تبیان، دستیار زندگی
معیارهای ازدواج ( قسمت دوم ) در قسمت قبل به تعدادی از معیارهای ازدواج یعنی تناسب سنی ، بنیه ی اقتصادی ، اصالت خانوادگی و مذهب پرداختیم . اینك در ادامه دیگر معیارهای ازدواج را عنوان می كنیم. اصل كفویت آنچه كه در اسلام با عنوا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قبل از انتخاب همسر این مسائل را در نظر بگیرید...

معیارهای ازدواج ( قسمت دوم )

در قسمت قبل به تعدادی از معیارهای ازدواج یعنی تناسب سنی ، بنیه ی اقتصادی ، اصالت خانوادگی و مذهب پرداختیم . اینك در ادامه دیگر معیارهای ازدواج را عنوان می كنیم.

اصل كفویت

آنچه كه در اسلام با عنوان"كفو بودن"بدان اشاره شده در واقعشباهت و همشأن بودن زن و مرد در جنبه های متفاوت شخصیتی، روانی، فرهنگی، علمی، سن و ... است.به عنوان مثال تحصیلات مشابه مسبب همگونی است. زیرا تحصیلات نزدیك به هم، گاه نتیجه تشابه درجه هوش افراد است. از طرفی تفاوت در سطح تحصیلات، تفاوت های عمده ای در جهان بینی و نگرش افراد ایجاد می كند. آیا فردی كه تحصیلات دانشگاهی مثلاً در مقطع لیسانس را تجربه كرده و افكار و عقایدش به طرز خاصی كه منطبق با محیط و فضای خاص تحقیقاتی دانشگاهی است شكل گرفته و آموخته است افكار انتزاعی خود را در برخوردها فعال نگهدارد و برای هر چیز دلیلی بطلبد، با فردی كه دارای بهره هوشی طبیعی و دارای تحصیلات مثلاً در مقطع ابتدایی است یكسان خواهد بود؟ آیا رفتارها، نحوه سخن گفتن، نشست و برخاست، معاشرت های اجتماعی، توانائی های متفاوت و مهارت های لازم برای یك زندگی مشترك موفق، تحت تأثیر مستقیم آموزش های ناشی از میزان تحصیلات نیست؟ تفاوت سنی، همان طور كه اشاره شد از عوامل مهم اشتراك در زندگی است. اگر اختلاف سن خیلی زیاد باشد و جوانی با فردی میانسال ازدواج كند، اختلاف سن، از آن جهت كه مسبب اختلاط در جهان بینی و نحوه نگرش به زندگی، خویشتن و دیگران است، توقعات و انتظارات را به شیوه ای دیگر شكل می بخشد. پس كفو بودن در سن ، و تفاوت 3 تا 4 ساله ( یعنی مرد بزرگتر باشد) ، یكی از عوامل مؤثر رسیدن به زندگی متعادل و منطقی خواهد بود.

طرز فكر یكسان

در بین دو طرف ، یكی از عوامل مؤثر رسیدن به زندگی متعادل و منطقی ، طرز فكر یكسان است. طرز فكر و اندیشه افراد از نوع فرهنگ، سطح تحصیلات و سن افراد تأثیر می پذیرد. مشابه بودن در نوع تفكر، و به عبارتی كفو فكری، همسطح بودن و یكسانی در نوع جهان بینی و فهم و ادراك زن و مرد نسبت به مسائل مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است و كمك می كند تا شیوه تفكر افراد كه مسلماً در مراحل مختلف زمانی به صورت های گوناگونی می اندیشند، همگام و همسو تحول یابد. افكار یكسان و به یك جهت نگریستن كمك می كند تا طرفین بتوانند از دریچه چشم دیگری به دنیا بنگرند و مسائل گوناگون را تحلیل كنند.طبیعتاً دیدگاه مشترك و نسل مشترك، به همراه فرهنگ مشترك پایه های استواریبرای كوچكترین و مستحكمترین نهاد اجتماعی بشر (خانواده) خواهد بود.

عوامل فرهنگی

بسیار مهم است تا در انتخاب همسر پایگاه اجتماعی او را در نظر داشته باشیم تا از جنبه موقعیت خانوادگی و تأثیرپذیری از مسائل فرهنگی، خصوصاً فرهنگ مشترك، یكسان باشیم. زیرا عوامل فرهنگی دارای ابعاد متفاوتی است كه ریشه در افكار انسان داشته و با رسوخ در تمام جوانب حیات، به زندگی جهت می بخشد. نحوه معاشرت، برخوردها، تربیت فرزندان، دیدگاه نسبت به پسر یا دختر و... متأثر از فرهنگ حاكم بر زیستگاه و ذهنیات ماست. تشابه یا تضاد فرهنگی در معاشرت ها و رفت و آمدهای خانوادگی طرفین دخیل بوده و مستقیماً در زندگی زوج جوان مؤثر خواهد بود. چرا كه زوج جوان ، خود از فرهنگ مسلط بر حیطه جغرافیایی كه در آن رشد یافته اند تأثیر پذیرفته اند و كنار گذاشتن فرهنگ یعنی نادیده گرفتن سیستم ارزشی، افكار، عقاید و به هم ریختن تمام ملاكهای اخلاقی و اجتماعی، بی هویت شدن و درهم ریختگی ارزش ها و سردرگمی فرد. پس نمی توان به دلیل علاقه به یك فرد بخصوص، تأثیر فرهنگ و آنچه باید باشد و آنچه هست را در زندگی نادیده گرفت.

حتی اگر فرض كنیم كه زوج جوان بتوانند در سایه علاقه و خصوصیات مشترك اخلاقی، تحصیلی و ... راه مسالمت آمیزی جهت پیوند فرهنگ های متضادشان بیابند، تكلیف خانواده ها چه خواهد شد؟ ازدواج نه تنها پیوند دو فرد بلكه اتصال دو خانواده به همدیگر است. چرا كه اختلاف در عقاید و سیستم ارزشی آنها تأثیر مستقیمی بر شرایط زندگی و تعادل و سلامت خانواده تازه تشكیل یافته خواهد داشت. می دانیم كه عوامل فرهنگی ریشه در ناخودآگاه ذهن انسان دارند. هر چقدر عقلانی فكر كنیم و تصمیم بگیریم، لحظاتی از زندگی پیش می آید كه عقل ، تسلیم ناخودآگاه شده و تنها ظاهری استدلالی و منطقی بر پیكر رفتاری می نشاند كه ریشه در عوامل فرهنگی رسوخ یافته در ناخودآگاه ما دارد. پس جوانان را دعوت می كنیم تا بخش ناخودآگاه ذهن خود را بشكافند و از واقعیت وجودی خویش اطلاع یابند. تجارب زندگی ما ریشه در فرهنگ و اعتقادات فرهنگی ما دارد. تجاربی كه خواه ناخواه در آینده رفتاری ما آگاهانه یا ناخودآگاه مؤثر خواهد بود. عوامل فرهنگی و تشابه در بین خانواده ها و افراد به علت تشابه در تجارب و دیدگاه ها  ، مهم تلقی می شوند. اگر انتخاب همسر بر مبنای توجه به معیارهای خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی صورت گیرد، با درصد موفقیت قابل توجهی مواجه خواهد شد. ازدواج تركیب دو انسان و دو خانواده است. اگر تناسب بین افراد و خانواده ها كم باشد زندگی تازه تشكیل یافته، سست و تلخ و ناپایدار خواهد بود.

نكته ای دیگر

هر كس پیش از ازدواج می بایست تكلیف خود را با مسئله شاغل یا خانه دار بودن همسر روشن كند. برخی قبل از ازدواج ، شاغل بودن همسر را به صورت ملاكی آنچنان برجسته در ذهن خود حك می كنند كه بسیاری از موارد دیگر را به پای آن قربانی می كنند. در حالی كه اولاً اگر زنی را به خاطر درآمد اقتصادی و استقلال مالی انتخاب كنند هدف از ازدواج بهره كشی خواهد بود ، كه یكی از اهداف انحرافی ازدواج است. در این صورت، بیشتر به آن زن به صورت یك كالای اقتصادی و سودآور نگاه شده تا یك همسر، یك شریك، یك همراه ...

دوم طبق قوانین حقوقی، شرعی و عرفی ما، تأمین معاش به عهده مرد است و نفقه زن چه شاغل باشد (در آمدی داشته باشد) و چه نباشد، به عهده شوهر است و هیچ وظیفه قانونی، برای زن در مورد تأمین مخارج خانواده در نظر گرفته نشده است. تنها مسئولیتی اخلاقی است كه سبب می شود زنان شاغل همدل و همراه شوهر، پا به پای مرد خانه كار كنند و هر دو هر چه دارند با خلوص تمام به نفع اعضای خانواده خرج كنند. در این بین هستند زنانی كه درآمد اقتصادیشان را به صورت سرمایه و برای خود پس انداز می كنند و در مواردی كه هدف از انتخاب، ملاك اقتصادی بوده باشد طبیعی است كه انتظار مرد از ازدواج برآورده نشده، درگیری و اختلاف بین زوج پیش خواهد آمد. پس چه بهتر كه طرفین از ابتدا به دیدی كاملاً واقع بینانه به مسئله اشتغال زن بنگرند و اگر در كنار مسئولیت خارج از منزل، وظایف خانه داری كم رنگ شد جایی برای گله و شكایت باقی نماند. خصوصاً مسئله حقوق و درآمد زن مورد بررسی قرار گیرد و زنانی كه قصد دارند درآمد خود را نه در راستای امور مالی منزل بلكه برای خود ، هزینه و یا پس انداز كنند از ابتدا تصمیم خود را مبنی بر عدم مشاركت در امور اقتصادی خانواده بیان كنند تا مردانی كه یكی از پایه های انتخاب خود را درآمد همسر قرار داده اند، در انتخاب خود تجدید نظر به عمل آورند.

والدین و حق انتخاب

اشاره كردیم ازدواج شخصی ترین موضوع در زندگی است. خوب است والدین نیز حق انتخاب را به جوانان بدهند. حقی كه با نظارت بزرگسالان معنی پیدا می كند. جوانان نیز بد نیست بدانند تجربیات بزرگترها در امر ازدواج  بسیار بیش از آنچه تصور می كنند می تواند راهگشا و راهنمای آنان باشد. تعدیل و تعادل ، رمز موفقیت هر كار است. همانطور كه ازدواجهای اجباری كه با زور و اعمال فشار والدین بر دختر یا پسر تحمیل می شود پیوند موفقی نیست، خودسری، یكجانبه تصمیم گرفتن جوانان و مقابله با تجربیات مفید و سودمند بزرگترها نیز برای اثبات خود، راه به جایی نخواهد برد.تا فرصت هست از تجربیات و توانایی های والدین استفاده كنید تا بعدها افسوس فرصت هایی كه برای سود جستن از نظریات آنها را داشتید و استفاده نكردید بر شما مستولی نشود. اگر عقاید بزرگترهای خود را نمی پذیرید خودتان دست به كار شده و تحقیق كنید. بیایید خانواده های موفق و ناموفق را شناسایی كنید. از آنها كه موفق بوده اند معیارها و شیوه ازدواج را جویا شوید و از خانواده های مُطـّلقه به عنوان زوجهای شكست خورده علت جدایی را جویا شوید. دسته سومی هم وجود دارد. می توان از مطلقه های عاطفی نیز (البته بدون وسواس) تحقیق كرد. زیرا خانواده های نابسامان و آشفته ای هم هستند كه به دلایل مختلف مجبورند تا آخر عمر با ناراحتی با هم زندگی كنند. بد نیست جوانان ببینند این گروه چه معیاری برای ازدواج داشته اند كه فعلاً مجبور به تحمل همدیگر هستند. سپس می توانند از تجربیات كسانی كه موفقیت یا شكست آنها را به چشم دیده اند استفاده كرده و در جهت سعادت خود بهره جویند، كه از قدیم الایام گفته اند: « انسان عاقل همه چیز را خود تجربه نمی كند، بلكه از تجربیات دیگران نیز استفاده می كند».

سخن پایانی

همسر مقاوم و هدفداری كه توانایی تطابق با شرایط جدید خود را داشته باشد یكی از موهبت های بزرگ الهی است. به هر حال برای انتخاب همسر می بایست بسیاری از نكات و معیارها را مد نظر داشت و رعایت كرد و با اطلاع كامل و كافی از وضعیت خانواده ها، و اخلاق و رفتار فرد مورد نظر دست به انتخاب زد.بلوغ فكری همسر، صداقت همراه با احترام، خصوصیات اخلاقی متناسب، تلاش جهت حل مشكلات همدیگر در سایه همفكری ، تناسب و تفاهم از نكات غیر قابل انكار در معیارهای اساسی انتخاب همسر شمرده می شود.

خانواده می تواند در انتخاب صحیح یاریگر شما باشد اما نهایتاً این شما هستید كه به عنوان عامل اصلی می بایست شناخت درستی از خصوصیات ، توانایی ها، خواست ها و انتظارات خود از زندگی داشته باشید تا بتوانید بر مبنای آن معیارها و خودشناسی كه در سایه خلوت با خویش و جستجوی لایه های ذهنی خود كه مسلماً در صداقت كامل به دست آمده مناسبترین فرد را برای شركت در تمام زندگی خود برگزینید. چنانكه گفته اند : « با فردی ازدواج كن كه اگر هم جنس تو بود بهترین دوستت بود.»

ازدواج رویدادی است كه انسانها را با اعتقادات، اولویت ها، مذهب، پول و عادات خانواده ها (كه بعضاً بسیار متفاوت است) رو به رو می سازد. پس خوب است اگر این انتخاب بر مبنای معیارهای منطقی و عقلانی باشد . پس از انتخاب عقلانی، عواطف نیز شكل می گیرند. اما بر عكس. اگر دوست داشتن از روی احساس باشد و تنها ملاك ، علاقه بدون پایه عقلی و منطق باشد ، به احتمال زیاد با شكست مواجه خواهد شد. در تمام فرهنگ ها ازدواج امری عادی است و عشق آسانترین قسمت ازدواج تلقی می شود. اما به یاد داشته باشیم كه زندگی قرار نیست آسان باشد . در سایه درك و تفاهم متقابل است كه می توان بسیاری از معیارهای پیش از ازدواج را پس از پیوند به تحقق رساند . به عبارت بسیار ساده عشق می تواند مكمل ازدواج باشد اما اگر تنها عامل پیوند، علاقه، محبت و شاید عادت دیداری طرفین باشد و آنها با علاقه شدید در اوج هیجان ، اقدام به تصمیم گیری كرده و دست به انتخاب بزنند مشكل بتوان ادعا كرد انتخاب درستی انجام شده باشد.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.