تبیان، دستیار زندگی
این شهید مجاهد كسی نیست جز دارین ابوعیشه 22 ساله كه در شهر «بیت وزن» واقع در نابلوس و در خانواده‌ای پرجمعیت متشكل از پدر و مادر و 8 دختر و 2 پسر بالید. او در دانشكده ادبیات (زبان انگلیسی) دانشگاه ملی «النجاع» مشغول به تحصیل بود تا این كه در آخرین سال با ج
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شیرزنان استشهادی فلسطین(3)

سربازان فلسطینی

شهید دارین محمد ابوعیشه

این شهید مجاهد كسی نیست جز دارین ابوعیشه 22 ساله كه در شهر «بیت وزن» واقع در نابلوس و در خانواده‌ای پرجمعیت متشكل از پدر و مادر و 8 دختر و 2 پسر بالید. او در دانشكده ادبیات (زبان انگلیسی) دانشگاه ملی «النجاع» مشغول به تحصیل بود تا این كه در آخرین سال با جانفشانی‌اش پیش از این كه فارغ التحصیل شود به فوز رفیع شهادت نایل آمد. حیات وی مانند هر مومن آزاده و مخلص كه به سوی خدای خود رو می‌كند، آكنده از التزام و پایبندی كامل به اصول و مبانی شریعت مقدس اسلام در تمامی زوایای زندگی بود. اخلاق بسیار نیكویش او را محبوب دل همه دوستان، همسایگان و آشنایان كرده بود. «دارین» از همان زمانی كه به دانشگاه «النجاح» نابلس ـ كه بسیاری از مجاهدان و مبارزان و استشهادیین دانش آموخته آن دانشگاه می‌باشند ـ وارد شد، فعال و سرشار از شور و نشاط در انجمن اسلامی و عنصری فعال در بسیاری از فعالیت‌ها بود. این امر موجب شد او از نزدیك با مسایل ملی كشورش در ارتباط باشد و پیوسته با دغدغه‌ها و سختی‌های ملت خود دست و پنجه نرم كند.

مادرش در رابطه با آخرین شب حضورش در منزل می‌گوید: «دخترم در شب شهادتش، تلاوت قرآنش بیشتر شد و تا سپیده دم به همین حال بود.» دارین فردی واقعاً متدین بود كه از روزه گرفتن و قرائت قرآن و شب زنده داری جدا نمی‌شد؛ اما در شب شهادتش نماز و ذكر و عبادتش بیش از پیش شده بود.

با شروع انتفاضه الاقصی و جاری شدن سیل خون‌های پاك و شروع انواع كشتار و شكنجه و قلع و قمع، «دارین» پی برد كه زمان موعود و فرصت گمشده‌ای كه مدت‌ها در انتظارش بود برای آشكار كردن كینه و انتقام جویی از جنایات اشغالگران و در آغوش كشیدن ملكوت شهادت و جهاد در راه خدا فرا رسیده است. هر روز كه می‌گذشت شوق شهادت در دل «دارین» به وسعت نور، حق عدالت و آزادی افزایش می‌یافت. سنگینی سختی‌هایی كه با ملتش همراه بود، موجب گشت طاقت وی تمام شود و نتواند شاهد حضور بلدوزرهای نظام اشغالگری باشد كه هر روز خانه و كاشانه فرزندان ملت فلسطین را برسرشان ویران، آرزوها و امید آن‌ها را نابود كرده و تلاش می‌كند تا پیوستگی آن‌ها به جغرافیای سرزمین‌شان را از بین ببرد و آنان را مجبور به سازش و تسلیم در برابر دسیسه‌ها و سیاست‌های صهیونیستی نماید و یا به اجبار از وطن و دیار خود كوچ دهد. در این میان «دارین» تصمیم گرفت با اراده فولادین و عزمی فاطمی كه سستی به آن راه نداشت به میدان آید و برای پیروزی فرزندان ملت خویش اقدامی تحسین برانگیز انجام دهد. دارین توانایی این را داشت كه نقش‌های مشخص شده برای زنان در راستای خدمت به وطن و مقاومت را ایفا كند؛ نقش‌هایی چون تربیت اجتماعی مبتنی بر اصول ناب ملی، و سرپرستی خانواده در موقع شهادت یا بازداشت همسر، برادر و یا پدر، یا ارایه انواع كمك‌های ممكن در عرصه نبرد بی‌آن كه به طور مستقیم وارد جنگ شود و یا دیگر نقش‌های مهم و مأموریت‌های ارزشمند را بپذیرد؛ اما او همت، اراده و انگیزه‌ای والاتر داشت و در رسیدن به تعالی و كمال اصرار بیشتری نشان می‌داد. بنابراین عزم خود را جزم كرد و اراده نمود تا دیوارهای عرف و مفاهیم رایج را شكسته و گامی عملی و مهم‌تر در زندگی خود بردارد و به آرزوها و خواسته‌ ارزشمند خویش برسد.این مرحله از تكامل كه دارین به آن رسید موجب شد تا وی تمامی آرزوها و رویاهای خود و نیز دیگر اولویت‌هایش را فراموش كند و دیگر چندان به فكر تحصیلات و فراغت از تحصیل نباشد (هر چند او در تحصیلات خود موفق بود و آخرین سال تحصیلی‌اش را سپری می‌كرد)، وی ایده‌ای دیگر را در سرمی‌پروراند و تلاش می‌كرد به هدفی دیگر دست یابد و از انجام هر اقدامی كه او را به تحقق این هدف نزدیك می‌كرد هراسی نداشت.

شیر زنان عملیات استشهادی

مادر دارین در جمع آشنایان كه برای تسلیت به منزل وی آمده بودند گفت: «دارین نسبت به آن چه پیرامونش رخ می‌داد بسیار حساس بود و هنگامی كه خبر شلیك گلوله به زنان باردار كه در راه رفتن به زایشگاه بودند را شنید شروع كرد به گریه كردن و آرزو كرد كاش قدرتی می‌داشت تا انتقام این زنان مظلوم را از دشمن بگیرد.»

وی دائماً به دیدار خانواده و بستگان شهدا می‌رفت، و در غم و دردهایشان با آن‌ها شریك بود. «دارین» در تشییع پیكر شهدا زیاد حضور پیدا می‌كرد و همچنین زبانش از ذكر شهادت و یاد شهدا آرام نمی‌گرفت. یك بار نزد شیخ جمال منصور از رهبران حماس كه اشغالگران صهیونیستی در اواخر ژانویه 2001 وی را ترور كردند رفت. اما شیخ منصور از پذیرش و برآورده كردن خواسته‌اش (انجام عملیات استشهادی) امتناع ورزید. پاسخ شیخ جمال منصور، «دارین» را منصرف نكرد و او هم‌چنان بر عزم و عهد خود باقی ماند و بی‌آن كه خستگی و ملالت به وی رخنه كند. در جستجوی كسی برآمد كه دست وی را بگیرد و به سوی هدف والا و مقصود نهایی‌اش هدایت كند.

تحلیلگران سیاسی نزدیك به حماس علت امتناع شیخ منصور از پذیرش خواسته دارین را چنین بیان می‌كنند كه وی عضو دفتر سیاسی جنبش حماس بوده و این دفتر ارتباط مستقیمی با شاخه نظامی این جنبش كه مختص اجرای عملیات نظامی، جهادی و استشهادی است و استشهادیون را گزینش و سازماندهی می‌كند، ندارد و این عمل شیخ منصور موضوعی سیاسی یا دینی برای نفی بسیج كردن زنان استشهادی نبوده است. با سپری شدن سال اول انتفاضه و آغاز سال جدید رویارویی فلسطینی ـ صهیونیستی، دارین هم‌چنان در جستجوی راه نجاتی بود تا وی را به آرزوهایش برساند، تا این كه خبرگزاری، خبر انجام اولین عملیات استشهادی توسط یك زن را منتشر كردند و اعلام شد كه وفا ادریس در دل قدس غربی به تاریخ 27/1/2002 میلادی عملیات استشهادی انجام داده است. این خبر شوق به شهادت را در دل دارین شعله‌ورتر گردانید و مطمئن شد كه بیش از هر زمان دیگری به آرزویش نزدیك شده است و راه برای تحقق سودایی كه روزها و شب‌ها در میان استخوان‌های سینه‌اش محبوس شده بود گشوده شده است.

جسم و جان تنها سرمایه‌ای است كه داریم، پس آن‌ها را در راه خدا می‌دهیم تا بمب‌هایی باشیم كه صهیونیست‌ها را می‌سوزاند و افسانه قوم برگزیده خداوند را از بین می‌برد.

با فراهم آمدن تمامی تجهیزات لازم از فانوسقه گرفته تا افرادی كه مسوول رساندن وی به مكان اجرای عملیات بودند، لحظه موعود نزدیك شد. مادرش در رابطه با آخرین شب حضورش در منزل می‌گوید: «دخترم در شب شهادتش، تلاوت قرآنش بیشتر شد و تا سپیده دم به همین حال بود.» دارین فردی واقعاً متدین بود كه از روزه گرفتن و قرائت قرآن و شب زنده داری جدا نمی‌شد؛ اما در شب شهادتش نماز و ذكر و عبادتش بیش از پیش شده بود. مادر دارین در جمع آشنایان كه برای تسلیت به منزل وی آمده بودند گفت: «دارین نسبت به آن چه پیرامونش رخ می‌داد بسیار حساس بود و هنگامی كه خبر شلیك گلوله به زنان باردار كه در راه رفتن به زایشگاه بودند را شنید شروع كرد به گریه كردن و آرزو كرد كاش قدرتی می‌داشت تا انتقام این زنان مظلوم را از دشمن بگیرد.» نام دارین به آمار و ارقام زنان استشهادی در انتفاضه الاقصی افزوده شده و وی به عنوان دومین زن استشهادی شناخته شده است و روح دارین ابوعیشه اهل روستای بیت وزن هنوز زنده است.

قسمتی از وصیت نامه شهید:

جسم و جان تنها سرمایه‌ای است كه داریم، پس آن‌ها را در راه خدا می‌دهیم تا بمب‌هایی باشیم كه صهیونیست‌ها را می‌سوزاند و افسانه قوم برگزیده خداوند را از بین می‌برد. زن مسلمان فلسطینی در گذشته و حال همواره در خط اول مسیر جهاد بر ضد ظلم قرار داشته و دارد، لذا من تمام خواهران خود را به پیمودن این راه فرا می‌خوانم. چون این وادی، وادی تمامی آزادگان و افراد شریف و نجیب است؛ لذا از هر كس كه به دنبال حفظ عزت و شرف است دعوت می‌كنم قدم به این راه بگذارد تا جنایتكاران صهیونیست بدانند كه در برابر عزت و ظلمت مقاومت ما و جهاد ما هیچ چیز نیستند. تا شارون بزدل بداند هر زن فلسطینی، ارتشی از استشهادیون را متولد خواهد كرد، اگر چه او همه‌ی تلاش خود را بكند تا در دل‌های مادران مرگ بنشاند و بداند كه نقش زن فلسطینی به گریه بر همسر و برادر و پدر ختم نمی شود؟ بلكه ما با جسم خود به بمب‌هایی انسانی مبدل خواهیم گشت كه در هر نقطه منتشر می‌شوند تا خیال واهی امنیت ملت (اسراییل) را از بین ببرند و در پایان از تمامی مسلمانان و مبارزان عاشق و شیفته آزادی و شهادت می‌خواهم در این راه شریف و ارزشمند یعنی راه شهادت و آزادگی استوار باشند.

دختر شهید شما: دارین محمد ابوعیشه

منبع:نشریه سبز و سرخ