تبیان، دستیار زندگی
دلبرا‚ دست امید من و دامان شما سر ما و قدم سرو خرامان شما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دلبرا

دلبر

دلبرا‚ دست امید من و دامان شما
سر ما و قدم سرو خرامان شما
خاك راه تو و مژگان من ار بگذارد
ناوك غمزه و یا خنجر مژگان شما
شمع آه من و رخساره چون لا‌له تو
چشم گریان من و غنچه خندان شما
لب لعل نمكین تو مكیدن حظّی است
كه نه طالع شودم یار نه احسان شما
رویم از نرگس بیمار تو چون لیمو زرد
به نگردد مگر از سیب زنخدان شما
نه در این دایره سرگشته منم چون پرگار
چرخ سرگشته چو گویی است به چوگان شما
درد عشق تو نگارا نپذیرد درمان
تا شوم از سر اخلا‌ص به قربان شما
خضر را چشمه حیوان رود از یاد اگر
رَسَدش رَشحه‌ای از چشمه حیوان شما
عرش بلقیس نه شایسته فرش ره توست
آصف‌ اندر صف اطفال دبستان شما
نبود ملك سلیمان همه با آن عظمت
موری اندر نظر همت سلمان شما
جلوه دید كلیم‌اللّه از آن دید جمال
نغمه‌ای بود انا اللّه ز بیابان شما
طائر سدره‌نشین را نرسد مرغ خیال
به حریم حرم شامخ الا‌ركان شما
قاب قوسین كه آخر قدم معرفت است
اولین مرحله رفرف جولا‌ن شما
فیض روح‌القدس از مجلس انس تو و بس
نفحه صور صفیری است ز دربان شما
گرچه خود قاسم‌الا‌رزاق بود میكائیل
نیست در رتبه مگر ریزه‌خور خوان شما
لوح نفس از قلم عقل نمی‌گردد نقش
تا نباشد نفس منشی دیوان شما
هرچه در دفتر ملك است و كتاب ملكوت
قلم صنع رقم كرده به عنوان شما
شده تا شام ابد دامن آفاق چو روز
زده تا صبح ازل سر ز گریبان شما
چیست تورات ز فرقان شما رمزی و بس
یك اشارت بود انجیل ز قرآن شما
هست هر سوره به تحقیق ز قرآن حكیم
آیه‌ محكمه‌ای در صفت شان شما
آستان تو بود مركز سلطان هما
قاف عنقای قدم شرفه ایوان شما
مهر با شاهد بزم تو برابر نشود
مه فروزان بود از شمع شبستان شما
خسروا گر به مدیح تو سخن شیرین است
لیكن افسوس نه زیبنده و شایان شما
ای كه در مكمن غیبی و حجاب ازلی
آه از حسرت روی مه تابان شما
بكن ای شاهد ما جلوه‌ای از بزم وصال
چند چون شمع بسوزیم ز هجران شما
مسند مصرِ حقیقت ز تو تا چند تهی
ای دوصد یوسفِ صدّیق به قربان شما
مفتقر را نه عجب گر بنمایی تحسین
منم امروز در این مرحله حسّان شما
آیةالله غروی اصفهانی معروف به کمپانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.