان قبر و منبر رسول خدا نشسته بود. "ابن ابی العوجاء" و دوستش مشغول گفتگو بودند و مفضل حرفهای آنان را میشنید تا آنكه صحبت آنان به اینجا رسید كه ابن ابی العوجاء گفت: هیچ پردازش، تدبیر و تقدیری نبوده و آفرینش، صانع و تدبیرگری ندارد، بلكه همه چیز خود به خود و بدون تدبیرِ مدبری پدید آمده و دنیا همیشه چنین بوده و چنین خواهد بود. مفضل سخت از این سخن برآشفت ولی توان مقابلهی علمی با آن را نداشت و همین باعث شد تا به سراغ امام صادق -كه سلام و درود خدا برو باد- برود...
در 14 شماره پیش، كلام دلنشین امام را در عجایت خلقت و تدبیر آفریدگار آن، نوش كردید و اكنون ادامه بحث را پذیرا باشید
برای اطلاع از موضوع بحث و فرایند آن حتماً سری به مقالات پیشین این مجموعه بزنید!
اسرار خوردن خوابیدن و ...
اى مفضل! در خوردن، خوابیدن، مجامعت كردن و تدابیر نهفته در آنها بنگر. براى هر كدام از این افعال، محرك و عاملى درونى پدید آمده: گرسنگى عامل خوردن و راحتى و قوام بدن است. بیخوابى و چرت زدن، عامل خواب، استراحت و تقویت بدن است. شهوت (و شعله ور شدن آن) عامل مجامعت و ماندگارى نسل است.
اگر انسان (گرسنه نمیشد و) در درون، تقاضاى طبیعى براى خوردن نمییافت، بلكه از طریق دیگر به نیاز بدنش به غذا پى میبرد، چه بسا بر اثر سنگینى و كسالت و.... چیزى نمیخورد و در اثر آن، لاغر و سپس هلاك میشد. چنانكه گاه آدمى براى درمان یك نارسایى به دارو نیازمند است ولى بر اثر سهل انگارى و عدم استفاده از آن، درد و بیمارى اش شدید و یا به مرگ منتهى میشود.
همچنین اگر انسان (بدون آنكه به طور طبیعى خوابش بیاید) تنها با توجه به نیاز بدن به خواب و استراحت و تقویت میخوابید، چه بسا بر اثر سستى و تنبلى و یا... نمیخوابید و این امر او را به ضعف جسمى دچار میكرد و در پایان به هلاكت او میانجامید.
نیز اگر (نیروى شهوت در درون نبود و) انسان، تنها به خاطر علاقه و به هم رسیدن فرزند به مجامعت تن در میداد، هیچ دور نبود كه چنین كارى نكند و در نتیجه، نسل انسان كاسته میشد و یا از میان میرفت؛ زیرا بسیارند كسانى كه به فرزند دارى رغبتى ندارند و به آن اهمیت نمیدهند.
بنگر كه چگونه براى هركدام از این افعال كه قوام و سود بدن در آنهاست، در درون و به طور طبیعى محرك و عامل حركت دهنده آن قرار داده شده است.
بدان كه در (جسم) انسان چهار نیرو (و دستگاه) نهفته شده است:
1 نیروى جاذبه (یا گرسنگى یا طلب درونى غذا) كه غذا را میگیرد و سوى معده میفرستد.
2 نیروى ماسكه (یا نگاهدارنده) كه غذا را در معده و جز آن نگاه میدارد تا عملیات طبیعى روى آن انجام شود.
3 نیرو (یا جهاز) هاضمه كه غذا را در معده طبخ (یا هضم) میكند. عصاره و اصل خالص آن را جدا میكند و در تمام بدن میپراكند.
4 نیروى دافعه كه زواید و سنگینیهاى غذا را پس از رفع نیاز دستگاههاضمه به جانب پایین سرازیر میكند (و دفع مینماید).
تأمل فراوان در این نیروهاى چهارگانه و كارهاى آنها نیاز بدن به آنها و هم در حكمتها و تدابیر الهى نهفته در آن اندیشه كن.
اگر نیروى جاذبه نبود انسان چگونه در اندیشه چاره جویى غذا كه ایستادگى بدن به آن است، میافتاد؟
اگر نیروى نگاهدارنده و ماسكه غذا نبود، چگونه غذا در درون میایستاد تا معده آن را هضم كند؟
اگر نیروىهاضه نبود، چگونه غذا هضم میشد و میپخت تا خالص آن كه برآورنده نیاز سلولهاى بدن است از آن جدا شود؟
اگر نیروى دافعه نبود، چگونه سنگینیها، غذاهاى غیر قابل هضم و ماندههاى دستگاههاضمه دفع و خارج میگشت؟
نمى نگرى كه خداوند جل و علا چگونه با لطف تدبیر و حسن تقدیر خود این نیروها را بر بدن گمارد تا به سود و مصلحت و براى تقویت آن عمل كنند؟
در این باره براى تو مثالى میزنم:
بدن به منزله خانه پادشاه است. او در این خانه غلامان، نوكران، خدمتكاران و تدبیرگران داخلى دارد، یكى از این مدبران براى رفع نیازها و برآورى حاجات آنان (جاذبه)، یكى براى آنكه هر چه را كه وارد میشود بگیرد و ذخیره سازد (ماسكه) یكى براى آنكه آن را به عمل آورد و مهیا سازد و میان نیازمندان پخش كند (هاضمه) و یكى براى آنكه خانه را از آلودگیها و زواید پاكیزه نماید(دافعه).
در سخن ما نیز آفرینشگر حكیم، پادشاه عالمیان و بدن نیز همان خانه و غلامان و حشم، اعضاى آن است و موكلان و مدبران هم این نیروهاى چهارگانه به شمار میروند. شاید بپندارى كه شرح این قوى و نیروهاى چهارگانه و عملكرد آنها زیادى است.