تبیان، دستیار زندگی
در روش تدریس خدا 2 برخی از ویژگیهای روشی تعلیم خداوند را برشمرده گفتیم كه درسهای پروردگار تدریجی، مستمر و متناسب با موقعیت‌ها عرضه می‌شوند،‌ تا پیامبر در رخدادها و حوادث، بتواند از آن‌ها بهره گیری کند ضمن اینكه تدریس تدریجی به تثبیت آموخته‌ها نیز کمک می‌ک
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روش تدریس خدا

(3)

قرآن

در روش تدریس خدا 2 برخی از ویژگیهای روشی تعلیم خداوند را برشمرده گفتیم كه درسهای پروردگار تدریجی، مستمر و متناسب با موقعیت‌ها عرضه می‌شوند،‌ تا پیامبر در رخدادها و حوادث، بتواند از آن‌ها بهره گیری کند ضمن اینكه تدریس تدریجی به تثبیت آموخته‌ها نیز کمک می‌کند.

در مجال حاضر روشن خواهد شد كه هر آموزشی به دنبال خود یك سلسله انتظارات را پدید می‌آورد كه پیام وحیانی خداوند نیز از این قائده مستثنی نیست.

************

انتظارات پس از آموزش

پیام، هماره مسئولیت هایی در پی دارد.

1. مسئولیت نسبت به دهنده ی پیام

2. مسئولیت نسبت به خود پیام

3. مسئولیت نسبت به کسانی که گیرنده و دریافت کننده ی پیام خواهند بود.

خداوند، هماره به پیامبر متذکر می‌شود که ارتباط و اتصال، ذکر، قدرشناسی و شکر و در همه گاه و همه حال خدا را بر دیگران برگزیدن، فراموش نشود.

درباره ی پیام و درس‌های داده شده انذار و هشدار می‌دهد که:

- درست و دقیق اندیشیده شود.

وحی باید همراه با حجت باشد تا تسلیم و پذیرش فکری ممکن شود و بهانه آورندگان خلع سلاح شوند و حتی در قیامت فرصتی برای توجیه و بهانه جویی نماند.

- در آن‌ها دخل و تصرف (افزودن و کاستن) روا ندارد. حتی تهدید می‌کند که اگر چنین کند: «لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ. ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ».او را خواهیم گرفت و رگ گردنش را خواهیم زد.(1)

- با درنگ و تأمل خوانده شود: وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلاً (2)

- با شتاب خوانده نشود و از خواندن پروردگار پیشی گرفته نشود. (تا وحی پایان نیافته است آن را بیان نکن) و لا تعجل بالقرآن من قبل از یقضی الیک وحیه.(3)

- لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (4)

- خواندن پی گرفته شود لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (14)(زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [= قرآن‏] حركت مده‏)

- انصات (سکوت توأم با گوش دادن و تأمل کردن و پذیرفتن) و استماع (خوب گوش دادن)، در هنگام خواندن آن رعایت شود: «وَإِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»(15)(هنگامى كه قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید؛ شاید مشمول رحمت خدا شوید! )

- از علم به عمل راه برده شود و تعالیم در عرصه ی حیات عینیت و تحقق عملی یابد.

پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) خود در آخرین روزهای حیات دنیوی فرمود: و من قرأ القرآن و لم یعمل به حشرهُ الله یوم القیامه اعمی فیقول: «قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِیرًا قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَكَذَلِكَ الْیَوْمَ تُنسَى» فیؤمر به الی النّار» (5). هر کس قرآن را بخواند ولی عمل نکند، خداوند او را در قیامت کور محشور فرماید پس خواهد گفت: پروردگارا از چه مرا کور بر انگیختنی و حال آن که من بینا بودم؟ خداوند در پاسخ گوید: آری چنین است. آیات ما به تو رسید و تو آن را ترک کردی و عمل ننمودی، همین طور امروز ما نیز تو را ترک کردیم. آن گاه فرمان‌اید او را به دوزخ برند.

- از قرآن و مفاهیم آن برای شهرت طلبی، مجادله و فخر فروشی بهره گیری نشود.

آموخته‌ها (دانش) خود ارجمند و مقدس است و نباید به بهای اندک ریا و غرور و شهرت طلبی فروخته شود. پیامبر فرمود: و من تعلم القرآن یرید به ریاءً و سمعةً لِیماری به السّفهاء و یباهی به العلماء و یطلب به الدنیا بدّد الله عزّ و جلّ عظامه یوم القیامة و لم یکن فی النار اشدّ عذاباً منه و لیس نوعٌ من انواع العذاب الا و یعذّب به من شدّة غضب الله علیه و سخطه(6). هرکس برای خودنمایی و طلب شهرت قرآن را بیاموزد و قصدش مجادله با کم خردان و فخرفروشی با دانشمندان باشد و دنیا را بدان خواهد، پروردگار عز و جل در روز قیامت استخوان‌های او را پراکنده سازد و در آتش دوزخ، عذاب کسی از وی شدیدتر نباشد و هیچ گونه عذابی در جهنم نباشد جز این که او بدان معذب خواهد شد از بس خداوند بر او خشمگین و از او ناراضی است.

قرآن کریم نیز هماره پیامبران را مبشر و منذر معرفی می‌کند. آنان هم خطرگاه‌ها را گوشزد می‌کردند و هم نقطه‌های روشن و امیدبخش را باز می‌گفتند. هم بیم داشتند هم امید. تا انسان در سیر خویش بداند کجا برود و در کجا از مخاطره و پرتگاه بپرهیزد.

نکته ی مهمی که در آموزه‌های دینی مطرح است آن است که برخی از دین برای نزدیک شدن به دنیا بهره می‌گیرند و از این که عامل هدایت است برای به شبهه در افکندن و اندوختن برای «توجیه گری" و گریز از حقیقت استفاده می‌کنند یعنی از حقیقت علیه حقیقت بهره می‌گیرند. امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) در توصیه به عمار یاسر که می‌کوشید مغیرة بن شعبه را هدایت و راهنمایی کند فرمود: دعه یا عمّار! فانه لم یأخذ من الدّین الا ما قاربه من الدّنیا و علی عمدٍ لبس علی نفسه. لیجعل الشبهات عاذراً لسقطاته(7). رهایش کن عمار! که او چیزی از دین بر نگرفته است جز آن چه به دنیا نزدیکش کند و به عمد خود را به شبهه‌ها در افکنده است تا آن را عذر خواه خطاهای خود گرداند.

نسبت به گیرندگان پیام نیز مسئولیت و رسالت سنگین است. وقتی آنان را در معرض وحی قرار می‌دهیم باید:

- وحی به درستی تبیین و تشریح شود. در این تبیین، مرزها و حدود باید به روشنی معلوم شود تا کژروی، عذر و بهانه جویی و حیرت و سردرگمی دامنگیر مخاطب‌ها نشود. این است که "مبین" صفت کتاب الله است و بینات صفت آیات. همه‌ی پیامبران با بینات می‌آیند و با روشنی و وضوح وحی را باز می‌گویند تا ابهام و تردید و تذبذب نماند.

«وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ »(8)(و به عیسى بن مریم دلایل روشن دادیم‏؛ و او را به وسیله روح القدس تأیید كردیم‏.)

«وَلَقَدْ جَاءكُم مُّوسَى بِالْبَیِّنَاتِ »(9)

« الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ »(10)(ماهى كه قرآن‏، براى راهنمایى مردم ، و نشانه‏هاى هدایت‏، و فرق میان حق و باطل‏، در آن نازل شده است‏).

و این ویژگی در طول ارسال رسل در تاریخ، اصل بنیادین و قانونی عام بوده است. پیامبران برای ابهام زدایی و دانش افزایی و روشنگری می‌آمدند و افق مسائل را برای مردم باز می‌کردند تا حقایق را خوب‌تر و دقیق‌تر ببینند: «وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا كَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ»(11). پیامبران را با بینات فرستادیم و ایمان نیاوردند.

- وحی همراه با حجت باشد تا تسلیم و پذیرش فکری ممکن شود و بهانه آورندگان خلع سلاح شوند و حتی در قیامت فرصتی برای توجیه و بهانه جویی نماند.

«رسلاً مبشرّین و منذرین لئلاً یکون للناس علی الله حجة بعد الرّسل»(12).

خداوند پیامبران را بشیر و نذیر فرستاد تا با فرستادن آن‌ها عذر و بهانه نماند.

- از مردم میثاق گرفته شود تا به پیام الهی وفادار بمانند.

«... أَلَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِم مِّیثَاقُ الْكِتَابِ أَن لاَّ یِقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَدَرَسُواْ مَا فِیهِ» (13)....

آیا از آنان (مردم) در کتاب آسمانی پیمان گرفته نشده است که بر خداوند جز راستی و درستی نسبت ندهند و در آن آموزش هم یافته اند.

- با رحمت و بشارت و هشدار و انذار پیام الهی عرضه شود. پیامبران بشیر و نذیرند. آمیزه‌ای از رحمت و غلظت – به تناسب موقعیت‌ها و مخاطب‌ها – در کار آنان دیده می‌شود. پیامبران چونان طبیبی دوار، زخم‌ها را مرهم می‌نهند و دردها را تسکین و آرامش می‌بخشند.

خداوند، هماره به پیامبر متذکر می‌شود که ارتباط و اتصال، ذکر، قدرشناسی و شکر و در همه گاه و همه حال خدا را بر دیگران برگزیدن، فراموش نشود.

امیرمؤمنان در توصیف رفتار پیامبر می‌فرماید: «طبیبٌ دوارٌ بطبّه، قد احکم مراهمه و احمی مواسمه، یضع ذلک حیث الجاجة الیه: من قلوبٍ عمی و آذان صمٍّ و السنةٍ بمٍ متتبعٌ بداوئه مواضع الغفلة و مواطن الحیرة» (14)

او طبیبی بود که با طب خویش در میان مردم گردش می‌کرد و مرهم هایش را آماده و ابزارهایش را تافته کرده و به هنگام نیاز بر دل‌ها می‌نهاد. دل هایی که نابینا بود و گوش هایی که ناشنوا و زبان هایی که گنگ بود. او با داروی خود دل هایی را که در غفلت و حیرت فرو رفته بود جست و جو می‌کرد.

قرآن کریم نیز هماره پیامبران را مبشر و منذر معرفی می‌کند. آنان هم خطرگاه‌ها را گوشزد می‌کردند و هم نقطه‌های روشن و امیدبخش را باز می‌گفتند. هم بیم داشتند هم امید. تا انسان در سیر خویش بداند کجا برود و در کجا از مخاطره و پرتگاه بپرهیزد. «وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَون وَالَّذِینَ كَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا یَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُواْ یَفْسُقُونَ».(15)

ما پیامبران را جز بشیر و نذیر (مژده دهنده و هشدار دهنده) نفرستادیم. پس هر کس ایمان آورد و عمل صالح انجام داده بر او هراسی و اندوهی نیست و کسانی که آیات خدا را تکذیب کردند عذابی سخت به پاس زشتی گفتار و رفتارشان دریافت خواهند کرد.

...ادامه دارد


1. سوره ی مبارکه ی حافّه، آیه ی شریفه ی 46.

2. سوره ی مبارکه ی اسراء، آیه ی شریفه ی 106.

3. سوره ی مبارکه ی طه، آیه ی شریفه ی 114.

4. سوره ی مبارکه ی قیامه، آیه ی شریفه ی 16.

5. سوره ی مبارکه ی قیامه، آیه ی شریفه ی  18.

6. سوره ی مبارکه ی اعراف، آیه ی شریفه ی 204.

7. آخرین گفتارها، محمد راجی قمی، جلد اول، چاپ سوم 1374، بی نا، ص 51.

8. همان کتاب، ص 83.

9. سیری در تربیت اسلامی، مصطفی دلشاد تهرانی، موسسه نشر و تحقیقات ذکر، چاپ دوم، 1376، ص 37.

10. سوره ی مبارکه ی بقره، آیه ی شریفه ی 87.

11. سوره ی مبارکه ی بقره، آیه ی شریفه ی 92.

12. سوره ی مبارکه ی بقره، آیه ی شریفه ی 185.

13. سوره ی مبارکه ی مائده، آیه ی شریفه ی 32.

14. سوره ی مبارکه ی اعراف، آیه ی شریفه ی 101.

15. سوره ی مبارکه ی نساء، آیه ی شریفه ی 165.

منبع:

سنگری، محمد رضا، در آفاق تربیت، صص30-28

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.