تبیان، دستیار زندگی
همسرش خاطرنشان نموده است كه حكیم الهی‏قمشه‏ای، در خانه به امور داخلی كمك می‏كردند و به هیچ عنوان درس و بحث و تحقیق مانع این همكاری نمی‏شد و در برخورد با اهل خانه بشاش و خوش‏صحبت بودند و با موعظه و نصیحت و رفتارهای پسندیده برخورد نموده و تبسم مدام بر لبانش
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خاطراتی از سلوك عرفانی حكیم الهی قمشه ای

حكیم الهی قمشه ای

حكیم الهی‏قمشه‏ای به عبادت و انجام نوافل تقیّد خاصی داشت. همسرش می‏گوید:

نیمه‏شب از خواب برمی‏خاستند. پس از نوافل و نماز شب در صحن خانه قدم می‏زدند. نگاه به سیارات می‏نمودند و آنها را نشان می‏دادند و می‏فرمودند: اگر این دو ستاره به هم برسند، چقدر به صبح می‏باشد. بدون تردید هوا كه صاف بود، ساعت ایشان از دیدن سیارات تعیین می‏شد. از مرگ هراس نداشتند، ناملایمات را تحمل می‏كردند و می‏فرمودند: بلاهای این جهان همه از جانب حق است؛ و آنها را از جان و دل قبول می‏كردند... زاهد نبودند ولی عارف بودند. به غنی و فقیر به یك نحو نظر می‏كردند. امر به معروف ایشان با ملایمت و دلسوزی توأم بود. روحشان شجاع بود. كینه كسی را در دل نداشتند و از مردم بدگویی نمی‏كردند و می‏گفتند خوبی و صفات پسندیده افراد را بگویید.

تأكید همیشگی ایشان به فرزندانشان این بود كه: «چشم ظاهر را برهم گذارید و با نور باطن خدا را مشاهده كنید.» در نماز به قدری در دریای حیرت فرو می‏رفتند كه هیچ چیز را نمی‏دیدند و نمی‏شنیدند. ساعتها در خلوتخانه خود با حق مشغول تضرع و دعا بودند... با آنكه حكیم الهی‏قمشه‏ای استاد دانشگاه بود و 35 سال به تدریس حكمت و فلسفه و تفسیر قرآن و ادبیات عرب در مدرسه شهید مطهری كنونی و دانشگاه تهران مشغول بود، خیلی ساده و بدون تكلّف زندگی می‏كرد.

در دو وعده متوالی غذای پختنی نمی‏خورد. اغلب نان را در دوغی ترید می‏كرد و با اشتیاق تناول می‏نمود.(1) در مسائل شخصی می‏كوشید به اهل خانه و خصوصا همسر زحمتی وارد نشود و خصوصا در پذیرایی از مهمانان، این مورد را بیشتر مدنظر داشت. برخی از مواد و وسایل پذیرایی را خود تهیه می‏كرد. علامه حسن‏زاده‏آملی می‏گوید: در روز اول فروردین به حضورش شرفیاب شدیم. پس از طی تعارفات برخاست و به اندرون رفت و با فنجانی بیرون آمد. احتراما برخاستم و وی عادتا بنشست، با دست مباركش فنجان را تسلیم ما كرد و ما تعظیم وی كردیم و سپس فرمود: این شربتی است خاص. ساخته دست من، بر آن آیات و ادعیه و اوراد دمیدم و این پیمانه را برای شما برگزیدم.(2)

تأكید همیشگی ایشان به فرزندانشان این بود كه: «چشم ظاهر را برهم گذارید و با نور باطن خدا را مشاهده كنید.

همسرش خاطرنشان نموده است كه حكیم الهی‏قمشه‏ای، در خانه به امور داخلی كمك می‏كردند و به هیچ عنوان درس و بحث و تحقیق مانع این همكاری نمی‏شد و در برخورد با اهل خانه بشاش و خوش‏صحبت بودند و با موعظه و نصیحت و رفتارهای پسندیده برخورد نموده و تبسم مدام بر لبانشان نقش بسته بود.(3)

در ایام، قحطی سالهای قبل از 1320 ه.ش كه بیشتر مردم از نظر آذوقه در مشقت بودند، گاهی صبح هنگام مرحوم الهی به نانوایی رفته و حوالی ظهر با یك نان و در مواقعی دست خالی برمی‏گشتند. یكی از دوستان ایشان كه در دستگاه دولت نفوذی داشت به وی پیشنهاد كرد؛ اگر اجازه دهند، یكی، دو خروار آرد برای ایشان به صورت خصوصی تدارك ببینند و چون آن زاهد متشرع نمی‏خواست ابراز محبت آن دوست را با صراحت رد كند فرمودند: فردا به شما خبر می‏دهم و فردا وقتی آن دوست به دیدارشان آمد گفتند: در رؤیای صادقانه‏ای سروش غیبی، ما را به توكل دعوت نمود و با این حساب انبارمان به مخزن حق وصل گردید و دیگر احتیاجی به آرد نداریم.(4)

از كمالات روحی این حكیم برخورداری از توكل و امید بستن به خداوند در امور زندگی بود و در عین حالی كه این روحیه و اعتماد به خداوند در وجودش بسیار قوی بود، وظیفه خویش را به بهترین نحو انجام می‏داد و از تلاش و كوشش دست برنمی‏داشت. همسرش خاطرنشان نموده است: حكیم الهی قمشه‏ای سالی به مكه مشرف گردیدند. آن سفر شش ماه به درازا كشید. چندین‏بار برایشان نامه نوشتیم كه امكان دارد دانشگاه، حقوق شما را قطع كند. جواب فرمودند: من شما را به حق سپرده‏ام نگران نباشید، روزی ما دست آنها نیست:

گر نهاری نیست، یا شامی چه غم  شادی لیل و نهار ما خوش است

و در قصیده آفاقیه سروده بود:

دل با توكل و صبر و تسلیم دار و مدار                اندیشه كم و بیش، اندوه فقر و غنا

از عمر یك دو سه روز میكوش و دل بفروز                  خندان چو شمع بسوز در بزم اهل وفا

آیت‏اللّه‏ علامه حسن‏زاده‏آملی به خاطره‏ای اشاره كرده و گفته است:

یك وقتی بنده به حضور شریف جناب استاد علامه‏میرزامهدی الهی‏قمشه‏ای رضوان‏اللّه‏علیه در باره شعر و نظر شریفشان راجع به شعراء سخن به میان آوردم. تعبیر ایشان این بود كه تمام این دیوانها فدای دیوان چند تن كه همه فدای اینها (ملای رومی، نظامی، سعدی، حافظ و سنایی) و بعد فرمودند: همه گفته‏ها فدای این دو بیت باباطاهر عریان:

خوشا آنان كه اللّه‏ یارشان بی                 به حمد قل و هواللّه‏ كارشان بی

خوشا آنان كه دائم در نمازند                  بهشت جاودان بازارشان بی

خودشان از این دوبیتی خاطرات خوشی داشتند و فرمودند آن سالی كه به مكه مشرف شدم مسافرت به طول انجامید تا آنكه شبی در مكه خواب دیدم كه این دوبیت باباطاهر را برایم این گونه می‏خوانند:

خوشا آنان كه اللّه‏ یارشان بی                 توكلت علی‏اللّه‏ كارشان بی

بعد بیدار شدم. چون معظم‏له به سبب عاطفه پدری مضطرب عائله و اولادشان بودند به ایشان این طور تلقین كردند كه «توكلت علی‏اللّه‏ كارشان بی»(5)

از مظاهر عطوفت و لطافت روحی مرحوم الهی‏قمشه‏ای توجه به فقیران و افراد مستمند بود. یك روز از مسجد به خانه آمدند بدون لباس و در حالی كه عبا را به دور خود پیچیده بودند. همسرش می‏گوید وقتی این وضع را مشاهده كردم گفتم حاج‏آقا لباستان چه شد؟ فرمودند: در شبستان مسجد، فقیری برهنه را دیدم لباسم را به او دادم. خانم طیبه الهی (تربتی) افزوده است تا آنجا كه به یاد دارم در ایام زندگی مشتركی كه داشتیم، سه بار شبیه این ماجرا تكرار شد. ایشان در جایی دیگر گفته است؛ بارها فقیری به در خانه می‏آمد و تقاضای چیزی را می‏كرد. مرحوم الهی، اثاثیه‏ای مانند ظرف مسی به او داده و می‏گفتند: ببر بفروش و خرج زندگی خود كن.(6)

در مسائل شخصی می‏كوشید به اهل خانه و خصوصا همسر زحمتی وارد نشود و خصوصا در پذیرایی از مهمانان، این مورد را بیشتر مدنظر داشت. برخی از مواد و وسایل پذیرایی را خود تهیه می‏كرد.

حكیم الهی‏قمشه‏ای به دلیل حالات معنوی و صفای روحانی كه از طریق عبادت و تهجّد و پارسایی به دست آورده بود، از كرامت هم بی‏بهره نبود. همسرش اظهار داشته است: در یكی از تابستانها تب شدیدی بر ایشان عارض گشته و او را در بستر بیماری افكنده بود. فرمودند: من مستحق ده دانه لیمو شیرین هستم. خدمتگزاری كه در خانه بود گفت: آقا یا همسرتان یا بنده یكی باید برای تهیه این خواسته به شهر برود (خانه حكیم الهی‏قمشه‏ای آن زمان در یكی از كوچه باغهای شمیران بود) و نسبت به تهیه این میوه و اجابت خواسته شما، اقدام كند وگرنه لیمویی در كار نیست! حكیم الهی‏قمشه‏ای گفتند: به این زحمت هیچ نیازی نیست! خدمتگزار گفت: آقا یادتان باشد كه از آسمان هم لیموی شیرین نازل نمی‏شود! همسرش می‏افزاید، لحظاتی بعد ملاحظه كردم پیرمردی با دستمال سفیدی كه ده دانه لیمو شیرین در آن بود به عیادت آقا آمد و دستمال و لیموها را گذاشت و رفت.

پی‌نوشت‌ها:

1- حكمت عملى یا اخلاق مرتضوى، علامه حسن‏زاده، ص37.

2- در آسمان معرفت.

3- خوشه‏ها، ص127، 128.

4- میراث ماندگار، ص69.

5- خوشه‏ها، ص127.

6- همان مأخذ، ص132، 133.

منبع:

مجله پیام زن، شماره 63

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.