تبیان، دستیار زندگی
 همسایه
همسایه
همسایه
ماه در آسمان به ستاره ها چشمک می زند. فرشته ها بین ستاره ها بدو بدو می کنند.
صندوق پستی
صندوق پستی
صندوق پستی
من یک صندوق پستی هستم. از آن روزی که تلفن همراه، اینترنت و ایمیل آمدف من باز نشسته شدم. اما هنوز هم نامه های زیادی توی دلم دارم که برای شما کوچولو ها ارسال می کنم...
دیگ کِشان
دیگ کِشان
دیگ کِشان
پدرم از پدربزرگم خیلی تعریف می کند، پدر بزرگ من روستایی خلاقی بوده که همیشه زندگی متفاوتی داشته، یک رسمی توی روستای پدربزرگ هست که پدرم می گوید مبدعش پدرم بوده است...
دندان شیری
دندان شیری
دندان شیری
مدتی بود مسواک و خمیردندان با هم قهر کرده بودند و مونا نمی‌توانست دندان‌هایش را تمیز کند،ماجرا از این قرار بود…
الاغ سخنگو
الاغ سخنگو
الاغ سخنگو
روزی، مردی خرش را به بازار برد تا بفروشد. هرکه پیش می آمد و درباره خر می پرسید. او جواب داد: خر من هم خوب کار می کند و هم خوب می تواند حرف بزند...