محراب جمکران
دلم قرار نمیگیرد از فغان بی تو سپندوار ز کف دادهام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ ز جام عشق لبی تَر نکرد، جان بی تو
چو آسمان مه آلودهام ز تنگ دلی پر است سینهام از اندوه گران بی تو
نسیم صبح نمیآورد ترانه شوق سر بهار ندارند بلبلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار میبندم اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شرارهای به زبان نمیزند سخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم نمیگشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزارش غم دل را مگر کنم چو «امین» جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
"آیة الله سیدعلی خامنهای"