تبیان، دستیار زندگی
 در سال 1859 ادوارد فیتزجرالد ترجمه ایی از رباعیات خیام را به انگلیسی زبانان تقدیم كرد و این آغاز شهرت جهانی خیام و در سطح زندگی مردم بود. پیش از اینها آثار و تالیفات خیام در فلسفه و به ویژه جبر و نجوم آشنای متخصصان این...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چارپاره های خیام از چه رو شهرت یافت ؟

در سال 1859 ادوارد فیتزجرالد ترجمه ایی از رباعیات خیام را به انگلیسی زبانان تقدیم كرد و این آغاز شهرت جهانی خیام و در سطح زندگی مردم بود. پیش از اینها آثار و تالیفات خیام در فلسفه و به ویژه جبر و نجوم آشنای متخصصان این علوم بود ، چرا كه خیام از نام آوران عرصه جبر و ریاضی در قرون تاریك و جاهلانه وسطی بود و بدین ترتیب اشعه هایی از نور را به دنیای جهل زده غرب آن روز می تاباند. ولی این روزها چهره خیام منجم و یا ریاضیدان در سایه خیام شاعر رفته رفته به فراموشی سپرده می شود.  این رباعیات خود یكی از گره های ناگشودنی ادبیات فارسی است. چرا كه تا یك قرن پس از مرگ او در هیچ منبع مكتوبی هیچ رباعیی به نام او نقل نشده است و هیچكدام از معاصران او به رباعی سرایی وی اشاره نكرده اند. احتمال دارد كه ( خیام ) به سبب اشتغال به علم و حكمت تا حدی شاعری را دون شان خویش می دانسته است . به عبارت بهتر شهرت خیام در زمان خویش و تا یك قرن پس از مرگش بیشتر در علومی نظیر نجوم، فلسفه و ریاضی بوده است. نقش خیام در تصحیح تقویم و سالشمار خورشیدی كه یكی از دقیق ترین سالشمارهای دنیاست، شهرت وی در حكمت به عنوان تالی بوعلی سینا و مثلث خیام خود گویای این مطلب است؛ ریاضی و اشكال هندسی را حتی در مقبره خیام هم می توان یافت مقبره وعمارت خیام از همه نظر ریاضی گون است عمارت از لوزی های كاشی كاری و مثلث تشكیل شده است . قبر خیام یك شش ضلعی است كه متساوی الساقینی داخل آن  محاط شده است . حوض های كناری همگی به شكل مثلث اند.آیا این همه دلالت بر مقام علمی خیام در علوم مطرح آن عصر ندارد؟

ولی چگونه شد كه خیام منجم و ریاضیدان در سایه خیام رباعی سرا قرار گرفت. اولین ماخذ موجود كه رباعیی به اسم خیام دارد رساله ای از امام فخر رازی ( متوفی به سال 606) در تفسیر چهار سوره قرآن مجید است. در این رساله كه التنبیه نام دارد نویسنده در میان اِشكال و ایرادی كه به ذهن بعضی از دانایان می رسد و از خود می پرسند: اگر پروردگار را در آفرینش انسان عنایتی بوده است پس چگونه است كه او را پس از آنكه آفرید و بركشید به زوال آورد و به پست ترین چاهها فرو افكند،  به رباعیی از عمرخیام استناد جسته است و این قدیمی ترین جایی است كه به رباعی از خیام برمی خوریم. و پس از اینجاست كه در تذكره ها نامی از خیام و رباعیاتی از وی آورده می شود. به طوریكه در نسخ قدیمی تعداد رباعیات بالغ بر 300 و رفته رفته بر تعداد آنها افزوده شده و تا بدانجا می رسد كه در نسخ متاخر تعداد رباعیات خیام بالغ بر 1000 شده است. جان این رباعی ها یا ترانه های خیام خوش باشی، نیستی و بی هدفی جهان و گاه اعتراض بر آفرینش است :

ای آمده از عالم روحانی تفت

حیران شده در پنج و چهار وشش وهفت

می نوش ندانی ز كجا آمده ای

خوش باش ندانی به كجا خواهی رفت

و یا

می نوش كه عمر جاودانی اینست

خود حاصلت از دور جوانی اینست

هنگام گل و باده ویاران سرمست

خوش باش دمی كه  زندگانی این است

چگونه است كه فیلسوفی كه همواره در چرایی پدیدها و هدف آنها تفكر می كرده است به یكباره چهارپاره ایی بسراید كه بر عمری تلاش در این زمینه خط بطلان بكشد. و یا چگونه است كه منجم و ریاضی دانی كوشا كه عمری را از خراسان به عراق جهت كسب علم سفر كرده است اینك دم از باده نوشی و خوش باشی بزند. چگونه است كه روح جستجوگری كه زندگی را صرف یافتن و رسیدن كرده است اینك پس از این همه جستجو به بی هدفی برسد. و چرا در میان این همه شاعر پارسی گوی كه اندیشه های بلند و اشعار عمیق عرفانی و اخلاقی دارند خیام معروف ترین شاعر پارسی گو در جهان شده است. شاعری كه در چهار پاره هایش می گوید كه باده بنوش و خوش باش كه بعد از مرگ چو رفتی، رفتی و بازگشتی وجود ندارد:

ای آنكه نتیجه چهار وهفتی

وز هفت وچهار دایم اندر تفتی

می خور كه هزار بار بیشت گفتم

باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی

آیا ترجمه فیتزجرالد  و اقبال این ترجمه در اروپا تنها و تنها به دلیل علاقه این مترجم به اشعار خیام است. بیائید دوباره به تاریخ این ترجمه نظری افكنیم ، ترجمه فیتزجرالد در تاریخ 1859 و یا تقریباً حوالی سال 1238 شمسی به چاپ رسیده است. این زمان اوج سیاست های استعماری انگلیس در ایران است. انگلیس می كوشد مرزهای مستعمره زرخیزش- هندوستان- را ایمن كند. لذا افغانستان فعلی را از خاك ایران جدا می كند و با به قدرت رساندن خوانین دست نشانده خود دست ایران را از بخشی از خاك خویش كوتاه می كند تا مرزهای هندوستان در امان بماند. این سالها مصادف است با دیكتاتوری سیاه ناصرالدین شاه و اعطای امتیازهای فراوان به اتباع انگلیس و چپاول اموال این ملت. حال آیا به نظر نمی رسد كه تاكید یك مترجم انگلیسی بر شعرهای خیام كه تاكید بر خوش باشی، می نوشی غصه فردا را نخوردن دارد ،  و بزرگ و مهم كردن این اشعار و حقنه آن به این ملت از آن روست كه هر چه ملت نسبت به وقایع بی تفاوت تر و ناآگاهتر، منافع انگلیس یا دولت متبوع جناب ادوارد فیتزجرالد ایمن تر وفراوانتر ؟

چون عهده نمی شود كسی فردا را

حالی خوش كن تواین دل شیدا را

می نوش به ماهتاب ای ماه كه ماه

بسیار بتابد و نیابد ما را

و یا :

امروز تورا دسترس فردا نیست

زاندیشه فردات به جز سودا نیست

ضایع مكن این دم ار دلت شیدا نیست

كاین باقی عمر را بها پیدا نیست

آیا دولت استعماری انگلیس با بزرگنمایی ابیات خیام به ملت استعمار زده ایران نمی گوید :

كم كن طمع از جهان ومیزی خرسند

از نیك  و بد زمانه بگسل پیوند

می در كف و زلف دلبری گیر كه زود

هم بگذرد و نماند این روزی چند

نگارنده به هیچ رو نمی تواند بپذیرد كه در پس این بزرگ نمایی چارپاره های خیام به ویژه در آن دوران هیچ سیاست استعماری نهفته نباشد. البته مقصود تخفیف مقام شعری خیام  نیست  چرا كه رباعیات خیام جدای از معنایی كه از آنها مستفاد می شود در ساختار ادبی دارای استحكام و در صناعات شعری واجد نوآوری  هایست كه در نوع خود بی نظیر است ، خیام یكی از نام آوران عرصه ادب و یكی از مفاخر ایران در عرصه علم وحكمت است و به راستی می توان او را در تاریخ علم وادب ایران وزنه وزینی دانست ، بلكه مقصود آن است كه خیام شاعر در مقایسه با خیام منجم و ریاضی دان از اعتبار حقیقی بسیار اندكی برخوردار است پس چرا وقتی این ملت نیاز به انگیزه حركت دارد، نیاز به تهییج روحیه و احساسات ملی برای گام نهادن در مسیر رشد علمی دارد باید به جای تكیه بر خیام دانشمند بر خیام رباعی سرا تاكید ورزید. به هر روی چهره خیام فیلسوف ، ریاضی دان ومنجم بسیار ستودنی تر از چهره خیام رباعی سراست چیزی كه دولت استعماری انگلیس وجناب فیتز جرالد سعی در محو آن داشتند .