تبیان، دستیار زندگی
موجب جلوگیرى از ملال، افسردگى و خستگى است و به علاوه، از چیزهایى است كه مانع از انجام وظایف بعدى نمى‌شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برای چی می خندی؟

شادى از دیدگاه اسلام(3)

1

حزن مطلوب

در مقابل، حزنى كه انسان را متوجه خدا، آخرت و مسؤولیت‌هاى شرعى و اجتماعى اش كند، حزنى مطلوب است؛ حزن از این كه چرا در انجام تكالیف كوتاهى كرده ایم. انسان عاقلى كه مرتكب گناهى شده، اگر متوجه شود این عمل موجب شده كه سعادت آخرت را از دست بدهد، در حالى كه مى‌توانست با انجام دادن كار دیگرى سعادت دنیا و آخرت را كسب كند، محزون مى‌شود. این گونه حزن‌ها اگر به حد افراط نرسد، مطلوب است، اما اگر به حدى برسد كه انسان را از كار و زندگى باز دارد و باعث شود كه فرد تكالیف شرعى خود را نتواند انجام دهد، هیچ فایده‌اى ندارد. غم و غصه‌اى كه موجب شود انسان در زندگى نتواند درس بخواند، عبادت كند، جهاد برود، به اجتماع خدمت كند و سایر فعالیت‌هاى مطلوب دینى را انجام دهد، چه فایده‌اى دارد؟ بنابراین مرتبه‌اى از حزن هم مى‌تواند مطلوب باشد؛ و آن زمانى است كه انسان را وادار به جبران گذشته نماید و تكالیف و كارهاى خیرى كه باعث سعادت آخرت او مى‌شوند انجام دهد.

شادى در گرو تأمین خواست افراد

نكته ای كه باید در نظر داشت این است كه سرور و شادى براى هر كسى وقتى حاصل مى‌شود كه خواسته اش تأمین شود. اما خواسته‌هاى افراد یكسان نیست و شادى افراد با یكدیگر تفاوت دارد؛ براى مثال، وقتى شما مى‌خواهید كودك خردسالتان را شاد كنید ممكن است زمانى این كار را با دادن خوراكى و یا اسباب بازى انجام دهید، و وقتى كودك مقدارى بزرگ تر شد، برایش قصه و داستان تعریف كنید. اینها انواع شادى كودكانه است كه با خوردن، بازى كردن، شنیدن داستان‌هاى خنده دار و نظایر آنها حاصل مى‌شود. اما در سنین جوانى، كسانى كه رشد طبیعى و معقولى دارند و ابعاد روانى آنان رشد پیدا كرده است، دیگر به این چیزها چندان شاد نمى‌شوند. انسان در جوانى خواسته‌هاى دیگرى دارد؛ به جز خواسته‌هایى كه مربوط به جهات بدنى مى‌شود، از نظر روانى هم خواسته‌هایى دارد. جـوان دلش مى‌خواهد شخصیت و احترام داشته باشد. از دوره نوجوانى این خواست در فرد شكوفا مى‌شود و البته گاهى هم حالت بسیار افراطى پیدا مى‌كند؛ مثلا گاهى پرخاش گرى جوان براى این است كه مى‌خواهد شخصیت خودش را نشان دهد. انسان در هر سنى به طور طبیعى خواسته‌هایى دارد كه اگر تأمین گردد شاد مى‌شود. البته برخى خواسته‌هایى هم وجود دارد كه در طول زندگى ادامه دارد؛ مانند نیازهایى كه انسان به خوراك، مسكن و... دارد.

شادى مطلوب در نظر اسلام

اكنون با توجه به نكته‌هایى كه بیان گردید، باید ببینیم كه آیا شادى از نظر اسلام امرى مطلوب است یا نامطلوب؟ در پاسخ باید بگوییم هر نوع شادى كه در جهت كمال معنوى باشد مطلوب است. اگر شما بخواهید كسى را كه آن قدر روحش تعالى پیدا كرده كه جز با مناجات خدا و سرساییدن به آستان الهى شاد نمى‌شود شاد كنید، مسلّماً باید زمینه‌اى را فراهم كنید كه او بتواند به عبادتش بپردازد. امام سجاد(علیه السلام) در یكى از مناجات هایش عرض مى‌كند:

«وَ اسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّة بِغَیْرِ اُنْسِكَ؛(1) از هر لذتى كه از غیر اُنس با تو بردم استغفار مى‌كنم، هر سرورى كه جز از لقاى تو حاصل شود، براى من گناه است، از چنین شادمانى به تو پناه مى‌برم.»

كسانى آن چنان اوج پیدا مى‌كنند كه جز در اثر اُنس با خدا و مناجات با او و نهایتاً لقاى الهى به چیزى شاد نمى‌شوند، اگر انسان بخواهد چنین كسانى را شاد نماید، باید كارى كند كه مزاحمت‌ها و موانع راهشان برداشته شود و آنها در این مسیر پیشرفت كنند. چنین شادیى است كه ارزش مطلق دارد؛ زیرا شاد كردن چنین مؤمنى براى رسیدن به مقصد خود، هیچ قید و شرطى ندارد. چون اینها جز از راه مشروع شاد نمى‌شوند، شادیشان هم به عبادت خدا و انس با خدا است و همیشه این شادى مطلوب است. اما شادى‌هاى دیگر، ممكن است شادى دنیوى باشد، اما كمك كند به این كه انسان در جهت تكامل معنوى پیشرفت كند یا لااقل مبتلا به گناه نشود، مثل شادى دنیوى كه دو همسر در محیط خانواده با یكدیگر دارند. این نوع شادى مستقیماً ارتباط با خدا و قیامت ندارد، التذاذى است كه دو همسر در محیط خانواده از یكدیگر مى‌برند، اما اگر با قصد قربت انجام شود، مى‌تواند عبادت باشد. اگر هم قصد قربت در كار نباشد، دست كم مانع از ابتلاى به معصیت است. البته این هم مرتبه‌اى از عبادت است؛ زیرا براى جلوگیرى از ابتلاى به معصیت صورت گرفته است.

شادى‌هاى دنیوى كه مؤمنان در زندگى خودشان دارند به این منظور است كه براى انجام عبادات و وظایفشان نشاطى داشته باشند. مزاح مخصوصاً در سفر در حدى كه افراط نشود و موجب لغو و اتلاف وقت نگردد و هم چنین تمسخر، توهین و اذیت دیگران را به دنبال نداشته باشد مطلوب است، تا جایى كه از مستحبات بوده و در اسلام بر آن تأكید شده است. این یك شادى دنیوى است كه موجب جلوگیرى از ملال، افسردگى و خستگى است و به علاوه، از چیزهایى است كه مانع از انجام وظایف بعدى نمى‌شود. فراهم كردن وسایل چنین شادى براى دیگران و نیز شاد شدن خود انسان هم در این حد عیبى ندارد و مطلوب است.

به هر حال، ملاكْ شاد كردن مؤمن است و مؤمن از آن جهتى كه مؤمن است هیچ گاه به گناه شاد نمى‌شود؛ شادى او یامستقیماً در ارتباط با خدا است و یا براى تكامل معنوى و انجام وظایف و یا دست كم براى جلوگیرى از گناه مى‌باشد. البتهبا توجه به نكته آخر، كه گفتیم مراتب ایمان افراد با یكدیگر فرق مى‌كند، طبیعتاً شاد كردن افراد هم فرق مى‌كند و این مسأله منحصر به افراد بالغ نمى‌باشد بلكه شامل بچه‌ها هم مى‌شود. شاد كردن مؤمنى هم كه هنوز در سن طفولیت است و تازه به تكلیف رسیده ثواب دارد. شادكردن او در همان حدى است كه او مى‌فهمد. اگر شما بخواهید وسایل شادى را در حد كسانى كه در اوج معرفت هستند براى یك كودك فراهم كنید، او اصلا درك نمى‌كند و هیچ وقت با آنها شاد نمى‌شود. در هر حال، بیرون آوردن این مؤمن از افسردگى مطلوب است؛ زیرا افسردگى برایش ضرر دارد. البته از بین بردن حزنى كه براى خدا است و باعث این مى‌شود كه فرد در جهت انجام وظایفش موفق تر باشد، مطلوب نیست؛ مثلا ما نباید كسى را كه در مجلس عزاى سیدالشهدا(علیه السلام) مشغول گریه است، براى این كه شاد بشود به خنده بیندازیم؛ زیرا این مجلس اصلا براى گریه كردن و براى غمگین بودن است. این جا جاى شاد كردن نیست، این جا جایى است كه گریه كردن و غمگین بودن مطلوب است. یا اگر كسى را كه در نیمه شب با خدا راز و نیاز مى‌كند و اشكش جارى شده و در حالت حزن قرار دارد، بخندانیم، آیا كار خوبى انجام داده ایم؟! قطعاً این شادى‌ها مطلوب نیست و متقابلا آن حزن‌هایى هم كه انسان را از حركت طبیعى به سوى سعادت دنیوى و اخروى باز دارد نامطلوب است.

البته باید توجه داشته باشیم كه برخى ممكن است به اتكاى اطلاق این گونه روایات، خواسته‌هاى نفسانى خود را ارضا كنند. انسان‌هایى كه مى‌خواهند خوش گذرانى و بذله گویى كنند، بخندند و بخندانند و...، استدلال مى‌كنند به این كه ادخال سرور به مؤمن ثواب دارد! حال آن كه هر ادخال سرورى ثواب ندارد. اگر ادخال سرور در جهت تكامل باشد و لااقل موجب شود كه موانع عبادت و تكامل شخص برطرف گردد و در راه انجام وظایفش نشاطى پیدا كند، مى‌تواند مطلوب باشد، چه خود انسان وسایل آن را فراهم كند، چه دیگران به این شادى كمك كنند.

به هر حال، واقع نگرى و واقع بینى انسان را متوجه این امر مى‌كند كه در این دنیا گرفتارى‌هاى زیادى براى همه انسان‌ها پیش مى‌آید و فقط نوع، شكل و زمان آن با یكدیگر فرق مى‌كند؛ گاهى بیمارى، فقر و گرفتارى است، گاهى از دست دادن عزیزى است، گاهى هم بلاهاى اجتماعى مانند زلزله، سیل و طوفان است. مسلّماً كمك كردن به چنین كسانى كه مبتلا به چنین غم و اندوه‌هایى شده‌اند و از انجام وظایف خود بازمانده‌اند و در نهایت، شاد كردن آنها از بهترین عبادات است. البته باید توجه داشته باشیم كه شرط هر عبادتى قصد قربت است.

________________________________________

1. مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشرة، مناجات الذاكرین.

منبع:

مصباح یزدی، محمد تقی، کتاب پندهاى امام صادق(علیه السلام) به ره جویان صادق

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.