تبیان، دستیار زندگی
ابراهیم را گفتی که عزیزترین فرزندش را قربانی کند، و او اسمعیل را مهیای قربان کرد....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرا در آتش اشتیاق گذاشتی ...

چمران

خدایا!

ابراهیم را گفتی که عزیزترین فرزندش را قربانی کند، و او اسمعیل را مهیای قربان کرد....

هنگامیکه پدر کارد را به گلوی فرزندش نزدیک می کرد، ندا آمد دست نگه دار.

ابراهیم آزمایش خود را داد ولی اسمعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود که قربان شود (استحقاق قربانی شود)

زمان زیادی گذشت، تا قربانی کاملی، که عزیزترین فرزندان آدم بود، بدرجه ارزش قربانی شدن رسید و در همان راه خدا قربانی شد و او حسین بود.

خدایا تو به من دستور دادی که در راه تو قربانی شوم، فوراً اجابت کردم و مشتاقانه بسوی قربانگاه عشق حرکت کردم.... اما تو میخواستی که این قربانی هر چه با شکوه تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندانم را و عزیزترین کسانم را به قربانی پذیرفتی .... و مرا در آتش اشتیاق گذاشتی....

برگرفته از مناجات های شهید دکتر چمران