أنا خالد الاسلامبولی
وقتی جمال عبدالناصر، رییسجمهور محبوب عصر، چهره در نقاب خاک کشید، کسی به جایش نشست که نه تنها ذرهای مثل ناصر نبود، بلکه در پلیدی، پلههای سقوط را یکی پس از دیگری طی کرده بود؛ انور سادات.
انور سادات که میخواست همچون جمال محبوبیتی در بین اعراب به دست آورد، در سال 1973 به اسرائیل اعلام جنگ کرد تنها دستاورد این جنگ، گذشتن ارتش مصر از کانال سوئز بود که این حرکت افتخار بزرگی برای مصر و شخص انور سادات به شمار میآمد هر چند او در این جنگ شکست خورده بود.
پس از جنگ رمضان (جنگ اکتبر) سادات سیاست خود در قبال اسرائیل را تغییر داد و اندکی بعد مصر را از خط مقدم جنگ با اسراییل خارج ساخت و با رژیم صهیونیستی قرارداد صلح امضا کرد.
سادات در نخستین اقدام، با امضای قرار داد «کمپ دیوید» که به موجب آن موجودیت اسراییل را به رسمیت شناخت، جهان اسلام را در بهتی عظیم فرو برد!
دیگر خیال اسراییل از مصر راحت شده بود مدتی بعد سادات که به این هم راضی نبود، برای ایراد سخنرانی در کنیست اسرائیل به بیتالمقدس رفت و این بار با این حرکت، حیثیت جهان اسلام را به مسلخ برد و اینچنین مصر نخستین کشور عربی بود که موجودات رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت.
- سهشنبه، ششم اکتبر 1981 (چهاردهم مهرماه 1360)، قاهره میدان رژه
در سالگشت جنگ رمضان 1973 فرعون مصر در جایگاه ویژه و در میان دولت مردان مصری به نمایش قدرت ارتش مصر مینگریست و تسلیحات روسی، توپهای 130 میلی متری، هواپیماهای میراژ، بالگردهای شنوگ و... از مقابلش میگذشتند و فرعون، بیش از گذشته، راحتی و شیکی لباس فرم خود را که دوخت خیاط مخصوصش «پیبر گاردن» در لندن بود، حس میکرد؛ چرا که آن روز بر خلاف پیشنهاد همسرش، جلیقه ضدگلوله خود را نپوشیده بود.
عقربههای ساعت، دوازده و چهل دقیقه را نشان میداد که گوینده مراسم حرکت یگانهای حال توپ 130میلیمتری را اعلام میکند نخستین جرثقیل حامل توپ با رسیدن به مقابل جایگاه از مسیر تعیین شده خارج شد و از سمت راست به نزدیکترین فاصله به جایگاه رسید و ناگهان متوقف شد حاضران گمان کردند که به علت نقص فنی، جرثقیل از مسیر خارج شده است، اما لحظاتی بعد «خالد» با سرعت از جرثقیل پایین پرید و دو بمب دستی را یکی پس از دیگری به سوی جایگاه پرتاب کرد هیچ کدام از دو بمب عمل نکردند!
«حسین عباس محمد» مسلسل به دست، از روی صندلی جرثقیل برخاست و جایگاه را به رگبار بست و نخستین گلولههایش گلوی سادات را هدف قرار داد با این گلولهها بود که تقریبا کار تمام شد.
خالد نیز با سرعت، سلاح خود کار خود را که در جرثقیل قرار داشت برداشت و با هدفگیری جایگاه، سعی در به هلاکت رساندن شمار بیشتری از سران رژیم مصر داشت. «عبدالحمید» و «عطا طائل» هم در این حال به عباس محمد و خالد پیوسته بودند خالد با حمایت همراهانش تا فاصله یک و نیم متری سادات رسید.
او به گمان اینکه ممکن است سادات لباس ضدگلوله پوشیده باشد، وی را به گلوله بست تا از نتیجه کار اطمینان یابد گارد محافظ سادات که تجهیزات و هزینهای معادل بیست میلیون دلار صرف آن شده بود، بیهیچ حرکتی شاهد یکی از بزرگترین حوادث تاریخ مصر بودند و هر کدام از نیروهای آن، به دنبال محلی برای پنهان شدن و نجات خود میگشتند.
پس از آنکه کار به خوبی انجام شد، نیروهای محافظ به سوی خالد و یارانش تیراندازی کردند که گلولههایی به شکم خالد و عبدالحمید و عطا اصابت کرد حسین عباس محمد بدون هیچگونه جراحتی از معرکه گریخت و کسی هم متوجه حضور وی نشد.
وقتی خالد و دو تن از همراهانش در حین فرار به محاصره نظامیان رژیم مصر در آمدند و به بیمارستان منتقل شدند، گمان میکردند که حسین عباس به شهادت رسیده است و چون با ذکر نام وی برایش گریستند، ماموران امنیتی مصر تازه دریافتند که این قهرمان ارتش مصر، جزء انقلابیان بوده است و بالاخره دو روز بعد او را در منزل یکی از دوستانش دستگیر کردند.
در این حمله مسلحانه، سادات با هفت تن دیگر به قتل رسیدند و بیست و هشت تن دیگر مجروح شدند این نخستین بار بود که ملت مصر فرعون را به قتل میرسانید.
نخستین بازجویی از خالد اسلامبولی و دو تن از همراهانش در بیمارستان «امیدی» که جسد سادات نیز در آنجا قرار داشت، صورت گرفت. بازجو برای اینکه روحیه خالد را در اولین برخورد تضعیف کند، گفت: «رئیسجمهوری به قتل نرسیده، فقط مجروح شده و به زودی درمان خواهد شد.»
خالد با دستانی زنجیر شده به تخت بیمارستان و بدنی بسیار مجروح از ضربات دژخیمان رژیم پاسخ داد: «من سی و چهار گلوله در بدن او خالی کردهام. اگر میخواهید مرا فریب دهید، دنبال بهانه دیگری باشید»
پس از بازجوییهای اولیه، بیست و چهار تن از عوامل اعدام انقلابی سادات در دادگاه نظامی مصر محاکمه شدند متهمان حاضر در جلسه در قفسهای فولادی نگهداری میشدند با ورود متهمان به دادگاه خالد فریاد کشید: «انا خالد الاسلامبولی، انا قائل السادات اناقائل الفرعون، انا قائل الطاغوت، فی سبیلالله قمنا، لتبغی رفع اللوا، لا حزب عملنا، نحن للدین فداء، الله اکبر، لااله الا الله، علیها نحیا و نموت، فی سبیلها نجاهد، علیها نلقیالله.»
در جلسه بیست و هشتم سپتامبر 1981و کلای مدافع متهمان با طرح این ادعا که سادات، مهدورالدم و ریختن خونش مباح بوده است، دلایل طرح ادعای خود را به شرح زیر اعلام کردند:
1- صلح با اسرائیل که دشمن خدا و اسلام بوده و هست و همچنین دوستی و مودت با آن؛
2- حمله به مسلمانان لیبی و دخالت در وضع اوگاندا علیه مسلمانان آن؛
3- تقویت کامیل شمعون، رهبر فالانژهای لبنان و همراهی با آنان در حمله به مسلمانان لبنان؛
4- دعوت به انجام آنچه وی «مجمع ادیان سه گانه در صحرای سینا» مینامید، بر خلاف آیه شریفه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.»
5- سکوت وی در حملات صهیونیستها به مسلمانان جنوب لبنان؛
6- فتوای هیئت کبار علمای «الازهر» در سال 1971 مبنی بر اینکه هر حاکمی با اسرائیل عقد صلح ببندد کافر است؛
7- تصمیم سادات برای اتصال آب رود نیل به اسراییل که به گفته خود او «زمزم» جدیدی به وجود آورد که این قضیه ادعای الوهیت و شرکت تلقی میگردد.
عبدالحلیم رمضان، وکیل مدافع خالد اسلامبولی، در یکی از جلسات دادگاه نظامی، با دفاع محکم و جانانه از متهمان گفت: «من جز برای رضای خداوند به این دادگاه نیامدهام و به دفاع از این جوانان افتخار میکنم؛ چون توانستند شرف ملت مصر را باز گردانند و کودتای خیانتبار سادات را که تار و بود ملت مصر را از هم گسست، در هم بشکنند این جوانان همچون حسین علیهالسلام و یاران وی هستند که نه برای دنیا، بلکه برای رضای خداوند در کربلا قیام کردند اکنون قیام خالد و یارانش قیام حسینی به شمار میآید که برای دفاع از شرف اسلام، اعراب و شرافت انسانی و رضای خداوند صورت گرفته است. کار بزرگ آنها، دل تاریک شده ملت مصر را روشنی بخشید. سادات، خود را فرعون مصر میدانست و به همین سبب جوانانی که وی را به جرم فرعون بودن کشتهاند، گناهی ندارند و جرمی مرتکب نشدهاند؛ زیرا مقتول، خود به جرم خویش اعتراف کرده است.»
وقتی عبدالحلیم رمضان، خالد و یارانش را به امام حسین علیهالسلام و شهدای کربلا تشبیه کرد، تمامی آنها میگریستندو با فریاد الله اکبر سخنان وی را تایید میکردند.
جلسات محاکمه چندین بار تشکیل شد و سرانجام پس از گذشت پنج ماه، احکام صادره علیه متهمان به شرح زیر صادر گردید:
1- ستوان یکم خالد احمد شوقی الاسلامبولی، واحد توپخانه، اعدام با تیرباران؛
2- عبدالحمید عبدالسلام عبدالعال، افسر سابق ارتش، اعدام با چوبه دار؛
3- عطا طایل حمیده رحیل، افسر ذخیره، اعدام با چوبه دار؛
4- حسین عباس محمد استوار داوطلب در ارتش، اعدام با تیرباران؛
5- محمد عبدالسلام فرج، مهندس، اعدام با چوبه دار.
حکم این پنج تن مسلمان مبارز در سحرگاه پنجشنبه بیست و هشتم فروردین 1361 اجرا شد.
خالد اسلامبولی و حسین عباس محمد، از سلولهایشان خارج شده و به خارج از زندان نظامی منتقل شدند. ماموران، این دو تن را تحت شدیدترین تدابیر امنیتی به وسیله زره پوش تا «کوه سرخ» که برای تیرباران آنها تعیین شده بود، بردند دوازده تیرانداز مسلسل به دست، آماده اجرای دستورند «شما به خاطر ترور رییسجمهور، محکوم به اعدام شدهاید آخرین خواسته شما چیست؟»
خالد فرصت خواست تا دو رکعت نماز بخواند و آنگاه به استقبال شهادت برود. پس از نماز، زمانی که ماموران قصد بستن چشمهای آنان را داشتند، فریادشان بلند شد: «اشهد ان لااله الا الله و اشهدان محمدا رسولالله.»
- آتش...
عبدالحمید عبدالسلام، عطاطایل و عبدالسلام فرج نیز ساعتی بعد در حیاط زندان به دار آویخته شدند.
رژیم مصر از دادن اجساد این پنج تن به خانوادههایشان خودداری کرد و آنها را به طور پنهانی در گورستان ناشناس به خاک سپرد و خاوادههای آنها در حالی که به یکدیگر تبریک میگفتند، اعلام داشتند که تسلیت کسی را نمیپذیرند چون فرزندانشان را جزء شهدا میدانند.
وصیتنامه شهید خالدالاسلامبولی
پدر، مادر، خواهران و برادر عزیزم محمد!
السلام علیکم و رحمهالله و برکاته!
بر شما باد التزام به احکام اسلام و عمل به قرآن و ترس از خداوند من شما را به اطاعت از دستورات خداوند دعوت میکنم. امیدوارم به خاطر مشکلاتی که شما را دچار آنها میکنم، مرا ببخشید و مورد عفو قرار دهید.
خداوند ما را برای شهادت در راه خود انتخاب و هدایت کرد و انشاءالله ما و شما را در بهشت در کنار یکدیگر جمع خواهد کرد.
حاکم جامعه ما طغیان کرده و جباری را پیشه خود ساخته است. امت اسلامی راهی برای خلاصی از او ندارد، مگر با قتل او...
مادرم! ناراحت نباش. چون ما به اذن خداوند در زمره شهدا هستیم. نامه من زمانی به شما خواهد رسید که در دنیای آخرت قرار داریم.
خواهرم انسیه و سمیه و برادرم محمد را به خداوند میسپارم. مبلغ پولی که نزد خواهرم انسیه است، بین فقرا و مساکین تقسیم شود و فرزندانش فاطمه و مروه با تربیت اسلامی و مقید به دستورات شرعی تربیت شوند.
ما با همه تصمیم گرفتیم که فرعون مصر را به قتل برسانیم تا شاید خداوند به خاطر این کار، ما را از ننگ دوستی با صهیونیستها که دامن ما را گرفته و فساد روحی و اخلاقی سادات و همسرش را در جامعه علنی ساخته است، نجات بخشد اشهدان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسولالله.
مصطفی رضوی
منبع:امتداد