تبیان، دستیار زندگی
به اعتقاد تشیع در عرفان واقعی، مقام ولایت مرتبه‌ای است که در درجه نخست برازنده رسول خدا صلی‌الله علیه و اله و سلم و پس از ایشان اهل‌بیت عصمت و طهارت علیه‌السلام است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ولایت‌پذیری یا خودمحوری

(2)

سماع

بررسی مبانی فکری و رفتارشناسی التقاطیون عارف‌نما

اشاره

در مقاله "ولایت پذیری یا خود محوری (1)" به ریشه های ظهور  وعوامل  گسترش تصوف و عرفان در اسلام اشاره شد؛ در نوشتار حاضر، از مفهوم "ولایت پذیری" به عنوان یكی از آموزه‌های مهم در مباحث عرفانی، سخن به میان می‌آید كه برای آشنایی بیش‌تر با اصطلاح ولایت در عرفان ناگزیریم این مقوله را در دو طیف کلی عرفان واقعی اسلامی و عرفان غیر واقعی از یکدیگر بازشناسیم.

ولایت در عرفان

اجمالا بر این نکته تاکید می‌شود که به اعتقاد تشیع در عرفان واقعی، مقام ولایت مرتبه‌ای است که در درجه نخست برازنده رسول خدا صلی‌الله علیه و اله و سلم و پس از ایشان اهل‌بیت عصمت و طهارت علیه‌السلام است. عرفان واقعی و ناب شیعی، همان عرفانی است که «ولایت حقیقی» را به طور کام و تام در چهارده معصوم‌علیه‌السلام خلاصه می‌کند و سیر و طریق الی الله را جز تحت ولایت آن بزرگواران در قالبی دیگر جستجو نمی‌کند. در مقابل این رویکرد، گروهی از اهل تصوف یا عارف‌نمایان قرار دارند که مساله «ولایت» را به گونه‌ای دیگر طرح نموده‌اند. این گروه که طیفی نسبتا گسترده را در خود جای داده‌اند، بر انگاره‌هایی چند تاکید می‌ورزند که در این بخش به مهم‌ترین مبانی فکری آنان اشاره می‌شود:

1- گروهی دامنه ولایت را توسعه داده و عدد آن را تا 355 تن نیز رسانده‌اند. ایشان مراتب این ولایت را چنین بر می‌شمرند: اخیار (300نفر)، ابدال (40نفر)، ابرار (7نفر)، اوتاد (4نفر)، نقبا (3نفر) و قطب یا غوث (یک نفر). 1

پرداختن به شرح و توضیح این عناوین در این مجال نمی‌گنجد؛ اما به همین مقدار اکتفا می‌شود که به اعتقاد این گروه، اولیای نامبرده همواره در جهان حضور دارند و هرگاه یک نفر از آنان از دنیا برود، حتما فرد دیگری جای او را خواهد گرفت تا شمار اولیا کاستی نپذیرد.2

2- برخی دیگر «ولی» را همسان «نبی» و بلکه برتر از آن می‌دانند. اینان بر این باورند که چون «عبد» به مرتبه ولایت رسد، دیگر مورد خطاب امر و نهی قرار نمی‌گیرد! 3

شیعه شفاعت را جلوه‌ای از رحمت بی‌کران خداوندی می‌داند و در عین حال معتقد است که شفاعت نظام و قوانین خاص خویش را دارد. بر این اساس برای آن، شرایطی چون قابلیت برای شفاعت شدن مطرح شده است؛ زیرا شفاعت وسیله‌ای برای تکمیل اسباب آمرزش به شمار می‌آید نه اینکه خودش سببی مستقل و تام باشد.

گفتنی است که این گروه، برخی از الهامات اولیا را هم ردیف وحی انبیا دانسته‌اند! 4

3- گروه دیگر پا را از این دایره بسی فراتر نهاده‌اند و می‌گویند: «ولی» می‌تواند «شریعت گریز» و حتی «شریعت ستیز» باشد! در این زمینه اینان مثال جالبی زده‌اند که برای فهم عمق اعتقادشان بجاست آن را بیان کنیم: اینان می‌گویند اگر فرض کنیم «ولی» در حال رقص و ... باشد و در همان هنگام وقت نماز فرا رسد و مریدان، شیخ طریقت (ولی) خود را رها کرده به نماز مشغول شوند، گویا در واقع روی خویش را از قبله حقیقی گردانیده و به آن پشت کرده‌اند(!) چنان‌که خواجگی (یکی از مریدان «سلطان العلما» پدر مولوی) می‌گوید: «وقت نماز شد، مولانا [سلطان العلما] به خود مشغول بود، ما همه برخاستیم به نماز شام ایستادیم، چند بار نظر کردم، دیدم امام و همه، پشت به قبله داشتیم که نماز رها کرده بودیم و از قبله روی گردانیده». 5

همان‌گونه که از مثال مذکور روشن می‌شود، برای این گروه، مرشد و مراد ایشان مقامی بس فراتر از قبله و نماز دارد، به طوری که مریدانش حق ندارند حتی برای انجام تکالیف الهی از وی روی برگردانند!

4- گروه دیگر معتقدند «ولی» می‌تواند شریعت و دین دیگری را جایگزین دین الهی سازد. گویا برای اینان ولی و مرادشان بالاتر از همه حتی خدا و شریعت قرار می‌گیرد. ایشان مثالی دارند که دیدار شیخ طریقت با زیارت خانه کعبه برابر است و طواف مرقد پیشوایان تصوف، آدمی را از طواف بیت الله الحرام بی‌نیاز می‌کند! 6

5- بسیاری از این گروه‌ها معتقدند مشایخی که به مقام ولایت دست یافته‌اند، به مقام عصمت رسیده و از گناهان، معصوم و مبرایند. به عبارت دیگر، گویا اینان تفاوتی میان اولیا و مشایخ خویش با انبیا و پیشوایان معصوم قائل نیستند و هر دو را در کنار هم معصوم و مبرا از گناه می‌دانند. 7

ناگفته نماند که بسیاری از اینان عصمت اولیا را به «اباحه همه چیز برای آنان» تفسیر می‌کنند8؛ یعنی گویا گناه فقط از افراد عادی ناپسند است و اولیا و مشایخ به حدی رسیده‌اند که هر کار کنند، هیچ زشتی نخواهد داشت. به گفته عین القضاة همدانی، خداوند این بندگانش را چنان دوست دارد که به او می‌فرماید: هر آنچه خواهی انجام ده که تو را آمرزیدم! 9 در برخی موارد به صراحت ادعا می‌کنند بسیاری از احکام شرعی (همچون ممنوعیت نگاه به نامحرم) مخصوص کسانی است که در آغاز راه بوده و هنوز بر نفس خویش مسلط نگشته‌اند، و از آنجا که به ادعای ایشان «ولی» بر نفس خویش تسلط دارد، نگاه به نامحرم برای او نفعی ندارد و به راحتی می‌تواند هر کاری را انجام دهد! 10

6- نکته دیگری که بسیاری از این گروه‌ها بر آن تاکید می‌کنند، این است که مریدان نباید اعمال اولیا را به ترازوی علم و عقل بسنجند و یا با دلایل شرعی و عقلی ارزیابی کنند. بدیهی است نکات و اعتقاداتی که در سطور پیشین گذشت، با هیچ ترازوی عقل و شرعی هم قابل ارزیابی نیست؛ به همین سبب، اینان از همان ابتدا راه این سنجش و ارزیابی را می‌بندند و با ممانعت از هرگونه اعتراض به عملمکرد اولیا، به کارگیری قوه عاقله از سوی مریدان را محدود می‌سازند. علاءالدوله سمنانی ضمن مخالفت با اعتراض مریدان به عملکرد اولیا تهدید می‌کند: کار یکی از کسانی که به شیخ خود اعتراض کرده بود، ابتدا به بی‌دینی و سپس دیوانگی کشید و... . 11

7- مساله دیگری که بسیاری از این طایفه بر آن تاکید می‌ورزند، ادعای «شفاعت» بسیار گسترده و بی‌حد و حصر برای اولیا در دنیا و آخرت است؛ چنانکه به ادعای ابن عربی، منزلت «ولی» نزد خداوند چنان است که می‌تواند از هر آن کس که چشمش بر او می‌افتد- آشنا یا بیگانه- شفاعت کند. 12برخی از اهل تصوف و عارف‌نمایان معتقدند: ولی و شیخ نه تنها در قیامت که در این جهان نیز از مریدان خود دستگیری می‌کند و به جای آنان ریاضت می‌کشد! 13چنانکه گفته‌اند یکی از مشایخ صوفیه بیش از چهل سال در جایگاهی خاص به عبادت می‌پرداخت و درویشان را از عبادت‌های شبانه بازداشته، می‌گفت: «ای پسر! تو بخواب که هر چه این پیر می‌کند، از برای شما می‌کند»!

از مطالبی که به اختصار گذشت، تا حدودی مبانی فکری و رفتاری عارف‌نمایان به ویژه در رویکرد ولایت‌پذیری آنان به دست می‌آید. همچنان که از مضامین فوق‌الذکر روشن می‌شود، عرفانی که این گروه‌ها از آن دم می‌زنند، واقعی و مورد تایید مضامین اسلامی نیست، بلکه التقاطی از آموزه‌های غیردینی و ساخته اوهام و خیالات شیطانی است. شیعیان راستین هرگز به چنین ولایتی اعتقاد ندارد. به اعتقاد تشیع دوازده امامی، «ولایت» کامل چه به معنای سرپرستی امور دنیوی و اخروی و چه به معنای ولایت باطنی و تکوینی- که حتی براساس آن می‌توان در جان مردم تصرف کرد و کسانی  را که با اعمال شایسته، زمینه هدایت خویش را فراهم ساخته‌اند؛ به سر منزل مقصود رساند- منحصر به رسول‌خدا صلی‌الله علیه و اله وسلم و پیشوایان معصوم علیه‌السلام است. ما معتقدیم مصداق «ولی» را می‌توان از راه نقل به دست آورد و قرآن و روایات، ولی کامل و اعظم را «معصومان» معرفی کرده‌اند. 14

بنابراین ولایت مراتبی دارد  که مرتبه اعلای آن، همراه با عصمت و طهارت از هر گونه پلیدی و آلودگی است و مراتب پایین‌تر آن، ملازم با مرتبه‌ای از طهارت است که خاص به خود می‌باشد. خداوند، پیروان واقعی معصومان را نیز به مقاماتی نایل می‌گرداند. آنان جانشین ولی و انسان کامل و خلیفه خلیفه‌الله تلقی می‌شوند و گرنه «ولی» کامل منحصر در چهارده معصوم است.

برخی دیگر «ولی» را همسان «نبی» و بلکه برتر از آن می‌دانند. اینان بر این باورند که چون «عبد» به مرتبه ولایت رسد، دیگر مورد خطاب امر و نهی قرار نمی‌گیرد!

ما معتقدیم عشق به خدا، در گردن نهادن به فرمان پیامبر صلی‌الله علیه و اله و سلم جلوه‌گر می‌شود و در این باره حتی ائمه معصومین علیه‌السلام مشارکت دارند: «قل ان کنتم تحبون‌الله فاتبعونی یحبیکم الله»؛«ای پیامبر! به مردم بگو اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد. 15بنابر این اطاعت از پیامبر صلی‌الله علیه و اله وسلم چیزی جدا از اطاعت الهی نیست. و «ولی» و جانشین پیامبر صلی‌الله علیه واله و سلم نیز در هیچ مورد، از او امر و نواهی آن حضرت خارج نمی‌شود درباره عصمت هم معتقدیم که این امر فراتر از پیامبران الهی و چهارده معصوم را شامل نمی‌شود. همچنین «عصمت» بدین معنا نیست که «ولی» هر عملی را بتواند انجام دهد و هر گناهی برای او مباح شود. معصوم در بالاترین درجه  «عصمت» نه تنها از هر گناه، بلکه از هر سهو و خطا و وسوسه شیطانی نیز مبراست.

در خصوص شفاعت هم شیعه آن را جلوه‌ای از رحمت بی‌کران خداوندی می‌داند و در عین حال معتقد است که شفاعت نظام و قوانین خاص خویش را دارد. بر این اساس برای آن، شرایطی چون قابلیت برای شفاعت شدن مطرح شده است؛ زیرا شفاعت وسیله‌ای برای تکمیل اسباب آمرزش به شمار می‌آید نه اینکه خودش سببی مستقل و تام باشد. بنابراین شخصی که مشمول شفاعت می‌شود، باید قابلیت آن را داشته باشد و براساس آیات و روایات، ایمان و عمل صالح چنین قابلیتی را پدید می‌آورد.‌16

پس هر کس با هر شرایط و خصایصی، نمی‌تواند از این موهبت الهی بهره‌مند شود. افزون بر این، قابلیت برای شفاعت کردن هر یکی از شرایط اصلی شفاعت است؛ یعنی کسی که می‌خواهد شفیع دیگری باشد، باید لایق واسطه‌گری باشد، مثل این‌که خود، اهل معصیت نباشد و قدرت ارزیابی مراتب اطاعت و مخالفت دیگران را داشته باشد17 از این رو نه هر کس می‌تواند شفیع شود و نه هر ناشایسته‌ای می‌تواند مشمول شفاعت قرار گیرد. 18 که به گفته شاعر:

حاجب اگر معامله حشر با علی است

شرم از رخ علی کن و کم‌تر گناه کن


پی‌نوشت‌ها:

1- علی بن عثمان الهجویری، کشف المحجوب، امیر کبیر، تهران، ص 269.

2- سید جلال‌الدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، دفتر تبلیغات اسلامی، قم 1372، ص 892.

3- محمد اعلی التهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، تهران، خیام، ج 2، ص 1530.

4- جمال الدین ابوروح، حالات و سخنان شیخ ابوسعید ابوالخیر، مقدمه و تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران،آگاه، 1367، ص 75.

5- شمس‌الدین محمد تبریزی، مقالات شمس تبریزی، تصحیح محمدعلی موحد، خوارزمی، تهران، 1369، ج 1، ص 223.

6- عبدالرحمن بن احمد جامی، نفحات الانس من حضرات القدس، تصحیح و مقدمه مهدی توحیدی‌پور، تهران، محمودی، ص 284.

7- محیی‌الدین بن عربی، فتوحات المکیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج 7، ص 440،

8- همان، ج 12، ص 343.

9- نامه‌های عین القضاة همدانی، مقدمه و تصحیح علینقی منزوی، تهران، اساطیر، 1377، ج 1، ص 64.

10- فریدالدین عطار نیشابوری، تذکرة الاولیا، محمد استعلامی، تهران، زوار، 1366، ص 349.

11- همان، ص 180.

12- الفتوحات المکیة، پیشین، ج 9، ص 193.

13- محمد داراشکوه، سکینة الاولیا، محمدرضا جلالی نایینی، تهران موسسه مطبوعاتی علمی، ص‌167.

14- شرح مقدمه قیصری، پیشین، ص 894- 941.

15- آل عمران، 31.

16- ر. ک: انبیا، 28؛ اصول کافی، ج 8، ص 11؛ بحارالانوار، ج 8، ص 37 و ...

17- ر. ک: زخرف، 86؛ بحارالانوار، ج 8، ص 42.

18- ر. ک: تجسم عمل و شفاعت، مقدمه و تدوین محمدرضا کاشفی، تهران: موسسه فرهنگی اندیشه معاصر، 1380، ص 10- 27و 86- 119.

منبع:

محمد ملک‌زاده، نشریه فرهنگ پویا

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.