تبیان، دستیار زندگی
فقر و دارایى وسیله آزمایش معرفى شده و آنها فرایند و برخاسته از علل و عوامل مختلفی هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا عزیزی ؟

پیامبر فقراء

(2)

1

دارایى و فقر، وسائل امتحان و آزمایش

مؤمن باید بى اعتناى به دنیا باشد، چرا كه اگر دنیا در اختیار انسان قرار گرفت، نعمت خداست و وسیله آزمایش انسان است و اگر از او باز گرفته شد، آزمایش دیگرى براى او پیش آمده و بلایى است كه باید بر آن صبر كرد. البته صبر و بردبارى بر فقر، به این معنا نیست كه انسان براى رفع فقر تلاش نكند، بلكه بدین معناست كه تا فقر برطرف نشده بر آن شكوه و بى تابى نكند.

در شرح فرازهاى اول حدیث گفته شد:

خداوند براساس حكمت و مصلحت، تقدیراتى را بر بندگان خود قرار داده است و آن تقدیرات، با انتخاب و اختیار افراد منافات ندارد؛ یعنى چنان نیست كه افراد مجبور باشند و اختیار از آنها سلب گردد. شرایطى فراهم مى‌آید كه به هر كس قسمى و سهمى از نعمتها تعلق مى‌گیرد و خدا هر چه را براى هر كس صلاح بداند، دراختیارش مى‌گذارد و شكى نیست كه همه اینها وسیله آزمایش انسان است.

مؤمن، به اینكه مصلحت و خیر او در چیزى است كه خدا بر او مقدر ساخته اطمینان دارد: اگر همه دنیا را دراختیار او بگذارد، براى او خیر است و اگر او را به گرفتارى و شكنجه و ظلم ستمگران مبتلا كند؛ آنچنان به خدا حسن ظن دارد كه آن را خیر مى‌بیند و احساس مى‌كند گرفتاریها و بلاها موجب نابود گشتن گناهان و بالا رفتن درجات او مى‌گردد. برخلاف تصور انسان كوته نظر. اگر خدا كسى را به فقر مبتلا مى‌كند، با او دشمنى ندارد و یا اگر ثروت انبوهى دراختیار كسى مى‌گذارد، از روى علاقه به او نیست.

انسان جاهلى كه از معارف دینى و تعالیم انبیا بى بهره است، وقتى به فقر مبتلا مى‌گردد، مى‌گوید خدا مرا تحقیر كرده است و من نزد خدا بهایى نداشتم كه نگون بختم كرد.

«وَ اَمّا اِذا مَاابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزَقَهُ فَیَقُولُ رَبّى اَهانَنِ ;

و چون (خداوند) براى آزمودن، او را تنگ روزى و فقیر كرد، گوید خدا مرا خوار گردانید.» (فجر/16)

در مقابل خدا مى‌فرماید:

«فَاَمّا الاِْنْسانُ اِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَاَكْرَمَهُ وَنَعَّمهُ فَیَقُولُ رَبّى اَكْرَمَنِ ;

و اما انسان، چون خدا او را به رنج و غمى گرفتار سازد، سپس به كرم خود او را نعمتى جهت آزمایش و امتحان بخشد، گوید؛ خدا مرا عزیز و گرامى داشته است.» (فجر/15)

قرآن علاوه براینكه فقر و دارایى را وسیله آزمایش معرفى مى‌كند، آنها را فرایند و برخاسته از علل و عواملى مى‌داند. چه بسا كسانى كه به فقر مبتلا مى‌شوند، فقر آنها بازتاب و مكافات اعمال زشت آنهاست و جزاى دنیایى رفتار آنهاست كه به فقرا رحم نمى‌كردند و به دنبال انباشت ثروت بودند و به ثروت خود مى‌بالیدند.

هر رخدادى روى حساب و حكمت و مصلحت است؛ چنان نیست كه از اختیار خدا خارج باشد، یا خدا غافل گردد و در آن حال اوضاع به هم خورد و ناگاه آتش فشانى از كوهى فواره كشد و شهرى را نابود سازد! یا باران فراوانى ببارد و بر اثر سیل، خانه هاى مردم نابود گردد (و اینها در حال غفلت خداوند رُخ دهد)! مؤمن مى داند خداوند بر هر كارى قادر است و چیزى از دایره اراده، علم و اذن او خارج نیست و تدبیر موجودات جهان، از كوچك و بزرگ، در دست اوست:

«یُدَّبِرُ الاَْمْرَ مِنَ السَّماءِ اِلَى الاَْرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ اِلَیْهِ ...;

اوامر عالم را از آسمان تا زمین تدبیر مى‌كند.» (سجده/5)

پس همه رخدادهاى خوشایند و ناخوشایند روى حساب است، ولى ما به آن آگاهى نداریم و نباید هم بدان آگاه شویم، چون آنچه رخ مى‌دهد براى آزمایش ماست و اگر به علّت آن پى ببریم، آزمایش نتیجه‌اى نمى‌بخشد. آزمایش افراد ضعیف باید با ابهام توأم باشد. ممكن است افراد قوى، از قبل مورد و مواد امتحان و آزمون را بدانند، ولى به حال آنها تفاوت نمى‌كند، چون آنها از پس امتحان برمى آیند و نیز اگر از قبل بدانند چه مصیبتهایى بر آنها پیش مى‌آید، ضررى به حال آنها نمى‌بخشد.

خداوند به انبیا و اولیاى خود علومى تعلیم داده است كه براساس آن، از قبل مى‌دانند، چه رخدادهایى براى آنها و یا دیگران رُخ خواهد داد و این آگاهى بدانها زیان نمى‌رساند؛ البته آنها آنچه را مى‌دانند براى دیگران بازگو نمى‌كنند، ممكن است یك هزارم آن را براى برخى از اصحابشان بگویند، با توجه به اینكه گفتن آن مطالب برخلاف حكمت و مصلحت نیست و آگاهى به آنها، به مخاطبان زیان نمى‌رساند.

به عنوان مثال؛ وقتى استادى مى‌خواهد از شاگردان خود امتحان بگیرد، شاگردى كه در درس هایش موفق است و به خوبى همه مطالب را مى‌داند؛ دانستن یا ندانستن سؤالات امتحانى براى او یكسان است. انبیا و اولیاى الهى چنانند كه از قبل مى‌دانند آزمون و امتحانشان چیست و در عمل، این آگاهى تفاوتى به حال آنها نمى‌بخشد، چون آنها به آنچه وظیفه است و رضاى خدا در آن است عمل مى‌كنند؛ اما دیگران چنین نیستند: اگر از قبل مورد و مواد آزمون و امتحانشان را بدانند، تنها به آن مى‌پردازند و از مسائل دیگر چشم مى‌پوشند، بدین جهت مصلحت در این است كه امتحان عموم مردم با ابهام توأم باشد.

گرچه ما نمى‌دانیم، چرا خداوند براى برخى فقر و براى برخى غنا و دارایى را مقدر ساخته، براى برخى بیمارى و گرفتارى هایى را پیش مى‌آورد ـ و هنوز یكى را پشت سرنگذاشته دیگرى رخ مى‌دهد ـ و براى دیگرى رفاه و آسایش را؛ ولى بالاجمال مى‌دانیم نه آن كس كه در این دنیا، نعمت بیشترى بدو مى‌دهند محبوب‌تر است و نه اینكه هر كس به گرفتارى، فقر و ناراحتى ها مبتلا مى‌گردد، نزد خدا قرب و منزلتى ندارد و خدا به او اعتنا نمى‌كند؛ بلكه برعكس هر كه را خدا بیشتر دوست بدارد، بیشتر به بلا گرفتارش مى‌كند. در روایتى از على(علیه السلام) وارد شده:

«اَلْبَلاءُ لِلظّالِمْ اَدبٌ وَلِلْمُؤْمِنِ اِمْتِحانٌ وَلِلاَْنبیاءِ دَرَجَّةٌ وَلِلاُْولیاءِ كَرامَةٌ;

بلا و گرفتارى فرجام و مجازات ظالم است و امتحان براى مؤمن و براى انبیا رتبه و مقام است و براى اولیا كرامت است.»

و نیز شاعر مى‌گوید:

هر كه در این بزم مقرب‌تر است         ***          جام بلا بیشترش مى‌دهند

پس ملاك عزیز بودن و یا ذلیل بودن نزد خدا، دارا بودن و نادارى نیست، بلكه ملاك عزیز بودن این است كه انسان به وظیفه‌اش عمل كند: اگر پول دار است، در رابطه با مالش به وظیفه‌اش عمل كند و اگر تهى دست است، وظیفه‌اش در تحمل و صبر و شكرگزارى است.

خداوند متعال مى‌فرماید:

«ما اَصابَ مِنْ مُّصیبَة فِى الاَْرْضِ وَلا فِى اَنْفُسِكُمْ اِلاّ فِى كِتاب مِنْ قَبْلِ اَنْ نَّبْرَأَها اِنَّ ذلِكَ عَلَى اللّهِ یَسیرٌ;

هر رنج و مصیبتى كه در زمین (از قحطى و آفت و فقر و ستم) یا از نفس خویش به شما رسد، همه در كتاب (لوح محفوظ) پیش از آنكه در دنیا ایجاد كنیم ثبت است و این كار بر خدا آسان است.» (حدید/22)

با توجه به مطالب فوق، وقتى نعمتى به انسان مى‌رسد، نباید به خود مغرور شود، چرا كه همه چیز روى حساب و برنامه دقیقى تنظیم شده و براى آزمایش انسان است و نیز اگر گرفتارى و مصیبتى بر او پیش مى‌آید، نباید بى تابى كند چرا كه آنچه رخ داده به مصلحت اوست.

خداوند مى‌خواهد انسان به كمال معنوى و روحى برسد و از علایم این كمال و نیز انسان كامل این است كه در برابر بود و نبود نعمتها حساس نیست. البته كار آسانى نیست كه داشتن و از دست دادن نعمت براى انسان یكسان باشد؛ ولى حداقل سعى كنیم در ابراز و اظهار حالت درونى خود افراط نكنیم. فكر نمى‌كنم اگر تمام دنیا را دراختیار ما بگذارند، با وقتى كه همه دنیا را از ما بگیرند یكسان باشد و تفاوتى در حال ما ایجاد نكند: ما اگر مقدار اندكى از مالمان از دست برود حواسمان پرت مى‌شود و حال خود را نمى‌فهمیم، چه رسد كه یكباره هستى مان نابود گردد. لااقل سعى كنیم زیاد ناراحت نشویم و مصیبتها را تحمل كنیم و خود را نبازیم.

ما هر چه به دریافت این روحیه نزدیك شویم كه در برابر گرفتارى ها بردبار باشیم و در برابر نعمتها مغرورنگردیم، نزد خدا مقربتر و عزیزتر نیز مى‌گردیم و روحمان كمال بیشترى مى‌یابد و اگر چنین نباشیم، در واقع به نعمتهاى دنیا پایبندیم و بنده آن هستیم و تعلقمان به امور زود گذر و فانى دنیاست و این دلیل ضعف ماست.

خدا مى‌خواهد ما را كامل گرداند و از وابستگى به امور پست دنیا نجات دهد، تا وارسته شویم و از جمله راههاى این وارستگى، این است كه توجه داشته باشیم كه گرفتارى هاى دنیا، همه براساس حساب و قضا و قدر الهى است و چیزى بى دلیل و بى حساب رخ نمى‌دهد.

                                                                                                                                              ادامه دارد ...

منبع:

مصباح یزدی، محمد تقی، کتاب راهیان كوى دوست

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.