تبیان، دستیار زندگی
شخصیت‌ها و نخبگان بسیاری در پدید‌آمدن صهیونیسم نقش داشته‌اند.هرتصل: وی كه بنیانگذار سازمان جهانی صهیونیسم و پدر صهیونیسم به‌شمارمی‌رود، در بوداپست مجارستان به‌دنیا آمد و در ادلاخ اتریش جان سپرد. هرتصل در هجده‌سالگی به وین رفت و به تحصیل حقوق پرداخت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اندیشه صهیونیسم چگونه زاده شد؟(3)

مهره های اصلی

شخصیت‌های صهیونیستی

شخصیت‌ها و نخبگان بسیاری در پدید‌آمدن صهیونیسم نقش داشته‌اند. در ذیل به نام برخی شخصیت‌های سیاسی كه دراین‌زمینه سهم‌ بیشتری از دیگران داشته‌اند و نیز به عمده فعالیت آن‌ها اشاره شده‌است:

1. هرتصل: وی كه بنیانگذار سازمان جهانی صهیونیسم و پدر صهیونیسم به‌شمارمی‌رود، در بوداپست مجارستان به‌دنیا آمد و در ادلاخ اتریش جان سپرد. هرتصل در هجده‌سالگی به وین رفت و به تحصیل حقوق پرداخت. وی پس از پایان تحصیلات، به‌جای كار وكالت، پا به دنیای ادبیات و مطبوعات گذارد. در این دوره، او به تأثیر از موج تازه یهودستیزی در روسیه، لهستان و برخی كشورهای اروپایی درپی مطالعه كتاب «مسأله یهودی» و نیز به‌دنبال مشاهده قضیه دریفوس  به این نتیجه رسید كه تنها راه‌حل پایان یافتن یهودآزاری، گردآوردن یهودیان جهان در یك سرزمین است. هرتصل این نظریه را در كتاب دولت یهود (چاپ 1275 ش./ 1896 م.) كه در اصل نامه‌‌ای به خاندان روچیلدها است،  مطرح كرد و یك سال بعد، نخستین كنگره جهانی صهیونیسم را در شهر بال سوئیس تشكیل داد (the Bale Declaration conferenc) كه هدف آن، ایجاد موطنی برای یهودیان در فلسطین بود؛ در‌حالی‌كه خود به یهودیت ایمان نداشت، به شعائر مذهبی بی‌اعتنا بود، زبان عبری نمی‌دانست و به فرهنگ غربی خویش مباهات می‌كرد.

2 . روچیلد: Edmond Rothschild (Rotschild) اعلامیه (1296 ش./ 1917 م.) دولت انگلیس، درباره لزوم تأسیس دولت یهودی در فلسطین (= اعلامیه بالفور) با عبارت «لرد روچیلد عزیزم!» آغاز می‌شود كه خود نشان از سهم ویژه و مؤثر بارون‌ادموند روچیلد (متوفی 1313 ش./1934م.) در تولد و حیات صهیونیسم دارد؛ همچنین او مشهور به «پدر اسكان یهودیان در فلسطین» است. این عنوان به پاس تلاش مستمر وی در خرید زمین و املاك اعراب فلسطینی و هزینه‌كردن یك میلیون و ششصد هزار لیره استرلینگ برای احداث دهكده‌های مهاجرنشین در فلسطین به او داده شد. ادموند روچیلد به خانواده‌ا‌ی ثروتمند و یهودی‌الاصل تعلق داشت كه از راه صرافی و بانكداری به ثروتی افسانه‌ا‌ی دست یافت، تا جایی‌كه اعضای خانواده روچیلدها به سلاطین مالی مشهور شدند. این خانواده ثروتمند به پاس خدمات مالی‌شان به دولت اتریش ازسوی آن دولت به لقب «بارون»  مفتخر شدند. سهم ادموند روچیلد در شكل‌گیری اسرائیل نیز بسیار است. او دراین‌باره اعتراف می‌كند:

«بدون من صهیونیست‌ها هیچ‌كاری نمی‌توانستند انجام دهند.»

دولت اسرائیل نیز به‌منظور قدردانی از خدمات وی، نام او را بر یكی از بلوارهای تل‌آویو  نهاده است.

3. وایزمن: وی برجسته‌ترین رهبر صهیونیستی پس از هرتصل است. خدمات او به نیروی دریایی بریتانیا ، زمینه را برای پذیرش نظریه‌هایش درباره لزوم تأسیس یك دولت یهودی در فلسطین، نزد مقام‌های انگلیسی و نیز برای صدور اعلامیه بالفور فراهم آورد. وی پس از هرتصل، به رهبری سازمان جهانی صهیونیسم و سپس به ریاست آژانس یهود  در فلسطین و سرانجام به ریاست جمهوری اسرائیل (= نخستین رئیس‌جمهور اسرائیل) برگزیده شد.

4. شافتسبری:  وی یكی از برجسته‌ترین رجال سیاسی بریتانیا و نیز برادر همسر پالمرستون، نخست‌وزیر اسبق انگلیس بود. وی ریاست صندوق كشف فلسطین را برعهده داشت و به پیشنهاد او، نخستین كنسولگری انگلیس در بیت‌المقدس تأسیس شد. شافتسبری بر پایه این استدلال كه هر ملت باید دارای وطن باشد و سرزمین كهن از آنِ ملت كهن است، مشوق نظری و عملی مهاجرت یهودیان به فلسطین گردید.

5 . دیزرائیلی: این سیاستمدار و نویسنده یهودی‌الاصل انگلیسی در 1216 ش./ 1837 م. به عضویت پارلمان و سپس به رهبری مجلس عوام و حزب محافظه‌كار انگلیس درآمد و آن‌گاه به نخست‌وزیری انگلیس رسید. دیزرائیلی بار دومی كه به نخست‌وزیری بریتانیا رسید، ورود یهودیان به پارلمان آن كشور در كسوت نمایندگی را قانونی ساخت و مهم‌تر از آن، به ابتكار شخصی خویش، سهام ترعه (كانال) سوئز  را پس از دریافت وام چهار میلیون لیره‌ا‌ی از «بارون ادموند روچیلد»، از «خدیو مصر» خرید و آن را در اختیار دولت انگلیس قرار داد و بدین‌سان سلطه انگلیس را بر مصر، فلسطین و صحرای سینا فراهم آورد. چهل سال بعد، دولت بریتانیا به پاس قدردانی از زحمات او و دیگر صهیونیست‌ها، فلسطین را به‌عنوان سرزمین یهودیان درنظر گرفت؛ بنابراین تأثیر دیزرائیلی در شكل‌گیری دولت یهود غیرمستقیم، ولی اساسی بود.

6. اسرائیل بیر: (Israe Beer) كه در سال 1223 ش./1842م. به «پل جولیوس رویتر»  تغییر نام داد. او در 1195 ش./ 1816 م. به دنیا آمد و در سیزده سالگی از آلمان به انگلیس مهاجرت كرد. وی به تدریج به فعالیت‌های خبری علاقه‌مند شد و سرانجام در 1228 ش./ 1849 م. مؤسسه‌ای برای گردآوری خبر در فرانسه و بلژیك تأسیس كرد تا آلمان را به خطوط تلگراف آن دو كشور متصل كند. بیست و پنج سال بعد، این مؤسسه به یك خبرگزاری بی‌رقیب تبدیل شد و این‌گونه رویتر به ثروت و شهرتی فراوان دست یافت. وی از نخستین كسانی است كه در اواسط قرن دوازدهم ش./نوزدهم م. با خرید زمین در فلسطین، سنگ‌ بنای دولت غاصب و اشغالگر اسرائیل را گذارد؛ همچنین با در اختیارداشتن سازمان بزرگ خبری رویتر، بیش از هر یهودی دیگر به شكل دهی صهیونیسم كمك كرد.

به‌هرجهت كمونیسم، جهان را با دیدگاه مادی محض تفسیر می‌كند، دین را افیون توده‌ها می‌داند، عواطف و احساسات و اخلاق را روبنا می‌شمارد، حركت تاریخ را براساس جبر تشریح می‌كند، شیرازه جامعه را بر اقتصاد قرار می‌‌دهد، برای دستیابی به هدف از هر وسیله‌ای بهره می‌برد و طبقات و نه شخصیت‌ها را تاریخ‌ساز می‌داند.

ماركسیسم و كمونیسم:

یكی دیگر از عوامل شكل‌گیری صهیونیسم، ماركسیسم  و كمونیسم است. برخی از شواهدی كه دراین‌زمینه مورد استفاده قرار می‌گیرد، عبارت است از:

الف. در عقاید كارل ماركس (متوفی 1262 ش./1882 م.) كه یك یهودی بوده‌است، آلمان كشوری به‌شمار می‌رود كه گرفتار انقلاب كارگری خواهد شد و یهودیان در آن انقلاب، همانند انقلاب‌های گذشته بشری، نیروهای پیشرو خواهند بود. صهیونیست‌ها به تأثیر از ماركس، ملت برگزیده خداوند، یعنی یهودیان را همواره عامل هر حركت پیشروانه و مترقیانه به‌حساب می‌آوردند. به عقیده آنان، این نقش پیشتازی در جریان تولد و رشد كمونیسم و نیز در فرآیند برپایی و پیروزی انقلاب كمونیستی روسیه وجود داشته است؛ زیرا بیشتر اعضای كادر مركزی حزب كمونیست شوروی سابق مانند «تروتسكی»  یهودی بوده‌اند. افزون بر این بسیاری از رهبران صهیونیستی مانند «بن‌گوریون» از روسیه تزاری ـــ كه نخستین كشور كمونیستی جهان بوده است ـــ برخاسته‌اند.

ب. صهیونیست‌ها مانند كمونیست‌ها از ماتریالیسم  تاریخی ماركس در تحلیل گذشته و آینده خود سود می‌جویند. به گمان صهیونیست‌ها، دوران كمون اولیه ، جلوه روزگار یهودیان پیش از حضرت یعقوب (ع) است. در دوره برده‌داری، برده‌داران غیریهودی مانند فرعون، یهودیان را به بردگی گرفتند. در دوران فئودالیسم  و سرمایه‌داری، زمین‌داران و سرمایه‌داران غیریهودی بر مسند قدرت باقی ماندند و یهودیان را به‌سوی كارهای كم‌ارزش و پستی مانند صرافی سوق دادند. «در اینجا بود كه یهود لازم [دید]  كه با انقلاب كمونیستی، رقبا را از میدان به در كرده و با ایجاد یك حزب نیرومند… تمامی قدرت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را به دست گیرد.»

به‌هرجهت كمونیسم، جهان را با دیدگاه مادی محض تفسیر می‌كند، دین را افیون توده‌ها می‌داند، عواطف و احساسات و اخلاق را روبنا می‌شمارد، حركت تاریخ را براساس جبر تشریح می‌كند، شیرازه جامعه را بر اقتصاد قرار می‌‌دهد، برای دستیابی به هدف از هر وسیله‌ای بهره می‌برد و طبقات و نه شخصیت‌ها را تاریخ‌ساز می‌داند، صهیونیسم نیز معتقد است:

1. ثروت، پایه و اساس حكومت‌ها است؛ درنتیجه جهان را باید از دریچه سكه و سرمایه دید.

2. ایمان مذهبی را باید ریشه‌كن و به جای آن، ارقام و اعداد را جایگزین كرد.

3 . سیاست، هیچ وجه مشتركی با اخلاق ندارد و حكومت اخلاقی محكوم به

شكست است.

4. بی‌گمان یهودیان براساس مشیت الاهی به آقایی و سروری جهان می‌رسند.

5. طلا، برترین نیروی محرك جهانی، در دست یهودیان است.

6. از مكر، تزویر و خیانت برای نیل یا نزدیك شدن به هدف می‌توان سود برد.

7. هیچ تحولی بدون دخالت و نظارت پرقدرت و نفوذ وافر یهودیان انجام نمی‌شود.

گروهی با تأكید بسیار بر عناصر ناسیونالیستی یهود، زمینه‌های ظهور صهیونیسم و تأسیس دولت یهودی را فراهم آوردند؛ البته ظهور لیبرالیسم كه میل به آزادی و برابری را شدت می‌بخشد، در بهبود وضع عمومی، اجتماعی و سیاسی یهود و ظهور ناسیونالیسم یهودی (= صهیونیسم) تأثیر بسزایی داشته‌است.

ملی‌گرایی

ناسیونالیسم یا ملی‌گرایی جدید، محصول انقلاب كبیر فرانسه و یكی از آثار تمدن نوین غرب است. پس از انقلاب كبیر فرانسه، میل به وطن‌خواهی و آرمان‌های قومی در ملیت‌ها و اقلیت‌های دینی، چون یهودیت، افزایش یافت؛ ازاین‌رو صهیونیسم را نمی‌توان فرزند درد و رنج یهودیان دانست؛ بلكه اگر به یهودیان آزار و آسیبی نیز نمی‌رسید، باز هم تولد صهیونیسم بر پایه رشد ناسیونالیسم غربی اجتناب‌ناپذیر بود. هرتصل نیز با بیان این «مسأله تشكیل حكومت‌ یهودی بیش از آن‌كه مسأله‌ای مذهبی یا اجتماعی باشد، مسأله‌ای ملی است»، بر تأثیر فزاینده ملی‌گرایی در خلق صهیونیسم تأكید می‌ورزد؛ همچنین «مارتین بوبر»، یكی از بزرگ‌ترین منادیان یهود در قرن حاضر، بر ویژگی ناسیونالیستی صهیونیسم اشاره می‌كند. افزون بر این، «آلبرت اینشتین» از زیان‌های گسترش ناسیونالیسم بر یهود بیمناك بود.

این اعتقاد كه یهودیت در روح جمعی و گروهی، زبان و دشمن و سرزمین مشترك ریشه دارد، همواره میان یهودیان وجود داشته است؛ ولی یهودیان در گذشته به بهره‌گیری از این عناصر برای خلق دولت یهود قادر نبوده‌اند. سرانجام گروهی با تأكید بسیار بر عناصر ناسیونالیستی یهود، زمینه‌های ظهور صهیونیسم و تأسیس دولت یهودی را فراهم آوردند؛ البته ظهور لیبرالیسم كه میل به آزادی و برابری را شدت می‌بخشد، در بهبود وضع عمومی، اجتماعی و سیاسی یهود و ظهور ناسیونالیسم یهودی (= صهیونیسم) تأثیر بسزایی داشته‌است.

امروزه برخی اندیشمندان، عناصری را كه یهودیان افراطی یا صهیونیسم، به‌عنوان عناصر تشكیل‌دهنده دولت یهود مطرح می‌كنند، مورد تردید جدی قرار داده‌اند؛

زیرا:

1.صهیونیسم، جریانی غیردینی است؛ ازاین‌رو نمی‌تواند با تكیه بر عناصر سازنده دین، به حیات خود مشروعیت بخشد.

2. یهود، یك نژاد نیست، بلكه یك دین است؛ آن هم دینی كه پیروان پراكنده‌اش در هیچ نقطه جهان دارای اكثریت جمعیتی نبوده‌اند.

3. یهود، یك ملت نیست؛ زیرا یهودیان از عناصر تشكیل‌دهنده ملت، مانند زبان و دشمن مشترك برخوردار نیستند.

4. صهیونیسم با طرح قوم برگزیده بودن یهود درپی سلطه بر جهان است؛ در‌حالی‌كه برتری و برگزیدگی راستین نیز نمی‌تواند وسیله‌ای بر مشروعیت بخشیدن به رفتار سلطه‌گرایانه باشد.

5. اگر فلسطین قبله‌گاه ویژه یهودیان است، پس چرا بیشتر یهودیان آن را نمی‌شناخته و حتی درباره موقعیت جغرافیایی آن نیز بی‌اطلاع بوده‌اند؟

6. ناسیونالیسم صهیونیستی به‌شكلی افراطی درآمده است و بشر امروز به هیچ‌رو پذیرای تحمل ناسیونالیستی نیست كه برای تحقق هدف‌های خویش، به كشتار، خشونت، ازدواج قومی و رفتار ناپسند دست می‌زند.