تبیان، دستیار زندگی
خاستگاه فردوسی علل سرایش شاهنامه وضعیت زبان فارسی در آن ایام خاستگاه فردوسی بی گمان در آسمان ادب فارسی شاهنامه فردوسی یكی از درخشانترین ستارگان است . حكیم طوس در این اثر جاودان ، زبان فارسی را درسالیان هجوم زبان عربی زنده نگ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سخن ماندگار

خاستگاه فردوسی

علل سرایش شاهنامه

وضعیت زبان فارسی در آن ایام

خاستگاه فردوسی

بی گمان در آسمان ادب فارسی شاهنامه فردوسی یكی از درخشانترین ستارگان است . حكیم طوس در این اثر جاودان ، زبان فارسی را درسالیان هجوم زبان عربی زنده نگه داشته وبه میراث به ما وآیندگان می سپارد. افسانه های ایران كهن ،آداب ورسوم آن زمان ، شرایط اجتماعی ایران پیش از اسلام وتا حدودی تاریخ پیش از اسلام به خوبی در لابلای ابیات حماسی این اثر عظیم بیان می شود. نقش فردوسی در این میان هویت بخشیدن به مردمی است كه در كنار پذیرفتن دین اسلام ودل بستن به احكام عادلانه آن در برابر هجوم فرهنگی عرب در عرصه های اجتماعی وزبان مقاومت كرده وسعی در زنده نگه داشتن زبان ، ادبیات ، آداب ورسوم وپیشینه فرهنگی خود داشته اند .

" بنا بر روایت چهار مقاله ، فردوسی مردی بود دهقان (صاحب ملك وزمین ) از اهالی دهكده ایی به نام باژ از ناحیه طابران طوس ، وطوس شهر مشهور خراسان بود كه مشهد كنونی بر جای آن قرار دارد. فردوسی در آنجا به استقلال می زیست واز عواید املاك خود معیشت می كرد وتنها یك دختر داشت"(1)

درتمام نقل احوالهایی كه از فردوسی برجای مانده ، دهقان بودن وی محرز وبلاشك است" دهقانان طبقه ایی عریق از طبقات اجتماعی ایرانیان بوده اند كه از پیش از اسلام وچند قرن از دوره اسلامی اهمیت واعتباری داشته اند….دهگان به معنی مالك است نه به معنای متداول امروزین ( روستایی ) یا رسمی كه از آن در فرهنگهای فارسی ( مزارع ) آمده است . با اینحال بعضی دانشمندان معنی این كلمه را رئیس قریه نیز گفته اند .(2) دهقانان در ایران پیش از اسلام از طبقات ممتازه و جزء آزادگان بودند كه" آزادگان ودهقانان مامور وصول خراج بودند."(3) واز این راه این طبقه اجتماعی در سایه ملك وزمین های زراعی به راحتی وبا فراغ بال روزگار می گذراندند.پس از فتح ایران به دست عرب مسلمان" اخذ صدقات مادام كه همدستی آنان (اعراب) با دهقانان صورت نگرفت ممكن نشد .. در ایام اسلامی… دهقانان به همان نحو قدیم صاحب ضیاع ومكنت ودارای نوعی از اشرافیت ارضی بوده واز طبقات ممتاز مردم محسوب می شدند ونفوذ محلی خود را مانند دوران ساسانی حفظ كرده وجزء طبقه اشراف وبزرگان كشور ودر زمره توانگران بوده واغلب در كار حكام عرب یا امرا وپادشاهان محلی دخالت می كرده اند."(4) آنچه از شواهد بر می آید در زمان فردوسی وخصوصاً مقارن با حكومت سامانیان در بخشهای وسیعی از شرق ایران سیادت وبرتری دهقانان به لحاظ اجتماعی وسیاسی برقرار بودهو سامانیانكهخود از حكومتهای مستقل قرون اولیه اسلامی بودند،سعی در احیای سنن وفرهنگ ایرانی داشته اند."در تاریخ ایران برخی از دهقانان را می شناسیم كه به درجات بزرگ سیاسی نائل شده اند واز آن جمله اند احمدبن سهل وابومنصور محمدبن عبدالرزاق .احمد بن سهل از امرا ورجال معروف عهد صفاری وسامانی است كه به عهد سامانیان  چندی در مرو به استقلال حكم راند ، و…اما ابومنصور محمدبن عبدالرزاق طوسی از دهقانان وبزرگ زادگان طوس بود و….اوست كه با گردآوردن دسته ایی از دانشمندان زردشتی خراسان موفق به تالیف مهمترین شاهنامه منثور گردید."(5) از آنچه گفته شد میتوان دریافت كه فردوسی در اوایل زندگی به دلیل مكنت حاصله از املاك خود زندگی آسوده وراحتی را می گذرانده وعلاوه بر این از جایگاه اجتماعی رفیعی نیز برخوردار بوده است .این مطلب با ابیاتی برگرفته از شاهنامه نیز قابل اثبات است ، چنانكه استاد طوس در ضمن شكایت از روزگار پیری ومستمندی ، ثروت وراحت جوانی را یادآور می شود:

" الا ای برآورده چرخ بلند

چه داری به پیری مرا مستمند

چوبودم جوان برترم داشتی

به پیری مرا خوار بگذاشتی

مرا كاش هرگز نه پروردیا

چو پرورده بودی نیازردیا

به جای عنانم عصا داد سال

پراكنده شد مال وبرگشت حال

دو گوش ودوپای من آهو گرفت

تهی دستی وسال ونیرو گرفت"(6)

این ابیات در حالی سروده شده اند كه كار شاهنامه به آخر رسیده  وفردوسی حكیم طوس ثروت ومال خود را در راه تحریر وباز آفرینی افسانه های ایران كهن مصروف داشته است

علل سرایش شاهنامه

این هدف مهم كه فردوسی به قولی 30یا 35 سال از عمر وتمامی ثروتش را در اینراه نهاده چه بوده است ؟ نظامی عروضی سمرقندی در حكایت نهم از مقاله دوم در كتاب چهار مقاله چنین بیان می كند :" فردوسی…. از عقب یك دختر بیش نداشت وشاهنامه به نظم همی كرد وهمه امید او آن بود كه از صله آن كتاب جهاز آن دختر بسازد…"(7) این مطلب به نظر نگارنده چندان درست نمی آید به دودلیل ، اول آنكه فردوسی در هنگام سرودن شاهنامه از ثروت ومكنت خوبی برخوردار بوده است وبا همان مال ومكنت می توانسته جهازی مناسب برای یگانه دخترش فراهم آورد و دوم آنكه سرودن شاهنامه بنا به گفته شخص فردوسی 30سال به طول انجامیده است واین زمان بسیاری است چرا كه با پایان یافتن تنظیم شاهنامه به طور قطع از سن ازدواج دختر فردوسی باید سالها گذشته باشد .دلیل اهتمام فردوسی را باید در ویژگی های طبقه دهقان جست :"یكی از صفات وسجایای مهم دهقانان كه از ذكر آن نمی توان صرف نظر كرد موضوع تعلق آنان است به نژاد وملیت وحمیت شدید در میهن پرستی ، وهمین امر…. علت توجه ایشان به جمع وتدوین داستان ها وروایات ملی در آوردن آنها به نظم فارسی شد"(8) حكیم ابوالقاسم فردوسی به دلیل عشق علاقه به میهن وتاریخ گذشته آن و سعی در احیای سنن وفرهنگ اصیل ایرانی به نگارش شاهنامه اهتمام می ورزد. فردوسی در شاهنامه از روحانیون زرتشتی كه محفوظات خود را دراختیار وی قرار می دهند ویا نوشته هایی كه از دهقانی دریافت كرده است یادمی كند. وی در سرودن شاهنامه داستان سرایی نكرده وبه اصل افسانه ها وفادار بوده است ،نمونه ایی براین مدعا افسانه اردشیر است :‌" وقایع مهم این افسانه در كارنامك به زبان پهلوی ودر شاهنامه نگاشته شده است .هركه كارنامك وافسانه اردشیر را برابر هم نهاده وهردو را با هم خوانده باشد ناگزیر تحت تاثیر شگرف این فكر واقع می شود كه حتی جزئیات ودقایق را نیز فردوسی از كارنامك نقل كرده وبه طور كلی نسبت به اصل وفادار بوده است….فردوسی…در جزئیات رعایت اصل افسانه باستانی را نموده وجانب وجدان را نگاهداشته است"(9) .

وضعیت زبان فارسی در آن ایام

اهمیت شاهنامه فردوسی فقط به گردآوری افسانه های كهن ویا باز گویی رسوم وسنن گذشته منحصر ومحدود نمی شود ،همیشه ودر همه جا شاهنامه با این مصراع از فردوسی « سخن زنده كردم بدین پارسی » به خاطر آورده می شود . فردوسی در كنار رودكی ،دقیقی ،كسایی ودیگران در قرن چهارم اولین كسانی بودند كه به طور جدی  زبان فارسی را برای سرودن اشعار خود برگزیدند ." در آن روزگار (350تا 403 ق) زبان عربی در سراسر ایران حتی تا خوارزم مورد توجه وعلاقه بوده است…شعرای ایران در مدح ولی نعمت خود منظوماتی به زبان عربی فصیح وعالی می ساختند وگاه نیز اشعار خود را ارتجالاً وفی المجلس انشاد می كردند."(10) تاثیر زبان عربی در آن روزگار وگستره آن تا بدانجاست كه" زمخشری مفسر بزرگ كه ایرانی بود وبه سال 1143یا1144 میلادی (537 یا 538 ق ) درگذشت در مقدمه الادب خود خدارا شكر می كند كه علم واشتیاق به زبان عربی را بهویعنایت فرمود."(11)با ورود عرب مسلمان به ایران وپذیرش دین اسلام توسط ایرانیان ، زبان عربی كه زبان دین وقرآن است به سرعت وارد زندگی مردم می شود وتمام عرصه ها از مكاتبات دولتی ، گزارشهای باج وخراجوتهنیتهای اعیاد گرفته تا رساله های علمی ودینی وكتب ادبی را فرا می گیرد .البته لازم به ذكر است كه در محاق قرار گرفتن زبان فارسی در آن ایام نتیجه اهتمام وكوشش افراد متعصبی بود كه مسلمان بودن را با عرب شدن مترادف می دانستند ودر این راه از هیچ كوششی حتی جعل حدیث نیز ابایی نداشتند :" از عجایب امور آن است كه برای انصراف مردم ایران از تكلم به لهجات محلی احادیث نیز رایج بود كه از حضرت رسول روایت شده است ویكی از آنها حدیثی بود كه از ابوهریره نقل شده ،او از حضرت رسول اكرم روایت كرده است كه :” ابغض الكلام الی الله الفارسیه وكلام الشیاطین الخوذیه وكلام اهل النار البخاریه وكلام اهل الجنه العربیه ” با وجود چنین حدیثی ایرانیان آرام ننشستند وحدیثی دیگر آوردند كه ” اهل جنت به لغت فارسی دری یا عربی سخن می گویند ”یعنی فارسی وعربی را در برابر هم نهادند ونیز گفتند ” ملائكه آسمان چهارم به لغت دری تكلم می كنند ”"(12) این حركات نامیمونبه منظور از بین بردن آثار فرهنگ،هنر وآداب ورسوم كشورها وملل  تازه مسلمان ،از زمان خلفای بنی امیه آغاز شده بودو این خلفابر تبار عرب خودبسیارافتخاركرده ،سایر نژادها وملل را با عناوینی از قبیل عجم وموالی تحقیر می نمودند؛ با آغاز استیلای حكام نیمه مستقل صفاری وطاهری وحكومت مستقل سامانی این حركت متوقف شده واز این تاریخ وبا اهتمام این حكام است كه زبان فارسی از گوشه انزوا خارج شده ونفسی تازه می كند . خلفای بنی امیه ریشه زنی زبان فارسی را با همكاری وهمدستی ایرانیان عرب زده ایی كه با چاپلوسی سعی در یافتن مقامی رفیعتر در نزد این خلفا داشتند پیش می بردند" تازیان هنگام تسلط بر ممالك اسلامی از آنجا كه از رموز تشكیلاتی اطلاعی نداشتند ناگزیر دواوین محلی را با متصدیان آنها وزبان ودفاتری كه متداول بود بر جای نهادند…واین حال ادامه داشت تا عهد حكومت حجاج بن یوسفثقفی كه یكی از كاتبان ایرانی كه از اصل سیستان وموسوم بود به صالح بن عبدالرحمن و زیردست زادانفرخ صاحب دیوان حجاج كار می كرد ، به فكر نقل دیوان از پهلوی به عربی افتاد وبعد از فوت استاد خود عهده دار دیوان شد وعلیرغم اصرار مردانشاه پسر زادانفرخ به نقل دیوان از پهلوی به عربی مبادرت كرد .گویند مردان شاه چون از تصمیم اوبراین عمل وقدرت وی بر آن كار اطلاع حاصل كرد گفت : خداوند ریشه تورا از دنیا ببراد همچنانكه ریشه فارسی را بریدی ."(13) با آن چهآمد، آشكار می گردد كه اهتمام فردوسی در سرودن شصت هزار بیت به زبان فارسی در چنان زمانه ایی كار چندان ساده ایی نبوده است .فردوسی مسلمان معتقدی است كه به دین خود مباهات می كند ولی در عین حال هیچ مغایرتی بین دینداری  وایرانی اصیل بودن نمی بیند .عشق فردوسی به اهل بیت پیامبر اكرم (ص)درابیات بسیاری در شاهنامه عیان است:

" منم بنده اهل بیت نبی

ستاینده خاك پای وصی

حكیم این جهان را چودریا نهاد

برانگیخته موج اوتندباد

چوهفتادكشتی بروساخته

همه بادبانها برافراخته

یكی پهن كشتی به سان عروس

بیاراسته همچو چشم خروس

محمد بدو اندرون با علی

همان اهل بیت نبی و ولی

خردمند كزدور دریا بدید

كرانه نه پیدا وبن ناپدید

بدانست كو موج خواهد زدن

كس از غرق بیرون نخواهد شدن

بدل گفت اگر با نبی و وصی

شوم غرقه دارم دویار وفی

همانا كه باشد مرا دستگیر

خداوند تاج ولوا وسریر...

اگر چشم داری به دیگر سرای

بنزد نبی وعلی گیر جای

گرت زین بدآید گناه منست

چنین است واین دین و راه منست

برین زادم وهم برین بگذرم

چنان دان كه خاك پی حیدرم"(14)

واین دوعشق فردوسی ( یكی به خاندان واهل بیت مكرم پیامبر اسلام ودیگری به ماثر ملی ومیهنی ) دلایل ناكامی وی از دربار سلطان محمود غزنوی است . فردوسی با بنام كردن شاهنامه به نام سلطان محمود غزنوی امید صله ایی گران از جانب وی داشت ومحمود غزنوی ترك تبارِ سنی مذهبِ متعصب به واسطه تفاخر فردوسی به نژاد ایرانی وشیعی بودن وی از پرداخت صله مقرر امتناع می كند وشاعر عالیقدر را با پرداخت مبلغ ناچیزی كه در خور زحمات سی ساله وی نبود تحقیر می نماید.

بسیاری را عقیده براین است كه شاهنامه فردوسی از لغات عربی عاری است وهم اینان بیان می دارند كه تنها كلمه عربی موجود در شاهنامهواژه "عجم" است ، این سخن خطاست" فردوسی كوشش بسیار كرده است كه حتی المقدور كلمات عربی را درشاهنامه به كار نبرد زیرا آنها را با موضوع اشعار خویش نامتناسب می دانسته است لكن حتی در زمان وی بسیاری از واژه های تازی چنان در زبان فارسی جای گرفته بودند كه اجتناب از آنها ممكن نبود ."(15) بنا به زعم براون در حدود 5% از لغاتی كه در شاهنامه به كار رفته اند یا تماماً عربی (مانندقضا) یا نیمه عربی (مانندهولناك) هستند،اینمسئلههیچگاه ارزش كار فردوسی را دراحیای زبان فارسی كمرنگ نمی كند .امروزه ایرانیان ملت مسلمانی هستند كه به زبان اصلی خود كه پیش از اسلام بدان تكلم می كردند ، سخن می گویند ومی نویسند وبدون شك یكی از كسانی كه سهم بزرگی در پایداری زبان فارسی داشته ، فردوسی است . زبان فردوسی در شاهنامه با زبان كنونی فارسی زبانان تفاوت آشكاری ندارد ویك فارسی زبان می تواند از خواندن شاهنامه لذت برده وآن را بفهمد .ولی سایر كشورهای اسلامی كه در دوران نخستین اسلامی به دست عرب مسلمان فتح شدند فاقد چنین موهبتی هستند" امروزه دیگر لبنانی ، فلسطینی ،مصری،مراكشی وغیره تماماً عرب به شمار می آیند وفرهنگ آنان تازی است .دراین میان تنها ایران مستثنی است .ایرانیان زبان وفرهنگ خود را حفظ كردند وحتی به فرهنگ اعراب رنگ وبوی ایرانی دادند."(16)

آنچه مسلم است اینكه در بزرگداشت مقام فردوسی گفتنی ها بسیار وستودنی ها بی شماراست وامید است كه این مختصر كه در بضاعت اندك نگارنده است بتواند انگیزه ایی برای مطالعه این كتاب درخواننده ایجاد نماید.

سایت تبیان - فریبا کاظم نیا

پی نوشتها :

1. براون.ادوارد.تاریخ ادبی ایران.ج 2.ص 189و190و191

2. صفا .ذبیح الله . دهقانان. آموزش وپرورش . ش1.س22.ص39

3. طبیبی.حشمت الله. سیرطبقات اجتماعی… بررسی های تاریخی . ش6.س6.ص89

4. صفا.ذبیح الله. دهقانان .آموزش وپرورش . ش1.س22.ص 40و41و42

5. همان.صص40و41و42

6. شاهنامه (بروخیم)ج3و4.ص680

7. چهار مقاله .ص 75

8. صفا.ذبیح الله. دهقانان .آموزش وپرورش .ش1.س22.ص40و41و42

9. براون.ادوارد.تاریخ ادبی ایران.ج1.ص 204و206

10. همان.ص650

11. همان.ص390

12. صفا.ذبیح الله . تاریخ ادبیات ایران.ج1.ص 146

13. همان.ص131

14. شاهنامه (مسكو) ج1.ص19

15. براون.ادوارد.تاریخ ادبی ایران.ج2.ص210و211

16. صفوی .كوروش.نگاهی به پیشینه زبان فارسی . ص123