پرونده شما بسته نشده
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میفرماید:
ای مردم! تقوای الهی را آنچنان كه حقّش هست، پیشه خود سازید و در كسب خشنودی خداوند بكوشید. مطمئن باشید كه دنیا ناپایدار است و آخرت پایدار و لذا برای آخرت كار كنید، گویی كه اصلا در دنیا نبودهاید و پیوسته در آخرت بوده اید. ای مردم! تمام مردم دنیا، مهمانند و آنچه دارند، امانت است و این میهمان میرود و امانت نیز به صاحبش بر میگردد. بدانید دنیا كالایی نقد است كه خوب و بد از آن بهره میبرند و آخرت وعده صادق و درست و ثابت است كه در آن حاكمی قدرتمند و عادل حكم میراند. پس خدا رحمت كند مردی را كه به خودش بنگرد و مادامی كه مهلت دارد و اختیارش در دست خود اوست برای قبرش توشه مهیّا كند پیش از آن كه مرگش فرا رسد و كاری از دستش برنیاید.
تقوا همان باز دارنده باطنی و سدّی درونی است كه مانع میشود شخص گناه كند. البته تقوا درجاتی دارد. احساس مسئولیت درونی انسان و آن حالت خود نگهداری، تقواست.
حقّ تقوا این است كه در مرحله عالی تقوا باشید، نه در مرحله پایین، مثل این كه انسان در مقابل سیلاب سدّی ببندد كه گاهی سدّ كوچك و ضعیف است و گاهی محكم و بلند. هر چه سدّ تقوا بلندتر و محكمتر باشد میزان آسیب كمتر است. شهوات چون سیلابند و تقوا چون سد. اگر انسان سیلاب را مهار كرد تبدیل به نیرویی سازنده و عظیم میشود. در ادامه حضرت چند دستور میدهد:
- در كسب خشنودی خدا تلاش كنید.
سه نوع رضایت داریم:
الف- رضایت خدا
ب- رضایت مردم
ج- رضایت خود
آدم با تقوا رضایت خدا را بر همه مقدّم میدارد و مردم هم باید به دنبال آن راضی بشوند، اگر راضی شدند چه بهتر، و الاّ خودشان میدانند. اگر ما به این مرحله رسیدیم، مرحله عالی تقواست؛ پس وقتی حادثهای پیش میآید اوّل رضایت خدا، بعد رضایت خلق خدا بعد رضایت خود انسان. كه این مطلوب است، امّا اگر بخواهیم ببینیم كه انعكاس خارجی آن چیست؟ آیا با منافع ما میسازد؟ و در ضمن هم ببینیم خدا چه میگوید؛ یعنی، نظر خدا را در ضمن یا بعد از رضایت مردم و خود ببینیم، این شرك در عمل است و توحید خالص غیر از اینهاست و برای رسیدن به توحید خالص، در هر پیشامدی باید دید كه اوّل نظر خدا چیست؟ و بعدا به نظر مردم و یا خودش توجّه كند.
در احادیث داریم كه «مَنْ اَصْلَحَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللهِ، اَصْلَحَ اللهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النّاسِ; اگر انسان میان خود و خدایش را اصلاح كند، خداوند میان او و مردم را اصلاح میكند.»
اگر واقعاً درصدد جلب رضای خدا باشیم، خداوند قلوب مردم را متوجّه ما میكند ولی اول باید حسابمان را با خدا صاف كنیم آن وقت حساب با بقیّه صاف میشود.
- یقین داشته باشید كه دنیا نابود شدنی و آخرت دایمی است.
از نظر اندیشه، یقین دارد كه دنیا فانی است ولی در مرحله عمل، عمل او مانند كسی است كه یقین به بقای دنیا و فنای آخرت دارد. اگر یقین به فنای دنیا داری پس چرا این همه كه برای دنیا كار میكنی برای آخرت كار نمیكنی!؟ سخن از زهد میگوید؛ اما رفتارش چون رفتار طالبان دنیاست.
- وضعیّت دنیا.
«ای مردم، تمام اهل دنیا مهمان هستند و هر آنچه دارند امانت است و سرانجام باید آن را به صاحب آن برگردانند.»
فرض كنید ما را به منزلی با فرشهای ابریشم بافت و مجلّل و بسیار قیمتی و سفرهای رنگین با ظرفهای جواهر نشان و كاخ چنین و چنان دعوت كنند؛ وقتی احساس كنیم تمام اینها موقّتی است هیچ دلبستگی برای ما ایجاد نمیكند. حال اگر همین احساس نسبت به دنیا باشد قطعاً كسی به آن دل نمیبندد.
البته اسلام به سعی و تلاش دستور میدهد و از تنبلی و سربار بودن برای جامعه باز میدارد و حتّی رسول بزرگوارش بر دست كارگر بوسه میزند. روایاتی كه دنیا را مذمّت میكند برای این است كه تعادل ایجاد كند. برای دنیا سفارش نشده، امّا برای آخرت سفارش شده است تا تعادل برقرار شود، چرا كه تمام بدبختیهای اهل دنیا، برای دنیاپرستی است.
دنیا نقد است و زایل شدنی، و آخرت نسیه، ولی صادق و ثابت. در آن جا حاكم، كسی است كه هم عادل است و هم قادر و كسی نمیتواند از حكومتش فرار كند.
مساله مهمّی كه در این روایت به آن اشاره شده این است كه این دنیا، با همه اشكالاتش، یك حسن بزرگ و آخرت هم با تمام خوبی یك اشكال دارد: حسن دنیا این است كه پرونده اعمال باز میماند و شخص میتواند بدیها و كمبود حسنات را تلافی كند، امّا در آخرت پرونده بسته میشود.
منبع:
سلسله مباحث اخلاقی آیةالله مكارم شیرازی www.makaremshirazi.org