تبیان، دستیار زندگی
بچه‌ها شانزده‌ نفری به سمت خیابان آرش حرکت می‌کنند. هوا تاریک و اوضاع چنان آشفته است که نیروی خودی از نیروی دشمن قابل تشخیص نیست، طوری که بچه‌ها ناگهان خود را مقابل گروهی سی، چهل نفری می‌بینند که صدای نامفهومی از آنها به گوش می‌رسد. احمد قندهاری با نارنجک
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درگیری نزدیک با عراقی ها

درگیری در کوچه های خرمشهر

با استقرار نیروهای دشمن بر ساختمان فرمانداری و ساختمان‌های اطراف آن، مهاجمان کاملاً بر پل تسلط یافته، رفت و آمد، انتقال مجروحان و رساندن مهمات به بچه‌ها غیرممکن می‌شود. حتی عبور از کارون توسط قایق و بلم به سادگی میسر نیست. زیرا کارون زیر‌آتش خمپاره‌های دشمن قرار گرفته است. یک ماشین پر از مجروح قبل از رسیدن به بالای پل هدف رگبار دشمن قرار گرفته، با انفجار باک بنزین، راننده و مجروحان می‌سوزند. هم‌چنین قایقی حامل دو مجروح، دو سه نفر از خواهران و سه چهار نفر از برادران، هنگام عبور از کارون مورد اصابت خمپاره دشمن قرار می‌گیرد و چیزی از آن باقی نمی‌ماند.

فقط لحظاتی بعد آب خونین شده، قطعاتی از چادر خواهران روی آب مشاهده می‌شود.

***

درگیری در کوچه های خرمشهر

بچه‌ها شانزده‌ نفری به سمت خیابان آرش حرکت می‌کنند. هوا تاریک و اوضاع چنان آشفته است که نیروی خودی از نیروی دشمن قابل تشخیص نیست، طوری که بچه‌ها ناگهان خود را مقابل گروهی سی، چهل نفری می‌بینند که صدای نامفهومی از آنها به گوش می‌رسد. احمد قندهاری با نارنجک تخم‌مرغی آماده هدف‌گیری می‌شود. بهروز قیصری جلوی او را گرفته، می‌گوید: شاید خودی باشند.

اما بچه‌ها وقتی متوجه عراقی بودن آنها می‌شوند که آنها از کمین خارج شده‌اند. قندهاری با ناراحتی می‌گوید: بهروز! چرا نگذاشتی بزنم؟

- بابا اگر ایرانی بودند. چه خاکی بر سرمان می‌کردیم. عراقی را در یک خیابان دیگر، در یک کوچه دیگر گیر می‌آوریم، اما ایرانی را چه؟

بچه‌ها با نزدیک شدن به نیروهای دشمن، درگیری نزدیکی را شروع می‌کنند و طی چند ساعت نبرد شدید عده‌ای از نیروهای دشمن را کشته، بقیه را از این محور مجبور به فرار می‌کنند.

بچه‌ها که از فرط خستگی توان ادامه کار را ندارند، حدود ساعت چهار صبح به ساختمان فرمانداری برمی‌گردند، اما امیر رفیعی، تیربارچی گروه، در همین محور در کمین قوای دشمن می‌ماند.