بـهـار آورده گـل تا یـار مـن گـیـسـو بـرآشـوبـد
جهـان را باز با یک گوشـهی ابـرو بـرآشـوبـد
نگاهـت را اگـر یـک لحـظه بــر گلـها بـتـابـانـی
افق روشن شود، دنیا ز رنگ و بو بـرآشوبـد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1387/07/11
آشوب
بـهـار آورده گـل تا یـار مـن گـیـسـو بـرآشـوبـد |
جهـان را باز با یک گوشـهی ابـرو بـرآشـوبـد |
نگاهـت را اگـر یـک لحـظه بــر گلـها بـتـابـانـی |
افق روشن شود، دنیا ز رنگ و بو بـرآشوبـد |
زمیـن مشتـاق طوفان ظهـورش مانـده تا یارم |
بیـاید در قدومش سبزه از هر سو بـرآشوبد |
ز رخوت خستهام میل جنون دارم، نگاهم کن |
که صـحـرای دلـم از گــردش آهـو بـرآشوبد |
به راهت رود جاری شد ز چشمانم قدم بگذار |
که از نـیـزار پـلکم دسـتههای قـو بـرآشوبد |
خرامانـتـر بیـا امشـب که بـا سِحـر قدمـهایـت |
جهان از رنگ و بوی روشن شببو برآشوبد |
سید ضیاء قاسمی