میراث قیام مشروطیت
شیخ فضلا... نورى چرا بردار رفت؟
(بر گرفته از كتاب نقد شماره های11و13)1-شیخ، تئوریسین و جلودار «مشروطه»2-منكر مجلس، ما هستیم یا شما؟!3-حمایت زبانى از «اسلام» و مبارزه قانونى با آن4-شیخ، تئوریسین و جلودار «مشروطه5-چرا پسوند «اسلامى» را از عنوان «مجلس» حذف مىكنید؟!6-به دین ماتریالیستهاى متظاهر7-هتك «احكام و معارف اسلام»، بنام آزادى قلم و مطبوعات8-ناتورالیستها، نیهیلیستها، سوسیالیستها، امان از این «ایسمها»9-مجلس را بر شالوده صحیح بنا كنیم10-«مشروط كردن سلطنت»، آرى، «حذف شریعت»، هرگز
11-چرا با «مشروطه مشروعه» مخالفت مى كنند؟!
13-یك استبداد، تبدیل به هزار استبداد شد
14-«آزادى» یا دعواى حیدرى و نعمتى؟!
15-خریدن كله سیاسى و ترجمه پتى ژرنال!!
16-«استبداد لامذهبان» و جنگروانى علیه شیخ شهید
17-مبارزه با اسلام، با شعار دروغین «توسعه»18-پدران احمق شما مردم!!
19-اینجا تهران است نه لندن و پاریس
20- چه كسانى طرفدار واقعى مجلساند؟! ما یا شما؟!
21-شما بدنبال تغییر دین هستید22-چرا بیدار نمىشوید؟! چرا مردهاید؟!23-شیخ، و مطالبه مجلس عدالت و شورى از شاه24-مرغ حق، سحرخوان است25-مجلس را بر شالوده صحیح بنا كنیم26-شاه علیه علماء:27-اتحاد غربزدگان و شاه علیه شیخ فضلا...
1-دعوت شیخ به شفافیت تئوریك در مبارزه جناحها:
روزنامه شیخ فضل الله نورى، در دوران اعتصاب حضرت عبدالعظیم علیه خط انحراف، بوضوح بر مواضع مترقى ضد استبدادى شیخ و نهضت مقاومت او تاكید كرده و آن را چنین توضیح مىدهد:
«بر عموم اهل اسلام، اعلام مىدارد كه مجلس شوراى ملى، هیچ منكر ندارد. نه از سلسله مجتهدین و نه از سایر طبقات. اینكه ارباب حسد و اصحاب غرض مىگویند، مىنویسند و تبلیغ مىكنند كه جناب آقاى حاجىشیخ فضلالله سلمهاللهتعالى، منكر مجلس شوراى ملى مىباشد، دروغ است، دروغ. مكرر در همین توقف زاویه مقدسه، مطلب خودشان را بر منبر و در محضر، اظهار نمودند و در حضور گروهى انبوه از عالم و عامى، قرآن بیرون آورده و قسمهاى غلاظ و شداد یاد كردند و مخصوصا جمعه گذشته به این شرح، نطق فرمودند كه: ایها الناس بهیچوجه منكر مجلس شوراى ملى نیستم. بلكه من نقش خود را در تاسیس این اساس بیش از همه كس مىدانم. زیرا كه علماء بزرگ ما كه مجاور عتبات عالیات و سایر ممالك هستند هیچیك همراه مشروطه نبودند و همه را من بودم كه با اقامه دلایل و براهین، با مشروطه، همراه كردم. از خود آن آقایان عظام مىتوانید این مطلب را جویا شوید. الآن هم من همان هستم كه بودم. تغییرى در مقصد، و تجددى در راى من بهم نرسیده است. صریحا مىگویم همه بشنوند، و بغائبین هم برسانند كه من آن مجلس شوراى ملى را مىخواهم كه عموم مسلمانان آن را مىخواهند، مجلسى كه اساسش براسلامیت باشد و برخلاف قرآن و برخلاف شریعت محمدى(ص) و برخلاف مذهب مقدس جعفرى، قانونى نگذارد. من چنین مجلسى مىخواهم. پس من و عموم مسلمین، بر یك راى هستیم. اختلاف میانه ما و لامذهبهاست كه منكر اسلامیت و دشمن دین حنیف هستند. چه بابیه مزدكى مذهب و چه طبیعیه فرنگى مشرب. طرف من و كافه مسلمین، اینها واقع شدهاند. شب و روز در تلاش و تك و دو هستند كه بر مسلمانها این فقره را مشتبه كنند و نگذارند كه مردم، ملتفت و متنبه شوند كه من و آنها همگى، همراى هستیم واختلافى نداریم. آیا براىالعین مشاهده نمىكنید، اى برادران دینى من، كه از تاریخ انعقاد این مجلس كنونى، هر چه طبیعى مشرب و بابى مذهب استیك دفعه از پشت پرده بیرون آمدهاند و به دستهبندى و هرزگى و راهزنى شروع كردهاند؟ بگوئید ببینم این چه اختصاص و خویشاوندى است میانه این سنخ مردم و مجلس معقود در بهارستان؟ خداى تعالى راضى مباد از كسى كه درباره مجلس شوراى ملى، غیر از تصحیح و تكمیل آن، خیالى داشته باشد و بر سخط و غضب الهى گرفتار باشند كسانى كه مطلب مرا برخلاف واقع انتشار مىدهند و بر مسلمانها تدلیس و اشتباه مىكنند، و راه رفع شبهه را از هر جهت، مسدود مىسازند تا سخن ما بگوش مسلمانان نرسد و بهخرج مردم بدهند كه فلانى و سایر مهاجرین، منكر اصل مجلس شوراى ملى شدهاند».
2-منكر مجلس، ما هستیم یا شما؟!
در آن روزها گاه استفتائات و تلگرافاتى به مراجع نجف مىشد و شكل سؤال بهگونهاى بود كه گویى مشروطه و مجلس، صرفا بهمعنى رفع ظلم و استبداد و تامین آزادى شرعى و عدالت اسلامى است و همه منتقدان، طرفدار استبدادند، طبیعى بود كه پاسخ فقهاء و مراجع، اظهار برائت از ظالمان و مخالفان مجلس و نافیان مشروطه بود. شیخ توضیح مىداد كه موضع فقهى وى نیز همان موضع فقهى مراجع و علماء مذكور است ولى مصداقا آنچه در شرف وقوع است، نه رفع ظلم و استبداد و اجراء عدالت، بلكه نوعى سكولاریزاسیون قوانین اجتماعى تحت تاثیر فرهنگ استعمارى انگلیس است كه به تامین منافع آنان مىانجامد و دعوى، دعواى عمال روس و عمال انگلیس است نه طرفداران مشروطه و طرفداران استبداد. در این میان، شیخ كهنه طرفدار استبداد و نه مشروطه انگلیسى استبلكه از "مشروطه مشروعه"، دفاع مىكند و در صحنه مبارزات تهران، دور از نجف، تنها مانده، بارها اعلام مىكند كه علماء نجف چون نائینى و آخوندخراسانى و...، حكما همان نظر او را دارند گرچه مصداقا بعلت دورى ازتهران، ممكن است كه از همه اتفاقات تهران، باخبر نباشند. شیخ مىگوید:
«ایهاالمؤمنون، تلگرافى كه این چند روزه (12 جمادى الثانى 1326) به اسم حجج الاسلام والمسلمین آقاى حاجى و آقاى آخوند و آقاى شیخ عبدالله دامتبركاتهم، طبع و انتشار دادهاند و خواستهاند برخلاف تقریر ما شهرتى داده باشند، همان تلگراف را خواه سند انتسابش به حضرات آقایان معظم دامتبركاتهم محقق و معلوم باشند، خواه مثل بعضى دیگر، مجعول و موهوم باشد، ما مهاجرین، آن تلگراف را قبول داریم. مقصد ما هم همان است كه در تلگراف - منسوب به آقایان - مندرج است. كسانى كه ازروى قوانین خارجه، نظامنامه اساسى براى مجلس شوراى ملى تدوین مىكنند اگر نگارشات خود رابرطبق همان صورت تلگراف قرار بدهند، دیگر دعاگویان را هیچ شكایت و موجب مهاجرت نخواهند ماند و معلوم خواهد شد كه منكر مجلس و مخرب مجلس، ما هستیم یادیگران؟»
3-حمایت زبانى از «اسلام» و مبارزه قانونى با آن
شیخ همچنین در ذیل مرقومه آیتالله سیدكاظم یزدى ازنجف به آیتالله آخوند ملاعلى آملى كه در آن از بعضى روزنامهجات كه به نام "آزادى"، محكمات اسلام را نشانه گرفته بودند، اظهار گلایه كرده و مىنویسد:
«دشمنان دین و بدخواهان مسلمین، به اسم نشر بساط عدل و احسان و قطع دابراهل بغى و عدوان، اسلام را هدف حوادث و آماج سوانح ساختهاند و در كمال گرمى و نرمى، ابتداء غمخوارى اسلام و هوادارى شریعت را عنوان كردند و هنوز هم عنداللزوم اظهار مىدارند ولى به هیچ وجه حاضر نیستند كه حتى چند فقره قانونى دایر به حفظ حدود اسلامیة و حراست از حماى شریعت، در قانوننامه اساسى مجلس شوراى ملى مندرج شود».
در واقع، شیخ، نفاق "خط انحراف" را افشا مىكند كه چگونه در ظاهر، موضع نرم و غمخوار با اسلام گرفته و حتى خود را هوادار شریعت مىنامند اما حتى حاضر نیستند چند ماده قانونى براى تضمین اسلامیت قوانین مدنى را در قانون اساسى واردكنند و بههمین دلیل باامثال شیخ درافتادهاند.
4-چرا پسوند «اسلامى» را از عنوان «مجلس» حذف مىكنید؟!
روزنامه شیخ، سیر پیشرفت كار مشروطه با موافقت مراجع و علماء و سپس آغاز خط انحراف و اغواء مسلمین را چنین توصیف مىكند:
«شرح مقاصد حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقاى حاجى شیخ فضل الله سلمهالله و سایر مهاجرین زاویه مقدسه از علماء عظام و غیرهم آن است كه سال گذشته، سخنى به مملكت ما سرایت كرد و آن این بود كه دولتى كه پادشاه و وزراء و حكامش به دلخواه خود با رعیت رفتار مىكنند و مملكتى كه ابواب ظلم و تطاول درآن مفتوح باشد علاجش اینست كه از شاه بخواهند در تكالیف دولتى و دربارى، قرارى بگذارند كه پادشاه ازآن تخطى نكند و نام این حكمرانى قراردادى، «سلطنت مشروطه» است و قرارداد دهندگان، «وكلاء» مىباشند و نام مركز مذاكرات آنها، «مجلس شوراى ملى» و نام قراردادهاى آنها، "قانون"و نام كتابچهاى كه آن قراردادها را در آن مىنویسند، «نظامنامه» است. سلسله علماء عظام و حجج الاسلام، چون از این تقریر و این ترتیب، استحضار تام بهم رسانیدند با یكدیگر ملاقات نمودند و مقالات سرودند و همه تصدیق فرمودند كه این خرابیها در مملكت ایران از بىقانونى و ناحسابى دولت و دربار است و باید از دولت، طلب " مجلس شوراى ملى" كرد كه تكالیف دوایر دولتى رامعین و تصرفاتشان را محدود نماید تا آنكه بحمدالله تعالى پادشاه تسلیم شد و مساعى علماء عظام، مشكور و مجلس دارالشوراى كبراى اسلامى تشكیل شد. پس مبدا مذاكرات، بىقانونى دوایر دولت و حاجت مردم ایران بود كه علماء، حمایت محكم كردند و عنوان بحث هم به وضع اصول و قوانین در وظایف دربارى و معاملات دیوانى، انحصار داشت. بعد همینكه مذاكرات مجلس شروع شد ناگهان از اثناء نطقها و لوائح و جرائد، امورى غریب بظهور رسید كه هیچكس منتظر نبود و زائد الوصف مایه حیرت متدینین شد. از آنجمله در عنوان "مجلس شوراى ملى اسلامى"، لفظ "اسلامى" گم شد و رفت كه رفت. و دیگر در موقع اصدار دستخط مشروطیت از شاهنشاه در مجلس در حضور هزار نفر بلكه بیشتر، صریحا گفتند كه ما "مشروعه" نمىخواهیم.
شیخ از جریانهاى ماتریالیستى كه زیر لواء احترام به دین، به دینزدائى از مجلس و نظام سیاسى كشور مشغولند، شدیدا احساس خطر كرده و مى گوید:
براى العین همه دیدیم و مىبینیم كه از بدو افتتاح مجلس، جماعت لاقید لاابالى لامذهب از كسانى كه سابقا معروف ببابى بودهاند و كسانى كه منكر شریعت و معتقد بطبیعت (ماتریالیزم) هستند، همه بچرخ افتادهاند و سنگها بسینه مىزنند و جنگها با خلق خدا مىكنند.
6-هتك «احكام و معارف اسلام»، بنام آزادى قلم و مطبوعات
خط فكرى شیخ شهید بسرعت نسبتبه جریان توطئه استعمارى مبارزه با اسلام و شكستن حرمت دین خدا، هوشیارى یافته و به افكار عمومى اخطار مىكند كه این آزادى، آزادى خیانت و جسارت و توطئه، مقبول شرع و عقل نیست و در ذیل این عناوین، فاجعه سازمان یافتهاى علیه اسلام و استقلال ملت، در شرف تكوین است روزنامه شیخ مىنویسد:
روزنامهها و شبنامههائى پیدا شد اكثرا مشتمل بر سب علماء اعلام و طعن در احكام اسلام و اینكه باید در این شریعت، تصرفات كرد و آن را تغییر داد و تبدیل با حسن!! نمود و قوانینى كه بمقتضاى یكهزار و سیصد سال پیش قرار داده شده، باید همه را با اوضاع و احوال امروز مطابق ساخت از قبیل اباحه مسكرات و اشاعه فاحشهخانهها و صرف وجوه روضهخوانى و وجوه زیارات مشاهد مقدسه در ایجاد شوارع براى استجلاب صنایع فرنگ و از قبیل استهزاء مسلمانها در حواله دادن شمشیر حضرت ابوالفضل و یا بسر پل صراط، و اینكه افكار و گفتار رسول مختار صلىالله علیه و آله و سلم، العیاذبالله از روى بخار خوراكهاى اعراب بوده است مثل شیر شتر و گوشتسوسمار و اینكه امروز در فرنگستان، فیلسوفها هستند كه خیلى از انبیاء و مرسلین، آگاهتر و داناتر و بزرگترند و نستجیر بالله، حضرت حجةبنالحسن عجلالله تعالى فرجه را امام موهوم خواندن، و اوراق قرآن مجید را در مقواهاى ادوات قمار، بكار بردن و صفحات مشتمل براسم جلاله و آیات سماویه را در صحن مجلس شورى دریدن و پاشیدن و نگارش اینكه مردم بىتربیت ایران، سالى بیست كرور تومان میبرند و قدرى آب مىآورند كه زمزم است و قدرى خاك كه تربت است و اینكه اگر این مردم وحشى و بربرى نبودند، اینهمه گوسفند و گاو و شتر در عید قربان نمىكشتند و قیمت آن را صرف پلسازى مىكردند و اینكه ذمى و مسلم، خونشان متكافؤ باشد و با همدیگر درآمیزند و بیكدیگر زن بدهند و زن بگیرند (زنده باد مساوات) و نمونه دیگر، ظهور هرج و مرج در اطراف ممالك و سلب امنیت و نظم و شیوع خونریزى و تاخت و تاز و اثاره فتن و مفاسد در هر ناحیه و رواج رقابت و خصومت درمیان اهالى شهرهاى بزرگ خصوصا حوادث و سوانحى كه در صفحه آذربایجان و سرحدات آن اتفاق افتاده و كشتارها كه در كرمانشهان و فارس و حدود نهاوند و غیرها واقع شده است و نیز تجرى عدهاى در فسق و فجور و منكرات است. چون ما و شماها همگى در طهران هستیم فقط طهران را از شما میپرسیم آیا از وقتى كه اسم این گونه آزادى، شایع شده، درجه هرزگیها و بیباكیها از كجا بكجا رسیده است؟ هیچوقتشنیده بودید كه یهودى با بچه مسلمان لواط كرده باشد؟ از گذر لوطى صالح بپرسید. هیچوقت دیده بودید كه یهودى در ملاء عام، دختر مسلمان را كشیده باشد؟ امسال همگى دیدید یا مستحضر شدید. آیا هیچ انتظار داشتید و هیچ شنیده بودید تا این تاریخ كه گفته و یا نوشته باشند كه «الوهیتخدا» هم مشروطه است؟ و هیچ شنیده بودید كه در این یكهزارو سیصدو چند سالى كه از عمر اسلام ایدالله انصاره گذشته است صورت یكى از مجددین دین را كه در عداد "كلینى و علمالهدى و محقق و شهیدین" شمرده شود، بشكل حیوانى باركش كشیده و تشهیر كرده باشند. نمونه دیگر، افتتاح رسوم معموله بلاد كفر در قبةالاسلام است. تاریخ هجرى هیچ خبر نمىدهد كه در ممالك اسلامیه، مجلس ترحیم و ختم قرآن را بدستور فرنگستان تشكیل داده باشند. مسجد جامع پاى تخت اسلام فاتحه و زارى صدیقه طاهره سلامالله علیها بسیره خاصه فرنگان، گلریزى كردن و دستمالهاى مشكى بر بازوى دستجات اطفال مسلمین بستن و جماعات زردشتیها را در خانه خدا وارد ساختن و در مجلس فاتحه مخصوصا آلافرنگها و پاریس پرستها و مستخدم قراردادن ارباب عمایم و بزرگان شریعت را طوعا یا كرها بآن محضر مطهر كشیدن. اى پیروان دین اسلام، هیچ ختمى باین شكل دیده و یا شنیده بودید و هیچ دیده و شنیده بودید كه رؤساء روحانى شما را عنفا در مجلس در قطار مادامهاى فرنگان كشیده و در ازدحامى كه سراپا علىرغم اسلام و اسلامیان است احضار داشته باشند؟ آن بازار شام، آن آتشبازیها، آن ورود سفراء و آن عادیات خارجه، آن هورا كشیدنها و كتیبههاى زندهباد زندهباد و (زندهباد مساوات). مىخواستند یكى را بنویسید (زنده باد شریعت) (زندهباد قرآن) (زنده باد اسلام). چشم خاتم انبیاء، روشن و خاطر خاتم اوصیاء، خرسند. شما را اى مسلمانها، اى اهل طهران بقرآن مجید، بامیرالمؤمنین، بسیدالشهداء، بامام زمان ارواحنالهم الفداء قسم مىدهیم كه اگر پیغمبر شما حاضر بود و آن هنگامه جلو نگارستان را میدید، چه مىفرمود؟!
7- ناتورالیستها، نیهیلیستها، سوسیالیستها، امان از این «ایسمها»
روزنامه شیخ، بصراحت اعلام مىدارد كه نهضت مقاومت، طرفدار مجلس و مشروطه و آزادى، اما در حیطه معارف و احكام اسلام است و آخوندهاى سادهلوح و زودباور نباید فریب الفاظ را خورده و حجاب ظاهر، سیاهى باطن «ایسم»هاى غربى و شرقى را بر آنان پوشیده دارد و اینان بالمرة منكر حقوق و حدود شرعى و ایان الاهىاند و چند صباحى ظاهر به دیندارى، براى پیشبردن اهداف پنهان است. خط مقاومت، چنین مىنویسد:
الها كه نعمت مجلس شوراى ملى اسلامى، خصم لامذهبان باد. از طرف هیئت مهاجرین الىالله اعلان مىشود كه اگر هزار از این حقهها بزنید و ساعى صد سحر بابلى بكنید بهیچ نتیجه نایل نخواهید شد و سحر بامعجزه پهلو نخواهد زد و ما تن بتضعیف اسلام و تحریف احكام نخواهیم داد. و دیگرهاى دیگر هم هستبلكه بسیار است زیرا كه این طفل یكساله ره صدساله پیموده است ولى از تذكار و تعداد آنها میترسم برخى از صنادید عظماء علماء عصر و فقهمالله لما یحب و یرضى آزرده شوند ورنه سخن بسیار است. قومى هم قتلوا امیم اخىفاذا رمیتیصیبنى سهمى از برادران پاكیزه نهاد و همكیشان ایرانى نژاد سؤال مىكنیم كه آیا این فتنههاى عجیب و مفسدههاى عظیم در این مملكت واقع شده استیا نه؟ فرمودند چون بدعتها ظاهر بشود بر عالم است كه اطلاع خود را اظهار كند. برادران، در این عصر ما فرقهها پیدا شدهاند كه بالمره منكر ادیان و حقوق و حدود هستند. این فرق مستحدثه را بر حسب تقاوت اغراض، اسمهاى مختلف است (آنارشیست) (نیهلیست) (سوسیالیست) (ناطورالیست) (بابیست) و اینها تردستى در اثاره فتنه و فساد دارند و بواسطه ورزشى كه در این كارها كردهاند، هر جا كه هستند آنجا را آشفته و پریشان مىكنند.
8-مجلس شوراى، پارلمنت پاریس نیست
روزنامه مقاومت، نسبتبه نفوذ منحرفین در مجلس و تبدیل آن به یك مجلس غربى، وابسته و لائیك، هشدار مىدهد كه:
سالهاست كه دو دسته اخیر از اینها در ایران پیدا شده و مثل شیطان، مشغول وسوسه و راهزنى و فریبندگى عوام اضل منالانعام هستند. یكى فرقه بابیه است و دیگرى فرقه طبیعیه. این دو فرقه لفظا مختلف ولبامتفق هستند. این دو فرقه از سوءالقضاء، هر دو در جهات مجلس شوراى ملى ما مسلمانها وارد و متصرف شدهاند و جدا جلوگیرى از اسلامیت دارلشوراى ایران مىكنند و مىخواهند مجلس شوراى ایران را پارلمنت پاریس بسازند. و اینكه حضرت حجةالاسلام و المسلمین آقاى حاجى شیخفضلالله ایدهالله طرف بىارادتى این جماعت، واقع شده و مستوجب چندین ناسزا و سب و تهمت در روزنامهها و شبنامهها و لوایح و منابر گریدهاند و سگهاى جهنم بر او بانگ مىزنند و بابىها مسلم از و سخت میرمند، براى آن است كه ایشان، بیدار این دو دسته دزد شدهاند و در تنزیه مجلس شورى از این دو فرقه پلید، جدا ایستادهاند و بتوفیق الهى، تقصیر نخواهند فرمود و از جان و مال دریغ نخواهند داشت تا بجمیع علماء مذهب جعفرى از عرب و عجم، جمیع این مطالب را محقق و مسلم بكنند و تكالیف الهیه این مقام را بروجه اكمل بپردازند. تهدید آن حضرت بغوغاى سفله و اراذل از این جهت است و شایعه گرفتن مبلغ گزاف از سفارت یا دولتیا دیگرى، از این بابت است والا همه كس مىداند كه خراسان، بزرگتر از قاین است و وزارت جنگ، مهمتر از حكومتسیستان است و وكلاء مجلس هم امناء ملت هستند و آن تلگرافى كه یك لخت كذب صریح و جعل قبیح است از امناء ملت، شایسته نبود و چنین خلاف با قسم و خیانتبر موكلین، موجب انعزال از وكالت است، مگر كسانى كه هیچ مستحضر نبودهاند و همالاكثرون.
9-«مشروط كردن سلطنت»، آرى، «حذف شریعت»، هرگز
خط مقاومت اعلام مىدارد كه شیخ بدنبال آن مشروطیت و مجلسى است كه قدرت شاه و سلطنت استبدادى را محدود و كنترل كند و فقهاء شیعه، این سلاطین را «حكام جور» و نامشروع مىدانند. ولى خط انحراف، بجاى محدود كردن شاه و مهار سلطان، مشغول مبارزه با اسلام و احكام شرع بنفع منافع استعمارى غرب و تقلید مو بمو از قوانین پارلمنت فرنگ شدهاند. روزنامه شیخ ادامه مىدهد:
تمام مفاسد ملكى و مخاطرات دینى از اینجا ظهور كرد كه قرار بود مجلس شورى براى محدود كردن كارهاى دولتى و دیوانى و دربارى كه بدلخواه حاكمان اداره مىشد، قوانینى قرار بدهد كه پادشاه و هیئتسلطنت را محدود كند و راه ظلم و تعدى و تطاول آنان را مسدود نماید اما امروز مىبینم كه در مجلس شورى، كار دیگرى مىكنند یعنى كتب قانونى پارلمنت فرنگ را آورده و در دائره احتیاج بقانون، توسعه قائل شدهاند غافل از اینكه ملل اروپا از ابتداء، شریعت مدونه نداشتهاند لهذا اجبارا براى هر عنوان، نظامنامه نگاشتهاند و در موقع اجراء گذاشتهاند اما ما اهل اسلام، شریعتى داریم آسمانى و جاودانى كه از بس متین و صحیح و كامل و مستحكم است، نسخ برنمىدارد. آن شریعت در هر موضوع، حكمى و براى هر موقع، تكلیفى مقرر فرموده است پس حاجت ما مردم ایران بوضع قانون، منحصر است در كارهاى سلطنتى كه برحسب حوادث سوء و اتفاقات عالم، از رشته شریعتى و دینى، جدا شده و در اصطلاح فقهاء، این دولت، جائره است و در عرف سیاسیین، دولت مستبده گردیده است.
10-چرا با «مشروطه مشروعه» مخالفت مى كنند؟!
روزنامه شیخ در افشاء خط خیانت، مىپرسد كه چرا با پسوند «مشروعه» براى مشروطه، مخالفت مىشود؟! اگر مشروطیتبا قواعد اساسى، مد نظر است پس باید از این پیشنهاد، استقبال كنند ولى چرا نمىكنند؟! چرا با شرط نظارت مجتهدان بر قانونگذارى، مبارزه مى شود؟! آیا اینها خود حكایت از عزم برنامهریزى شدهاى براى دینزدائى از عرصه قانونگذارى و حاكمیت در كشور نیست؟! روزنامه شیخ مىنویسد:
بارى بعد از بیدار شدن حضرات مؤسسین مجلس از حجج اسلام و سایر مسلمین بظهور این فتن و بروز این مفاسد و اینكه تولد این نتایجسوء از دخالت دو دسته دشمنان دین و دولت كه بابیه و طبیعیه هستند، شده است، قرار قاطع بر جلوگیرى ابدى از تصرفات این فرقههاى فاسده مفسده، بنگاشتن و ملحوظ داشتن چند فقره است در نظامنامه اساسى: یكى آنكه در نظامنامه اساسى مجلس، بعد از لفظ "مشروطه"، لفظ "مشروعه" هم نوشته شود. و دیگر آنكه فصل دائربمراعات موافقت قوانین مجلس با شرع مقدس و مراقبت هیئتى از عدول مجتهدین در هر عصر بر مجلس شورى، بهمان عبارت كه همگى نوشتهایم، بر فصول نظامنامه افزوده شود و هم مجلس را بهیچوجه حق دخالت در تعیین آن هیئت از عدول مجتهدین نخواهد بود و اختیار انتخاب و تعیین و سایر جهات راجعه بآن هیئت كلیة با علماء هر عصر است و لاغیر و دیگر آنكه محض جلوگیرى از فرق لامذهب، خاصه مرتدین از دین كه فرقه بابیه و نحو آن است، حضرت حجةالاسلام و المسلمین آقاى آخوند ملامحمد كاظم مدظلاله، افزودن فصلى را فرمایش فرمودهاند، حكم ایشان هم معلوم است و باید اطاعتشود و مخصوصا فصلى راجع باجراء احكام شرعیه درباره فرقه بابیه و سایر زنادقه و ملاحده در نظامنامه اساسیه، منظور و مندرج گردد.
آزادى مطلق مطبوعات، زمینهسازى براى تهاجم به دین استروزنامه شیخ مىنویسد كه دفاع مقلدانه از آزادى بیان با تقریر غربى و لیبرالى آن، با محكمات و اولیات اسلام و تعهدات اخلاقى سازگار نیست. این قانون كه هر كس، هر چه را خواست چاپ كند و احدى هم حق چون و چرا ندارد!!، در واقع، دیكتاتورى صاحبان روزنامههاست كه عمدتا از طریق سرمایه سرمایهداران و خط فكرى عمال استعمار بویژه انگلیس اعمال و تعقیب مىگردد و این درى كه باز مىشود، بقصد مبارزه با اسلام و علماء اسلام، باز مىشود. روزنامه مقاومتشیخ مىنویسد:
و دیگر آنكه چون نظامنامه اساسى مجلس را از روى قانونهاى خارج مذهب ما نوشتهاند محض ملاحظه مشروعیت و حفظ اسلامیت آن پاره تصرفات در بعضى فصول با حضور همگى فرمودهاند مندرج شود و هیچ تغییر و ترك بعمل نیاید. براى نمونه آن تصرفات و تصحیحات و اصلاحات مثلى بیاوریم تا همه برادرهاى دینى بدانند كه بدوا چه بوده است و بعد چه شده است از جمله یك فصل از قانونهاى خارجه كه ترجمه كردهاند این است كه "مطبوعات، مطلقا آزاد است". (یعنى هر چه را هر كس چاپ كرد احدى را حق چون و چرا نیست) این قانون با شریعت ما نمىسازد و لهذا علماء عظام، تغییر دادند و تصحیح فرمودند زیرا كه نشر كتب ضلال و اشاعه فحشاء در دین اسلام، ممنوع است. كسى را شرعا نمىرسد كه كتابهاى گمراهكننده مردم را منتشر كند و یا بدگوئى و هرزگى را در حق مسلمانى بنویسد و بمردم برساند پس چاپ كردن كتابهاى ولتر فرانسوى كه همه ناسزا با نبیاء علیهمالسلام و كتاب بیان سید علیمحمد باب شیرازى و نوشتجات میرزا حسینعلى تا كرى و برادر و پسرهایش كه خدایا پیغمیر یا امام بابیها هستند در روزنامجات و لوایح مشتمل بر كفر و سب علماء اسلام تماما در قانون قرآنى، ممنوع و حرام است و لامذهبها مىخواهند این درباز باشد تا اینكارها را بتوانند كرد».
در ماهها و هفتههائى كه شیخ فضلالله و برخى علماء هوشیار تهران به خط انحراف پىبرده و دستبه افشاگرى زده بودند، كسانى با انگیزههاى گوناگون، از مراجع نجف، نظر مىخواستند. در برخى استفتائات، نظر مراجع را در باب طرفداران استبداد و مخالفان مجلس و مشروطه خواستند و طبیعى بود كه آنان نظر به كفر طرفداران استبداد و فسق و خیانت ایشان مىدادند اما هرگاه صورت استفتاء، نظر ایشان را در باب مخالفان اجراء شرعالاهى و طرفداران قانون غیردینى مىپرسید، طبیعى بود كه ایشان، نظر به كفر و ارتداد آنان نیز مىدادند و این هر دو فتوى، درستبود زیرا.
منطق «استفتاء و افتاء»، همین است و تفاوت «فتوى» با «حكم»، یكى همین است كه در فتوى، بدون نظر به مصادیق و وضعیت واقعى در خارج، حكم كلى را بیان مىكند. اما «حكم»، ناظر به مسئله خاص و مصداق خارجى دارد و صرفا بیان تئوریك یك حكم كلى نیست. بنابراین اگر در مواردى، اختلاف نظر میان برخى فقهاء در باب وقایع مشروطه پیشآمده، نه در فتوى و حكم شرعى و نظر فقهى، بلكه در تحلیل اتفاقات جارى و اوضاع سیاسى و شناخت جناحها و جریانهاى فعال در تهران و اختلاف موضوعى و مصداقى بود. شیخ به برخى مجتهدین كه بعلت دورى و بیخبرى از اوضاع، گاه اظهار نظرهایشان مورد سوء استفاده جریانات غیردینى و خط انحراف قرار مىگرفت، احترام گذارده و تاكید مىكرد كه نظر شرعى همه ما یكى است اما البته اینكه الآن در تهران چه خبر است، از مقوله "موضوع" مىباشد نه "فتواى شرعى". و در این باب، باید اوضاع سیاسى كشور را دقیقا شناخت و اینجا جاى تقلید نیست. شیخ همواره از فتاواى سایر علماء، با احترام یاد كرده و آنها را تمجید مىكرد و در عین حال نشان مىداد كه اگر صورت استفتاء به درستى و واقعبینانه طرح گردد، فتواى همه آنان، همین فتواى شیخ شهید استبعنوان نمونه در باب متن تلگراف حضرات آخوند خراسانى، میرزا حسین تهرانى و شیخ عبدالله مازندرانى، در "روزنامه دوران تحصن"، بتاریخ 23 جمادىالثانى 1325 متن تلگراف علماى نجف به مجلس شورى را آورده و در ذیل آن توضیحات بسیار دقیقى ذكر مىكند.
بخشى از تلگراف مذكور چنین است:
«مجلس محترم شوراى ملى رفعالله قواعده، تلگراف موحش انجمن شریف، و اصل و از مخالفت مخالفین با مجلس محترم ملى اسلامى، خاطر قاطبه اهل اسلام، ملول گشته و عموم اهل علم و كافه منتحلین شریعت مطهره حضرت ختمى مرتبت صلىالله علیه و آله و سلم را اعلام مىدارد كه خداوند متعال گواه است ما بابعددار، غرضى جز تقویت اسلام و حفظ دماء مسلمین و اصلاح امور عامه نداریم علیهذا مجلسى كه تاسیس آن براى رفع ظلم و اغاثه مظلوم و نهى از منكر و تقویت ملت و دولت و رفاه حال رعیت و حفظ بیضه اسلام است، قطعا (عقلا، شرعا و عرفا) راجح بلكه واجب است و مخالف و معاند آن مخالف شرع انور و مجادل با صاحب شریعت است. رجاء واثق داریم كه تا كنون انشاءالله تعالى كسى مخالفت نكرده و نخواهد كرد و هرگاه برخلاف این مضمون كتبا و تلگرافا نسبتى بما داده شود، كذب محض است، مهمات را اطلاع دهید».
این تلگراف در پاسخ تلگرافى از سوى هیئت رئیسه مجلس بود كه بقصد ایجاد اختلاف میان مراجع و علماء ودر مضیقه قراردادن شیخ، به عنوان استفتاء به نجف ارسال شده بود. اما روزنامه شیخ در تحصن، بلافاصله متن این تلگراف را خود نیز منتشر كرده و در ذیل آن چنین آورد كه:
«بعد از ورود حضرت حجةالاسلام و المسلمین آقاى حاجى شیخفضلالله دامتبركاته بزاویه مقدسه، اشخاصى كه باشتباه كارى و فتنهانگیزى و شهر آشوبى مىخواهند حقیقتحال را بر مسلمانان بپوشانند و نگذارند كه مقاصد و فرمایشات آقاى حاجى شیخ بر مردم معلوم بشود و بخرج خلایق بدهند كه این بزرگواران، منكر "مجلس شورى" شدهاند، تلگرافى بحضور حججالاسلام و المسلمین، عاكفان آستان امیرالمؤمنین عرضه داشتند بمضامینى كه جوابش مساعد خیالات آنها صادر شود ولى از آنجا كه حضرات حججاسلامیه نجف اشرف بحمدالله همگى مسدد و من عندالله، مؤید هستند جواب فوق را صادر فرمودهاند كه اصل مقصود و منظور مهاجرین زاویه مقدسه، هم عینا همان است و غیر از مضمون همین تلگراف، هیچ مقصود و منظورى نداشته و ندارند. برادران دینى ما همه مىدانند كه آقاى حاجى شیخ و ... همگى همین مجلس را مىخواهند كه حضرات حجج اسلام و مسلمین (علماى نجف) تعیین فرموده و دراین تلگراف، اوصاف آن مجلس را یكایك شمردهاند و ازجمله فرمودهاند كه غرض آنان، تقویت اسلام و حفظ دماء مسلمین و اصلاح امور عامه است، پس مجلسى كه این بزرگواران مىخواهند، باید مجلسى باشد كه تقویت اسلام بكند. این حضرات مهاجرین هم مىگویند باید مجلس مسلمانها مجلسى باشد كه تقویت اسلام بكند نه ترویج كفر. پس دسته بابیها و دسته طبیعیها و دسته مستضعفین در دین، كه مروج كفرند باید بالكیه خارج شوند چه از متن مجلس و چه از حواشى مجلس. اى برادران دینى ما كه در طهران، حاضر هستید و بمتن مجلس و حاشیه آن ناظر هستید، آیا بابیها را و طبیعیها را با آن دو چشم روشن كه از غایتشهرت، مستغنى از تعریف است مىبینید یا نه؟ اگر مىبینید كه اینها بر مجلس ما مسلمانان غلبه كرداند و بكیف خود خیالاتى را كه دارند میرانند دیگر چه انتظارى دارید در اقدام عام بر تصحیح و اصلاح مجلس و تكمیل مجلس؟ قسم به آن حقوقى كه میانه ما و شما مشترك است كه حاج شیخ و این حضرات مهاجرین، مقصدى جز اصلاح و تكمیل مجلس ندارند و از این مفاسد و شرور و فتنهها كه بروز كرد، متنبه شدند كه باید از منكرین اسلام و بدخواهان شما جلوگیرى بكنند و راه و رخنه تصرفات اینها را در مجلس شوراى مسلمین، مسدود بفرمایند و دارالشوراى كبراى ملى اسلامى را از پارلمنتهاى فرنگ، فرق بگذارند. مملكت ایران از هزارو سیصدو چند سال قبل كه از آئین زردشتى بدینمبین محمدى صلىالله علیه و آله شرف انتقال پذیرفته است مجلس دارالشوراى قائم دایم، كه امور جمهور اهالى را همواره اداره بكند، نداشته است. امروز كه این تاسیس را اقتباس كرده بهمین جهت كه اقتباس از فرنگستان استباید علماء اسلام كه عندالله و عندرسوله، مسئول حفظ عقاید و مصالح این ملت هستند، نظرى مخصوص در موضوعات و مقررات آن داشته باشند كه امرى برخلاف بصدور نرسد. مردم ایران مثل اهالى فرنگستان، بىقید در دین و بىباك در فحشاء و منكر و بىبهره از الهیات و روحانیات واقع نیستند این ملاحظه و مراقبه، حسبالتكلیفالشرعى هم حالا كه قوانین اساسى مجلس را از روى كتب قانون اروپا مىنویسند لازم است و هم در جمیع قرنهاى آینده الىیوم یقوم القائم عجلالله تعالى فرجه. اقدام بر این استحكامات و اهتمام در حفظ این حدود الهیه است كه اشرار و اراذل و اوباش این شهر را بر اعراض از آستان حضرت حجةالاسلام نایبالامام آقاى شیخ بجاهاى دیگر واداشته است و بناسزا گفتن و هرزگیها كردن و كفریات نوشتن، ناچار و بىاختیار كرده است. تلگرافهاى ناشایسته وزارت داخله بهمهجا و همهكس و تهمتهاى روزنامهها و شبنامهها و شطاحیهاى خنازیر تماما بهمین یك نقطه دایر است والااحدى از مهاجرین زاویه مقدسه، نه ضد مجلس است و نه مزاحم عدالت. اگر دنیا و مافیها را بشخص عالم عاقل بدهند كه در یك امر مباح، برخلاف میل تمام طبقات خلق، اقدامى بكند، البته نخواهد كرد پس چگونه در امرى كه مندوب و مرغوب است؟! اى عقلاء عصر، اى معتقدین با سلام، اى مردم بىغرض، تمام اهتمام حضرت حجةالاسلام بر آن است كه رفع شبهات این شیاطین از شما بشود. والا بر سفیهان و سفلگان و جهال كه در حكم حشراتالارض هستند چه تعلق و تقیدى خواهد بود»؟!
12- یك استبداد، تبدیل به هزار استبداد شد
انقلابیون طرفداران "مشروطه مشروعه"، با هوشیارى تمام، به تائید و تفسیر تلگراف علماء نجف مىپردازند و توضیح مىدهند كه مجلسى كه حضرات مىخواهند، دقیقا همان است كه حاجشیخ بدنبال آن است اما آنچه در صحنه سیاسى تهران، در شرف تكوین است، در جهت دیگرى پیش مىرود و بدنبال مجلس دیگرى به سبك غربى است:
«از اوصاف و شرایط مجلسى كه حججالاسلام و المسلمین آقایان نجف اشرف در این تلگراف تعیین فرمودهاند، آن است كه باید رفع ظلم و اغاثه مظلوم كند. آقایان مهاجرین زاویه مقدسه هم فرمایشى كه دارند، همین استبدون هیچ اختلاف در هیچیك از این شرایط و اوصاف، ولى مىفرمایند یا اهلالاسلام، یا اصحاب بیعةالشجرة، بنگرید كه در این مملكت در ظرف این یكسال كار ظلم از كجابكجا كشیده است؟ چهقدر خونها بناحق ریخته شده و مالهاى مردم بتاراج رفته و رعیت و كاسب از كار افتاده و فقراء و ضعفاء و مساكین تلف شده و اطفال، یتیم و زنها بىشوهر و خانوادهها بىسرپرست مانده است؟ روزى نیست كه بتوسط تلگراف یا اداره پست، یك بغل پاكتهاى تظلمات از اطراف و اكناف نرسد. همه، محرق القلوب. همه، طوفان البكاء. در هر شهر و هر روستا جماعتى در غایت قساوت و استبداد، مشغول خودكامى و بیداد هستند. همان رفتارى را كه سابقا حكام و ظلام، با رعایاى سوخته فرسوده ولایات مىكردند، الحال آحاد این انجمنها و بستگان آنها مىكنند. فىالحقیقه، یك استبداد را تبدیل به صدهزار استبداد ساختهاند و با صدهزار حاكم ظالم بر این مملكت و رعیت جوكار جوركش آن تاختهاند. گرفتارى آن طبقات از رعایا كه همیشه زیر پا مىرفتند و اسیر دست غارتگران و چپاولچیان بودند، افزوده است. اى واى كه به نشد بترشد.
13-«آزادى» یا دعواى حیدرى و نعمتى؟!
روزنامه شیخ مىنویسد:
بار خدایا، یا این چه سال پرملال بود كه بر ایران گذشت و صفحات تاریخ این مملكت را خونآلود ساخت و سینههاى اهالى را پر از شعله و دود كرد و ظلمهاى عهد ضحاك و كشتارهاى چنگیز سفاك را بیاد آورد؟ اى مجلس مقدس كه بچندین آرزو و هوس، تو را آقایان ما و پیشوایان ما تاسیس فرمودند و بموجب حسنظنى كه با این صنع شریف خود داشتند بما پیروان مذهب جعفرى، چه نویدهاى بزرگ و امیدواریهاى كلان دادند، ولى لامذهبهاى روزگار چندان امان نداند كه علماء مؤسسین عظام این مجلس، شب را سحر كنند چون با وسایل مادى و معنوى ریختند و اتفاق و اتحاد را بر هم زدند و سنگ تفرقه، انداخته و عادت دیرینه "حیدرى - نعمتى" را بایران عودت دادند.
14- خریدن كله سیاسى و ترجمه پتى ژرنال!!
روزنامه مقاومت در باب تقلیدهاى تهوعآور از ژورنالیزم غربى و موج مبارزات ضد ارزشى كه تحت نام آزادى، طراحى و تعقیب مىشد و متاسفانه اقلیتى از آخوندهاى ساده لوح یا نان به نرخ روز خور و بى تقوى نیز در كنار این جریان عظیم استعمارى قرار گرفتهاند، چنین مىنویسد:
قسمتى از علما را در شهر بانواع چاپلوسیها و خوشآمدگوئیها و مشتقات دیگر تسخیر كرده و در مزاجهاى مباركشان، هر نحو كه مىخواهند تصرف مىكنند كتصرف الملاك فى املاكهم و ذوىالحقوق فىحقوقهم و اگر احیانا در موضوعى احساس نامساعدى بكنند، فقره ریختن مجسمه محترمه تجدید مىشود و از خریدارى كله سیاسى سخن مىرود و ترجمهى پتى ژرنال بشهادت مىگذرد و قسمت دیگر از علماء را در زوایه مقدسه حضرت عبدالعظیم علیهالسلام، هدف تیر تهمت و طعن روز نامچیهاى مكشوف الحال كه از غایت فرومایگى و تهىدستى، بكالاى هتاكى و بیحیائى، معاش مىگذرانند، قرارداده و بر شق عصا و تفریق كلمه مىافزایند و خود در سایه این رقابت، با فراغتخاطر نشسته و نقشهها مىكشند و نقشها مىزنند. روزى نیست كه گربه نرقصانند و معركه مارگیرى نگیرند و بساط حقهبازى نچینند. از اینجاست كه مجلس ما مسلمانها را خاصه خود مىخوانند و مىدانند. بلى اى مجلس ملى ما، بر این وضع حالیه كه كارخانه خیال بافى بابیه شدهاى، گربمانى، سال دیگر قصب دین حیدر شوى.
15-«استبداد لامذهبان» و جنگروانى علیه شیخ شهید
روزنامه مىنویسد:
و از شرایط و اوصاف مجلس كه در تلگراف مسطور، منظور فرمودهاند، آن است كه مجلس باید مجلس امربمعروف و نهى از منكر بوده باشد. علماء مهاجرین زاویه مقدسه هم همین مجلس را مىخواهند نه آنكه مجلس نمىخواهند. لعنتخدا بر كسانى كه این نسبت را بایشان مىدهند و بر مردم، مقصد مهاجرین را مشتبه مىكنند. اینك از كسانى كه حقیقة بوجود صانع، قائلاند و بكتاب مجید، معتقدند و بدین حنیف، مقید هستند، سؤال مىكنیم كه این مجلسى كه الآن در تحت استیلاء و استبداد لامذهبان واقع شده است و مجارى احوال و اوضاع آن را مستقیما بر سیاق پارلمنتهاى اروپا اداره مىكنند آیا مجلس امربمعروف و نهىاز منكر استیا مجلس نهى از معروف و امر بمنكر است؟ آیا بواسطه نشر دادن مزدكیان عصر، كلمه آزادى را در این مملكت تجریات و تهتكات تا چه اندازه افزوده است و فنون فحشاء و فسوق و فجور تا كجا شایع شده؟ آیا زنها لباس مردانه نمىپوشند و بكوچه و بازار راه نمىافتند؟ آیا در خرابات شب جشن چقدر از این بىناموسى نوظهور مشاهده شد؟ و شربالیهود فاش فاحش بنظرها رسید؟ آیا فرقههاى فاسده مفسده، بر لفظ امر به معروف و سایر عناوین شریعتى، سخریه نمىكنند و آشكارا بر نوامیس الهیه، استخفاف نمىآورند؟ اینان فاندیك و گالیله و نیوتن و كپلر و هوگو و روسو را از علماء امت و انبیاء بنىاسرائیل، افضل مىشمارند و در مكاتب اطفال ما همكیشهاى خویش را مستخدم مىسازند و بتبدیل فطرت نونهالان ما مىپردازند و تالار آئینه میرزا حسینخان سپهسالار را با قواعد خانه خدا كه ابراهیم و اسمعیل برآورده است، همرتبه مىشناسند و بسرمایه آن فتنه روز كار برآید بسیار ایجاد و بزبان آنها ناموس شریعت و اهلش را بر باد مىكنند. اینهاست نو بر "امر به معروفات و نهى از منكراتى" كه فرقه ضاله براى ما فرستادهاند و وعده دادهاند كه هر دم از این باغ، برى برسانند تا رفته رفته آزادى عهد قباد!! را رواج بدهند و هركس منكر و مزاحم بشود و بجلوگیرى، اهتمام بكند، او را بمغلطه حب استبداد و تهمت تخریب مجلس و گرفتن وجوهات و حكومت قاینات و امثال ذلك، تحقیر كنند و استخفاف بدهند و روزنامچیهاى وقیح خود را بر او تهریش بكنند و یك مشتخس و خاشاك و معدودى بىپدرهاى ناپاك را ملت غیور نامیده او را بهجوم آنها تهدید بنمایند و اگر بخواهد مسلمانها را بیدار كرده و دزدهاى دین و دغلهاى دنیا را بایشان نشان بدهد از خوف، چادر بخوابانند و منبر بسوزانند و هلهله بكشند و مغلطه بیندازند غافل از آنكه بهیچ حیله و بهیچ وسیله، حق، زاهق نخواهد شد و باطل، فایق نخواهد آمد: الاسلام یعلو و لایعلى علیه و همچنین سایر اوصاف و شرایط و قیود و حدودى كه حججاسلام نجف اشرف براى مجلس شوراى ملى در تلگراف خودشان تصریح فرمودهاند پس صاحبان این تلگراف شریف و مهاجرین زاویه مقدسه و مسلمانهاى ممالك محروسه تماما بر یك قول و یك عقیده و یك راى هستند و مخالف و معاند ایشان، تبعه باب و فرق بفرنگى مآب است كه مىگویند ما مجلسى مىخواهیم كه مثل پارلمان آلمان بوده باشد و نظرى بتقویت اسلام و حفظ دماء مسلمین و امر بمعروف و نهى از منكر و سایر اوصاف و ملاحظاتى كه در این تلگراف ماخوذ است نداشته باشد. پس ما مردم ایران اگر چه هنوز از آراء یكدیگر، اطلاع كامل حاصل نكردهایم ولى در نفسالامر، سواى آن دو فرقه، تماما متحد هستیم و تنها راى گرگان و سگان از ماجد است».
16- مبارزه با اسلام، با شعار دروغین «توسعه»
مشروطه خواهان مشروعه طلب، در روزنامه خود، " خط انحراف و وابستگى" را چنین ترسیم كردهاند كه ابتدا باشعار توسعه و آبادى و رفاه و كشیدن جاده و پل و خط آهن جلو آمده و شعار عدالت و حریتسر دادند اما سپس معلوم شد بجاى همه این وعدهها، تنها بدنبال اسلام زدائى و نشر آزادیهاى لیبرالى و وابستهسازى كشور به استعمارگران است:
«در بادى نظر جلوهها دادند و دامها نهادند كه حریت و مساوات، موجب امنیت و امنیت، مورث آبادى و ثروت مملكت از دایر شدن تجارتخانهها و كشیدن راهها و بستن پلها و اتصال شوراع و ازدیاد مزارع مىشود، خاصه در مسئله مساوات و برابرى كه در تشویقات و ترغیبات و محسنات آن چندان گفتند كه شناعت و قباحت آنرا یكسره از انظار پوشیدند. همواره در السنه و افواه عوام انداختند و كارشان ساختند كه امروز مغایرت با تبعه دول همجوار در امور سیاسیه، خلاف صلاح وقت و قانون مشروطیتشده است!!»
بعبارت دیگر، جناح غربگرا با شعار مساوات و برابرى و رشد اقتصادى و توسعه، آغاز كردند اما نهایتا به نفى كامل احكام و ارزشهاى اسلامى و دعوت به سازش با قدرتهاى استعمارى همجوار رسیدند و براى توجیه شرعى این انحراف و خیانت، گروهى آخوند نماى فاسد و بىسواد و وابسته را نیز بر منبرها كردند تا اوضاع را توجیه كنند. روزنامه شیخ مىنویسد:
«اى كاش بهمین لطایف و وظایف، اقتصار مىنمودند. چه واعظین و ناصحین كه بفساد عقیده و خبثسرائر و سوء نیت، معروف و از ساحت علماى اعلام، مطرود و مردود بودند ولى بحسن ظاهر و كسوت اسلام، جلوه مىنمودند در مساجد و منابر برآمدند و بكلمات چرب و شیرین و بیانات دلنشین، با زبانهاى شیرینتر از عسل و قلبهائى تلختر از حنظل، پیوسته بذكر مدایح افكار كذائى، سخنها راندند و مثلها گفتند كه اى افسوس، روزگار ما مردم بجهالت و عمرها بغفلت و نادانى گذشت، پدران احمق ما برنخوردند اساس همچو مجلس مغتنمى دیرنهادیم و مدارس تحصیل زبان و سیاست و قواعد ثروت، دیر گشودیم و زنان و دختران را از كسب علوم و صنایع، محجور داشتیم و بتعقیبات نماز صبح و دعاى كمیل پرداختیم و بازگفتند اى مردم، امروز اهم و اولى از قرائت قرآن، مرور بروزنامجات و نظر تامل در آنهاست كه راه كسب ثروت نماید و... اى عجب اوراد خوب آوردهاندلیك سوراخ دعا گم كردهاند.
این قانون مشروطه با این مضامین، لباسى استبه قامت فرنگستان دوخته كه اغلب خارج از قانونالاهى و كتاب آسمانى و طبیعى مذهب هستند و ناگزیر از جعل قوانین اینگونه بوده و مجبور از اینچنین مشروطیتخواهند بود.
اما میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است
18- اینجا تهران است نه لندن و پاریس
روزنامه مقاومت مىپرسد:
ما اسلامیان چگونه مىتوانیم به متابعت فرنگان خسیس و مشروطهطلبان پاریس و انگلیس نمائیم و دین بدنیا فروشیم و در تحریف كتاب خدا بكوشیم (فرمان توكردنى است دانم اما چكنم نمىتوانم). آخر نه خدایتان فرمود "و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فىالاخرة منالخاسرین"؟ در این ایام كه حضرت مستطاب حجةالاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ فضلالله ایدالله انصاره، بالهام حضرت بارى در معیت جماعتى از سران امت و وجوه علماى اسلام و بسیارى از طبقات خداپرستان در حضرت عبدالعظیم متوقفاند و استمداد از صاحب دین در پاس آئین مبین و تصحیح و تسویه مجلس ملى همىكنند كه مشروطه مقرون به مشروعه و فصول نظامنامه اساسى مهذب از مضار و نقایص گردد. بعضى از مردم مشروطه طلب و هاشمىنسب كه قرین دانش و ادب بودند، سخنان بیشمار در فضیلت مجلس، آغاز نمودند كه هواخواهان دولت و مستبدان سراپا شهوت كه مال ضعفا بیغما مىبرندو حلال از حرام نشناخته مىخورند آتشها افروختند و مالها اندوختند پاركها ساختند مبلها آراستند اینك از فواید مجلس است كه بجاى خود نشسته و بقوه قهریه زبان تعنت و دست تعرض فرو بسته، گفتم حفظتشیا و غابت عنك اشیاء، بلى مستبد و مشروطهطلب در این مرحله، سهیم و شریكند ولى مسئله از راه دیگر دقیق و باریكست و آن اینست از روز اول كه آتش جور بالاگرفت و مردم بیچاره در اطراف و اكناف بجان آمده بودند تمام علماى اعلام و حجج اسلام و بزرگان از هر طبقه و مقام زحمتها كشیدند و همگى مجلس معدلت از دولت همگى خواستند كه بساط عدل و انصاف گسترانند و اجراى قوانین شرع نمایند، دیگر این مشروطه - به سبك لندن و پاریس كسى نشنیده بود تا داستان سفارت و آن ترتیبات مضادیه پیشآمد و مجلس مزبور ناچار از دولت موقع قبول یافت ولى بقید شرع محمدى صلىالله علیه و آله و سلم تا امتیاز وكلا را دادند و فصول نظامنامه پیش نهادند همه جا حضرت شیخ، حاضر و ناظر و مساعد و ناصر بودند و گمان قوت اسلام را مىنمودند.»
19- چه كسانى طرفدار واقعى مجلساند؟! ما یا شما؟!
روزنامه شیخ، همچنان به جهاد فرهنگى و مقاومت و افشاگرى علیه غربگرایان ادامه مىداد و دو ماه پس از شروع تحصن انقلابى در حضرت عبدالعظیم، همچنان در برابر جنگ روانى "خط انحراف" كه در مجلس و مطبوعات نیز نفوذ كرده بود، توضیح مىداد كه ما نه با مشروطیت و عدالت و نه با آزادى و مجلس، مخالف نیستیم بلكه با جریان وابستگى به غرب و انگلیس و خط اسلامزدائى و استقلالزدائى، مخالف هستیم. روزنامه مقاومت، در پیشانى خود مىنوشت كه: "این لایحه (روزنامه) مطلقا از التزام به عبارتپردازى و رعایت قافیه، آزاد است و تنها متوجه رفع شبهات و پاسخ به افترائات است".
پس از دو ماه از تحصن گذشته، روزنامه مقاومت، مجبور است همچنان بنویسد:
«تا حال، دو ماه تمام است كه جماعتى از علماء اعلام و حجج اسلام و مجتهدین اهل تقوى و عدالت و ورع در حضرت عبدالعظیم(ع) مجتمعند و بانحاء مختلفه از محضر و منبر و لوایح مطبوعه و غیر مطبوعه، مطالب خود را مىگویند و مىنویسند اما هنوز شنیده مىشود كه خلط مبحث مىشود و مىگویند این جماعت كه از اجله علماء و اهل علم و تقوى مىباشند، ضد مجلسند و مىخواهند مجلس نباشد. اولا معلوم برادران دینى باشد كه این مجلس مگر از اصول عقاید یا از فروع دین است كه گفته شود ضد آن، منحرف از دین یا فاسق است؟ این مجلس عبارتست از دربار دولتى كه سابقا امور در آن بدون مشورت واقع مىشد محض تخفیف ظلم، مجلسى برپا شد دربارى كه امور دولت و اصلاحات مملكت در آن بشورى بشود و ظلم كمتر گردد در این صورت اگر احیانا كسى مجلس را نخواهد سخیفالعقل است و یا آنكه ظلم زیاد را دوست دارد. مكرر در لوایح نوشته و طبع شد كه این مهاجرین، مجلس خواهترند از دیگران. چه آنكه اهل تقوى هستند و بتخفیف ظلم، راضىترند بعلاوه بمقاصد حقهایشان، اساس مجلس محكم مىشود و مجلس انشاءالله ابدى خواهد بود. اینها هستند مجلس خواه نه آن اشخاص كه در صددند پایه آن بر اسلام نباشد.
20- شما بدنبال تغییر دین هستید
روزنامه مقاومتبوضوح مشت عمال اجانب را باز كرده و مىنویسد:
اى بىانصافها، دست از جان مسلمانان بردارید و بگذارید اتفاق كلمه باشد و بمعاونت این مجلس، مفاسد كارها و پریشانى ملت، اصلاح شود. اگر تا حال غرض دنیوى داشتید، بس است آنچه را كه تحصیل كردید و اگر دینى بود، مایوس باشید كه حافظ دین، خداوند است و حالا نمىشود تغییرى داد. والحاصل بر برادران دینى، مكشوف باشد كه تمام مهاجرین مىخواهند ناتمامى مجلس، تمام شود و كاركند. متجاوز از یكسال است این همه زحمات كشیده شد و شماها منحرفین هر روزى، بیك بهانه نگذاشتید مجلس بیچاره، بآسودهگى بتكالیف خود عمل نماید، هر روز ببهانهاى او را مبتلا كردید ببلائى والا مقاصد مهاجرین، همان مطالبى است كه در خود مجلس با اجتماع وكلاء گذشت و مورد اجماع شد. مانعى از اجراء نبود مگر شارلاطانى و خدعهاى منحرفین از دین كه دیدند امر نزدیكستبگذرد و دیگر دست آنها بجائى بند نباشد لذا خلط مبحث و القاء نفاق نمودند. مطلب دیگر كه لازم استبرادران بدانند و از اشتباه كارى خصم بیمروت بىدین، تحرز نمایند، این است كه چنین ارائه مىدهند كه علماء، دو فرقه شدند و با هم حرف دینى دارند و باین اشتباه كارى، عوام بیچاره را فریب مىدهند كه بابا یكفرقه از علماء، مجلس خواه و دشمن استبدادند و یكدسته هم ضد مجلس و دوست استبدادند. لابد عوام بیچاره مىگوید حق هم با آنها است كه ظلم و استبداد را نمىخواهند. افسوس افسوس كه این اشتباه را بهر زبان و بهر بیان مىخواهیم رفع شود خصم بىانصاف نمىگذارد. درباب مجلس خواهى هیچ خلافى نیست».
21- چرا بیدار نمىشوید؟! چرا مردهاید؟!
هواداران شیخ شهید سپس توضیح مىدهند كه میان فقهاء اسلام، هیچ اختلافى نیست و مبنا و اهداف دینى همه، یكى است گرچه گاه در مصادیق، اختلاف شود:
«در امر دینى، همه علماء بدون استثناء مىگویند كه این مجلس مخالف اسلام نباشد باید آمر بمعروف، ناهى از منكر و حافظ بیضه اسلام باشد. اى مسلمانان، كدام عالم است كه بگوید مجلسى كه تخفیف ظلم نماید و اجراء احكام اسلام كند، بد است و نباید باشد؟ تمام بحث راجع استبچند نفر كه احكام شریعت، قیدى استبراى آنها و مىخواهند نگذارند كه رسما این مجلس مقید شود باحكام اسلام و اجراء آن هر روز ببهانه القاء شبهات مىنمایند. اى برادر عوام بیچاره، درست تامل كن و بفهم. ببین خصم چه مىكند. بشبهات تمام، مسلمین را بهم انداخته و القاء عداوت نموده، با هم سب و لعن مىكنند، بلكه در مقام اهانت و جنایات هستند و از همه كار و كسب بازماندند و خوف آنست كه بالاخره امر آنها مثل بنىاسرائیل بمقاتله فیمابین بكشد. محبتها از میانشان رفته، پدر، اسم خود را سیاسى گذارده و پسر، اسم خود را مسلمان و متشرع، از یكدیگر بد گوئى مىكنند و احترامات، بالمره از میان رفته و باسم لفظ "آزادى"، منكرات شایع مىكنند. چرا بیدار نمىشوید و در غفلت هستید؟ این انجمن بازى به چه قصد است؟ بپرسید در تمام دول مشروطه، غیر از مجلس اعظم، انجمنى و مجلسى نیست مگر دوایر مقرره مثل عدلیه و بلدیه و غیرهما. ما مسلمانان كه جهت جامعهمان اسلام است، انجمن ما مساجد ما بود كه باید جمع شویم در مساجد و درآن فوایدى بود كه یكى از آنها همین فائده انجمن است كه تصور مىشود. و مطلب ثالث كه آن هم از مهماتست و باید برادران ملتفتشوند این است كه حالا كه فهمیدید كسى، ضد مجلس نیست و علماء هم اختلافى ندارند كه مجلس باید بر اساس اسلام باشد، دیگر تعطیل در نظامنامه موافق با قانون اسلام براى چیست و امروز تمام هرج و مرج و گرفتاریهاى ممالك ایران براى توقیف این نظامنامه اساسى است. والله اگر نظامنامه و قانون را مطابق اسلام بدهند دیگر نزاعى نیست و روزبروز تمام كارها درست و احكام اسلامیه، اجرا شده و مفاسد مملكتى، مبدل بمصالح و الفتخواهد شد و بدستیارى یكدیگر اصلاحات كلیه خواهد شد. چشم بازكن كه مانع كیست و چه غرض دارد؟ عقل مات مىشود در روز هشتم شهر رجب در مجلس مطابق نمره 159 روزنامه صفحه دوم ستون اول كه یكى از محترمین، بدروغ مذكور داشته كه حضرت مستطاب حجةالاسلام و المسلمین آیتالله شیخفضلالله در شب شنبه رفتهاند بصاحبقرانیه حضور اعلیحضرت و همان شب برگشته و این مطلب را با شاخ و برگ دلیل مقاصد باطله خود قرار دادند. این نویسنده متعهد است كه تمام مطالب، مصالحه شود بتحقیق در این مطلب. اگر واقع است گوش بحرف ما ندهند والا مجازاتى معین شود كه در مجلس تحقیقات مربوط به كذب بین معلوم مىشود همه مطالب بغرض شخصى منتهى مىشود. آنوقت اى برادر فكر خودباش و بدان بر سر تو چه مىآورند. وقس على هذا ماسواه واقعا خیلى جاى خجالت است در دروغ باین بزرگى. از اینجا حال سایر كلمات معلوم مىشود.افسوس كه دشمنان ما مسلمانها از این اكاذیب شاد مىشوند و مىگویند همه كلمات آنها از این قبیل است. دیگر تامل و تفكر نمىكنند كه هر قدر امورات مسلمین را تعویقانداخت و روز بروز برپریشانى ماافزود همینگونه حرفهاى غرضآمیز بود كه بدون رویه، زده مىشود.»
22-شیخ، و مطالبه مجلس عدالت و شورى از شاه
شیخ در تلگرافى به مظفرالدین شاه در ترغیب او به تشكیل مجلس و عدالتخانه مىآورد:
«از آنجا كه این خادمان شریعت مطهر بیقین مىدانستیم كه بجهت اختلاف و اغتشاشات مملكت از تجاوزو تعدیات اولیاء امور و عدم اعتنا در اجراء احكام الهیه و اوامر شرعیه و اشاعه فواحش و منهیات در خاطرخطیر است كه تاسیس «مجلس عدالت» فرمائید كه مظهر عدالت و رافت و مشورت در رفع اختلاف و قلعفساد در امور دولت و ملتباشد، این است كه از طرف دعاگویان نیز دو سال است استدعا اجراء این نیتمقدس را خواهان شده لیكن ترتیبات خارجیه، این استدعا را طورى دیگر جلوه داده و عرایض را طورىالقاء و اظهار نمودند كه ترتیب این امر مقدس تاكنون معوق و معطل ماندهاست.
استدعاى قاطبه علماء اعلام این است كه امر بتاسیس و تشكیل مجلس كه اعضاى آن مركب باشد ازجمعى از وزراء و امناء بزرگ دولت كه در امور مملكتبا ربط بوده و از اغراض نفسانى، برى باشند و جمعىاز تجار محترم كه در تجارت و صناعت، با اطلاع و از مصالح دولت و ملت، مستحضر و براى مشاورت، صالحباشند و چند نفر از علماء عاملین كه بىغرض و با بصیرت باشند و جمعى از عقلا و فضلا و اهل بصیرت واطلاع در این مجلس عدالت، حاكم و ناظر بر تمام ادارات دولتى و مراتب انتظام و اصلاح امور مملكتى ازتعیین حدود وظایف و تشخیص تكالیف تمام دوایر مملكت و اصلاح نواقص داخله و خارجه و مالیه و بلدیه و تعیین حدود احكام و امور; و ترتیب سایر شعب امور حكومتى و مهام خلقیه (مسائل مهم مردمى) و منعارتكاب منكرات الهیه و امر بمعروف واجبات شرعیه، و ترتیب مقاولات و مقابلات و معاملات داخلى وخارجى بمیزان احكام شرعیه، و تحریر فصول و ابواب و ترتیب كتابچه (قانون) و اوراق آنها بوسیله نظارت ومراقبت این مجلس بر تمام حدود و حقوق و تكالیف عموم طبقات، معین و محفوظ، احقاق حقوقمحرومین و مجازات مخالفین، و اصلاح امور مسلمین بر طبق قانون اسلام مطاع شود.
تشكیل این مجلس را عاجلا در روز معین استدعا مىكنیم كه انشاءالله تعالى بحسن نیت پادشاه اسلامپناه، این مجلس كه مظهر عدالت استبه نظارت بر امور مملكت و اعمال مساوات بین طبقات رعیت دراجراء احكام مقدس اسلام، اصلاح نواقص و رفع اختلافات را نموده، باعث مزید قوت و شوكت دولت و ملتو آبادى و اصلاح و حفظ حدود و ثغور مملكت اسلامیه گردد».
چنانكه ملاحظه مىشود، شیخ فضلا... نه تنها مخالف مجلس شورى و قانونگذارى جهت اجراء عدالت وتامین حقوق و حدود مردم و حكومت نیستبلكه خود از پیشگامان مطالبه چنین مجلسى در جهت مهاراستبداد شاه و تثبیتحقوق فردى و اجتماعى مردم براساس اسلام (عقل و نقل) است.
وى هیچیك از امور داخلى و خارجى، مالى و سیاسى و اخلاقى را از حوزه این مشورتها و برنامهریزىهاخارج نمىداند و صریحا پیشاپیش بسیارى از علماء، مطالبه اصلاحات وسیع اجتماعى از شاه مىنماید.
شیخ شهید در تلگرافى به علماء و مردم زنجان نیز چنین به بیدارگرى مىپردازد:
«شماها كه همكیش و هم آئین مائید، مطلع هستید كه امروز، روزى است كه اسلام، موهون و شریعتپیغمبر(ص)، هباء و بذات مقدس نبوى، جسارت شده و بعنوان «قانونگذار عربستان» در جرائد، نوشتهمىشود. بر عموم واجب است كه با نیات مقدسه علماى اعلام همراهى نموده و اقدام در تطبیق آن باشریعتبنمائید. تا رگى در ماهاست در نصرت شرع حاضریم، ان تنصرالله ینصركم».
و نیز در نامهاى به آقا سید صادق نیاكى مجتهد، مىنویسد:
«براى معالجه ظلم، دفع فاسد به افسد كردند. قوانین مجعوله آنها كه از روح آزادى اروپا برداشته شده بود،باعثشد كه افراد فاسدالعقیده و بىملاحظه بر ضعف اسلام، آنچه خواستند گفتند و نوشتند، چنانچهلوایح و جراید آنها شاهد است. بدیهى است كه آن مقدمات، همین نتیجه را باید هم بدهد كه اهل بدعت وضلالت، به آن استعلاء و اهل ایمان، به آن اضمحلال برسند».
شیخ به علماء بلاد اسلامى هشدار مىدهد كه قیام را ما و مردم كردیم و نانش را خط گرایش به غرب وشرق و عناصر وابسته مىبرند. شیخ فریاد مىزند كه ما علیه استبداد شاه و براى آزادى قیام كردیم اما نه آزادىاروپائى، بلكه آزادى براساس دكترین اسلام.
شیخ فریاد مىزند كه فرصتطلبان و موجسواران و از راه رسیدگان، ما و مردم را دارند دور مىزنند ومحصول مبارزات اسلامى را بنفع خود و اربابانشان مصادره مىكنند.
24-مجلس را بر شالوده صحیح بنا كنیم:
تلگرام شیخ به علماء نیشابور نیز حاوى نكات مهمى است از جمله:
«وضع حاضر مجلس و تبعیت آن با اصول فرنگ و ظهور مذاهب باطله و تسلط فرقه ضاله از بابیه و بهائیه ومجوس و طبیعیه و مغرض و غیره، اساس دین و دنیا را متزلزل كرده، هرقدر به زبان موعظه و نصیحت،استدعاى تشكیل مجلس محاكمه و تطبیق بر شرع مطهر كردیم، غیر از امتناع، جوابى ندادند. هرقدرخواستیم كه اساس این مجلس را طورى بنا بكنیم كه مایه آسایش عباد و امنیتبلاد باشد، استنكافكردند لهذا هیئت مقدس علماء و طلاب و مؤمنین و عقلاء مسلمین حاضر شدهاند كه ببذل جان، عهدى راكه با خداوند نمودهاند وفا كنند و ودیعةالله را نگاهدارى نمایند و شرع شریف را بطورى كه از اسلافگرفتهاند، به اخلاف بسپارند، پاس صدمات و زحمات حضرت رسول(ص) و ائمه هدى علیهمالسلام وشهداء و صدیقین، مهاجرین انصار و فقهاء سلف را داشته باشند. شما هم كیشان در همین تكلیف با ماهاشراكت دارید و از عهدالله، مسئول هستید. مشاهده فرمایید چه قتلها، چه ظلمها، بهانهها، چه غارتهادر تزاید است؟ بنحوى كه بطور مطلق، امنیتبرداشته شده. دین خدا را نصرت كنید، این مجلس را برشالوده صحیح بنا كنیم و اشخاص خداشناس عاقبتبین دیندار را به عضویت تعیین نماییم و بندگان خدارا مرفهالحال نموده، دین و دنیا را آباد و كافه ناس، آسوده، تا بتوانیم از عهده جواب الهى در یوم یقوم الناسلرب العالمین برآئیم.»
همچنین نامه علماء طهران به مظفرالدین شاه كه به امضاء شیخ شهید رسیده، بوضوح نشان مىدهد كهشیخ همواره به مصالح اجتماعى نظر داشته و در مقام محدودسازى سلطه شاه و اجراء عدالت اسلامى است ودر دو جبهه مبارزه با استبداد و مبارزه با سكولاریزم، هر دو مىجنگیده است. در این نامه، گلایه مىشود كه:
«جاى هزار افسوس است كه كسانى به اغراض شخصى، مدام شاه را علیه علماء، تحریك مىكنند تا آنكهدستخط شاهانه صادر شد كه علماء و فقهاء، هر روز به یك نوع، مملكت را آشوب مىكنند»!!
این نامه اظهار مىدارد كه باب گفتگوى مستقیم با شاه و تظلم و شكایتبه او، بر روى علماء بسته شده كهاز هزاران، یكى هم به عرض مبارك نمىرسد. سپس ادامه مىدهد كه مردم از فرط ظلم، بستوه آمدهاند و اینشورشها اقتصاء مظالم اجتماعى است نه آنكه یكى دو عالم، از سر جاهطلبى دستبه تحریك علیه شاه واستبداد زده باشند:
«با این محجوریت، چگونه مظلومیت و صدق خود را مكشوف داریم؟ چنانچه امروز خاطر مبارك را به اینامر منصرف داشتهاند كه ما قصد غوغاطلبى و اعمال اغراض شخصى داریم. اگر شخص پادشاه به حالمملكتبنظر تحقیق توجه كنند، معلوم خواهد شد كه باعث این فسادها چیست و منشاء كیست؟ قتل یاتبعید سید بیگناه و مجروح كردن جمعى دیگر از سادات و غیر سادات، اینگونه انقلاب و فتنه برپا مىكند وباعث غوغا مىشود. انقلاب مردم از حد گذشته، هرگاه بنظر رافت، توجهى نشود و تشخیص مقصر و احقاقحق نفرمائید و وسیله براى آسایش مردم، مقرر نفرمائید، با شدت عداوتى كه بین مغرضین و مردم، تولیدشده و با اینكه بر جان و مال و ناموس احدى، ابقاء نمىنمایند، نمىدانم نتیجه و عاقبت این فساد چهخواهد شد و با این ترتیب، دعا گویان، مسئول نخواهیم بود. مقرر فرموده بودند كه عرایض حسابى خود را بادلیل و برهان بعرض برسانیم، اگر گذارده بودند وقایع این مدت بحضور مبارك برسد دیگر امروز محتاجبتظلم نبوده و حقایق امور مكشوف بود. بطورى كار را سخت گرفتند كه به هیچوجه نمىتوان اطمینانداشت كه عرایض و دلائل حقانیت و بىغرضى دعا گویان، بحضور مىرسد.»
چنانچه مىبینید، علماء متحصن درحضرت عبدالعظیم در آن واحد، در دو جبهه درگیر بودند یعنى ازسوئى باید مانع بیرون كشیده شدن شمشیر دربار علیه خود مىشدند زیرا در هر حال، آنان به جلودارى شیخشهید، مشروطهخواه و ضد استبداد و در پى عدالتبودند و از سوى دیگر باید مانع عوامفریبى «خط انحراف»كه در مجلس و مطبوعات و صفوف انقلابیون نفوذ كرده بودند نیز مىگشتند و حتى مجبور بودند ابتدائیاتعقاید خود را نیز بارها و بارها تكرار كنند تا متهم به طرفدارى از استبداد و شاه و مخالفتبا مجلس و مشروطهنشوند.
یك نمونه از چنین تلاشها و دفاعیات، نامهاى بود كه از سوى متحصنین، خطاب به مجلس دارالشوراىملى در محرمالحرام 1325 نوشتند، چنین است:
«حضور حجج اسلام و وكلاء عظام و عموم مسلمین دارالخلافه (مجلس)، به تمام قسمهاى مشروعه سوگندیاد مىكنیم كه ما از اول تا كنون ضدیتبا مجلس شوراى اسلامى نداشتیم و نداریم. ما اگر بیش از سایرینطالب مجلس نباشیم، كمتر نیستیم و هیچ وقت طالب فساد نبوده و نیستیم و ابدا اكراهى از مجلسنداریم و آنچه نسبت ضدیتبا مجلس به ما بدهند، كذب و افتراء است. مسلم است كه علماء و مسلمینمتفق شدند كه مجلس عدالت، منعقد و همیشه مترصد احكام این مجلس باشند. منتهى ما نظمى داریماگر از طرف دولت و... درصدد دادخوهى برآیند اظهار نمائیم.»
26-اتحاد غربزدگان و شاه علیه شیخ فضلا...
در پاسخ این نامه كه به قصد تفاهم و وحدت مشروطهخواهان در مسیر اسلام و علیه استبداد صادر شدهبود در مجلس، سخنان تحریك آمیز و وهنآلود علیه انقلابیون متحصن بزبان آمد. یكى از وكلاء به سایریناطمینان مىدهد كه شاه نیز با شیخ فضلا... مخالف است ولى صلاح دربار نمىداند كه با شیخ و متحصنینبرخورد كند و از عواقب آن مىترسد و لذا شاه مایل است كه عدهاى زیر عنوان وكیل و مشروطهچى با آنانبرخورد كنند. یكى دیگر از وكلاء، پیشنهاد تطمیع شیخ و دادن حقالسكوت به هواداران او را مىدهد. شخصدیگر برخورد قهرآمیز وزارت داخله را پیشنهاد مىكند و دیگرى، ورود شیخ به تهران را خطرناك دانسته و آنرا باعث آشوب شهر مىخواند و نفر بعدى، از سایر علماء مىخواهد كه شیخ را به عنوان مفسد و مرتد ورخنهانداز در دین، تكفیر و تفسیق كنند و ... . به نمونهاى از اظهارات آن روز در مجلس توجه كنیم:
«معتمدالدوله: رفع شیخ به این است كه بگذارند خودش به تدریج، تحلیل رود. قصد اعلیحضرت همایونىاین است كه رفع شیخ را به تصویب مجلس، محول داشتهاند، بطورى كه تولید آشوبى نشود.
حسام: یك سهم از مالیات ایران را براى شیخ، معین كنید تا ایشان بیایند شهر.
محقق الدوله: باید مردم را راحت كرد. حججالاسلام حفظ مقام آنها را كردند ولى آنها منظور نداشتند.
آقا میرزا محمد: بازهم ما حاضریم كه برویم و ایشان را بیاوریم ولى بدون شرط، نه اینكه شرطى اظهاركنند اگر بنا بشود یك كلمه اظهار شرط نمایند ممكن نخواهد بود، آنچه تكلیف ما بود تاكنون بعملآوردیم.
سیدالحكما: به عقیده بنده به وزارت داخله نوشته شود كه ظرف دو روز آنها را از تحصن زوایه مقدسهخارج نمایند.
وكیل الرعایا: فتنه را به طهران داخل كردن یعنى چه؟! با آنچه ازاین شخص تاكنون دیدید چگونه او را بهطهران راه مىدهید؟
آقامیرزا سید علینقى: در دولت مشروطه، وزراى مسئول داریم. اینگونه امورات را باید از وزیر مسئولخواست. تكلیف وكلاء، این است كه اینگونه امورات را بدوش ملت نگذارند تا دفع فاسد به افسد نشود.خوب است رجوع به وزارت داخله شود كه هر طور صلاح بدانند بزودى رفع این عائله رابكنند ولى اینطورواگذاردن به مجلس، اسباب فساد خواهد شد.
وكیل الرعایا: این مسئولیت ربطى به وزیر داخله ندارد و مسئولیت رخنه كردن در دین مبین با حججاسلام است.
آقامیرزا سیدعلینقى: تمام امنیتبا وزیر داخله است و اینكه اعلیحضرت رجوع به مجلس فرمودهاند درحقیقت تدبیر سلطان فرمودهاند كه تقصیر را از گردن دولتخارج كرده، به گردن ملتبیندازند. در هرصورت ما احترام شئونات سلطنت را باید ملاحظه كنیم و رفع غائله را از وزیر مسئول بخواهیم.»
27-دعوت شیخ به شفافیت تئوریك در مبارزه جناحها:
اما شیخ و سایر متحصنین، بار دیگر نامهاى خطاب به مجلس مىنویسد و ابهامات و دیدگاههاى خود وراهحل مشكل را چنین توضیح مىدهند:
«زحمت عرض مىدهیم از آنجائیكه لفظ «مشروطه» تا به حال دراین مملكت، مستعمل نبوده است فعلا كهاین لفظ بر سر زبانها است، هركس این لفظ را طورى معنى مىكند خاصه كه این كلمه در اغلب زبانها بلفظ«حریت و آزادى» همردیف مىشود و بعضى نادانان به اذهان مردم چنین القاء مىكنند كه مراد از آزادى،آزادى مطلقه است و این طور مىفهمانند كه مجلس مقدس حتى امور شرعیه را درتحت مشورت گذاردهو اهل مجلس، قرار استخود را در آن مدخلیت دهند و این القائات كمكم موجب وحشتبعضى از قلوبشده است. پارهاى متحیرند، محض اطمینان و رفع وحشت، این دو سؤالى كه ذیلا عرض مىشود جوابداده شود:
اولا مراد آقایان از «مشروطیت» دقیقا چیست، و حدود قانونگذارى تا كجا است و قوانین مقرره در مجلسآیا مىتواند مخالف با قواعد شرعیه نیز باشد یا خیر؟
ثانیا مراد از این حریت و آزادى دقیقا چیست؟ ماداعیان، كه خود در ابتداء امر در تاسیس اساس مجلس،دخالت داشتهایم و در سفر و حضر براى تحكیم مبانى این مجلس مقدس، بذل جهد كافى كردهایم، جداخواهش داریم كه زودتر جواب این دو سؤال را در كمال وضوح، مرحمت ولطف بفرمایید كه رفع وحشتقلوب بشود و این الفاظ را بر خلاف مراد، حمل نكرده تا اسباب فساد نگردد.»
شیخ با این نامه قصد داشت ابهامات و دو پهلوگویىها و نیز نفاقها و ریاكارىهاى سیاسى را به بنبستبرساند و این نامه، با طرح پرسشهاى صریح و دقیق، دستكم سنگها را میان جبهه مختلط و بلبشو زدهمشروطهطلبان واكند و با عناصر صادق و سالم و متشرع اتمام حجت كند و عناصر وابسته و غربزده وروشنفكرنمایان متمایل به انگلیس و ... جناحهاى بیدین و ضددین را رسوا سازد. روشن بود كه در پاسخ به اینپرسشهاى دقیق و ریشهاى، تكلیف هر دو جناح مشروطهخواه با یكدیگر روشن مىشد و پاسخ مجلسمىتوانستسند تاریخى براى اتمام حجتبا همه و ملاكى براى ارزیابى ادعاهاى مشروطهطلبى باشد و مانعفریب افكار عمومى شود و در واقع، سندى براى احتجاج با مدعیان آزادیخواهى دروغین و افشاء رگههاىنفوذى و خط انحراف در میان انقلابیون باشد. طبیعى بود كه مؤمنین و صالحان و مجتهدان انقلابى كه درمجلس حضور داشتند، از سر اخلاص، و خط انحراف نیز از سر ریاكارى و تظاهر به اسلامیت و انقلابىگرى، بهنامه فوق، پاسخى روشن دادند كه بعدها دقیقا سندى تاریخى براى شفافیت مدعاى مشروطهخواهانمسلمان و تحت رهبرى علماء و مراجع و نیز باطن آلوده افكار منحرفین شد. پاسخى كه از ناحیه مجلس بهمتحصنین حضرت عبدالعظیم رسید، دقیقا هدف آگاهى بخش شیخ را تامین كرد:
«واضح است كه مملكت ایران، مملكت اسلامى است و شریعتحضرت خاتمانبیاء محمد مصطفى «ص»،دائم و مستقر و ناسخ همه شرایع است و احكام آن تغییر ناپذیر است. در این صورت ظاهر است كه مراد ازكلمه «مشروطه» دراین مملكت نمىتواند چیزى باشد كه منافى با احكام شرعیه باشد پس در جواب این دوسؤال چنین اظهار مىشود: «مشروطیت»، حفظ حقوق ملت و تحدید حدود سلطنت و تعیین تكالیفكارگزاران دولت استبر وجهى كه مستلزم رفع استبداد و سلب اختیارات مستبدانه اولیاء دولتبشود وحدود این مجلس، اصلاح امور دولتى و تنظیم مصالح مملكت و رفع ظلم و تعدى و نشر عدل و تصحیحوزارتخانههاست. وظیفه این مجلس اینست كه بتعاضد افكار، امورى را كه قابل مشورت و جرح و تعدیل وتغییر و تبدیل است، بوضع قوانین و نظارت در اجراء آن مقرون به انتظام نمایند پس دخالت در احكامشرعیه و حدود الهیه كه به هیچوجه قابل تغییر و تبدیل نیست از وظیفه این مجلس خارج است و مرجعاحكام و امور شرعیه، كسانى هستند كه حضرت خاتمانبیاء و ائمه كرام علیهم السلام معین فرمودهاند وایشان همان علماء اعلام و عدول مجتهدین عظام هستند و مسلم است كه قوانین موضوعه دراین مجلس،مخالف با قواعد شرعیه نبوده و نخواهد بود چنانكه در قانون اساسى ذكر شده است. هر مطلبى كه مخالف باشریعت اسلامیه باشد قانونیت پیدا نخواهد كرد و مراد بحریت، حریت در حقوق مشروعه و آزادى در بیانمصالح عامه است تا اهالى این مملكت مثل سوابق ایام، گرفتار ظلم و استبداد نباشند و بتوانند حقوقى كهاز جانب خداوند براى آنها مقرر است، مطالبه و اخذ نمایند نه حریت از باب ادیان باطله و آزادى در اشاعهمنكرات شرعیه، كه هر كس آنچه بخواهد، بگوید و بموقع اجرا بگذارد.»
این پاسخ، بعدها سندى شد كه نشان داد چگونه جریان انحراف و طرفداران سكولاریزم، در واقع، به كلیهاصول و اهداف مبانى «قیام مشروطیت» و به حدود آزادى و عدالت و حتى به ایدههاى مجلس، خیانت كردند وشیخ را بردار كردند. شیخ با گرفتن این سند، سایر مشروطهخواهان صادق به رهبرى علماء و مراجع را نیزمتوجه «خط خیانت و انحراف» نمود كه چگونه از سطر سطر این اصول و وعدهها بتدریج عدول نمودند و اینسند درخشان را پاره پاره نمودند.