زندگی و باورهای من
(6)
به راستی ما در کدامین گروه قرار داریم؟
چه کسی هدف و مسیر زندگی ما را تعیین میکند؟ آیا خود سرنوشت خود را رقم میزنیم و یا اینکه گرفتار و در بند تبلیغات و القای دیگران هستیم و کورکورانه از آنها تقلید میکنیم. واقعاً چه کسی ارزشها و باورهای ما را مشخص میکند؟
بنابر این، تک تک اعمال ما دارای هدف خاص خود هستند و مجموعه آنها مسیر زندگیمان را تعیین میکند و لحظه به لحظه، ما نیازمند تعیین مقصد خویش هستیم. لذا انتخاب آگاهانه باور و عقیده، در دورترین زوایای زندگی ما نیز ضرورتی انکارناپذیر است و مبنای تصمیم گیریها، انتخابها و کارهای گوناگون ما خواهد بود. جالب است که حتی اگر خود نیز آگاه نباشیم، باز هم عملی را که انجام میدهیم، متفکرین با ساختار عقیدهای خاص مرتبط میدانند. لذا همانند شخصی هستیم که در اقیانوس بیکران زندگی قرار دارد و این عقیده اوست که شنا کردن و انتخاب مسیر را به او میآموزد. اگر خود شنا کردن را فرا نگیرد و عقیده خویش را آزادانه انتخاب نکند، امواج عقاید دیگر متناسب با جهت خود، او را به این سو و آن سو میکشند و یا آنکه در این اقیانوس متلاطم، گرفتار سرگشتگی میگردد و عاقبت غرق میشود. پس خود را بیابیم و آزادانه، بهترین باور و برترین مسیر زندگی را برای خویش برگزینیم.
عقیده، جامعه و زندگی اجتماعی ما
در حقیقت اگر خوب دقت کنیم، این نوع نیاز از آغاز در زندگی بشر وجود داشته است و مختص دیروز و امروز نیست، اما نیاز انسان برای دل سپردن به یک ساختار عقیدتی مبتنی بر عشق و رضایت، به مرور زمان بیشتر و عمیقتر گشته است و امروزه ما این نیاز را بیش از پیش در زندگی خود میتوانیم احساس کنیم، چرا که بشر اولیه را مسائل نژادی و قومی و قبیلهای به یکدیگر پیوند میداد و به آنها وحدت و یگانگی میبخشید. آنها بدین وسیله در کنار یکدیگر قرار میگرفتند و در این چهارچوب با یکدیگر ارتباط برقرار میکردند، اما امروزه چطور؟ با گذشت زمان و شکل گرفتن شهرها و پیچیده شدن جوامع انسانی، آدمی نیاز به این داشت تا روابط و مسؤولیتهای او در چهار چوب زندگی اجتماعیش را مرجعی تعیین کند و مشخص نماید که جایگاه او در جامعه کجاست و حقوق او به چه میزان است؟ او در قبال دیگران چه وظیفهای دارد و دیگران برای او چه باید بکنند؟ و هر دو در کنار هم چگونه باید چرخ زندگی اجتماعی را به گردش درآورند. همچنین امروزه ما نیاز داریم تا عاملی ما و دیگر انسانها را به یکدیگر پیوند دهد و همه را به صورت یک پیکره واحد درآورد و اینها نیز یک نیاز ساده و ابتدایی نیست که هر کسی از عهده آنها برآید، زیرا که انسان به خودی خود زوایای مبهم و ناشناخته بسیاری دارد و بدیهی است که جامعه انسانی نیز به مراتب پیچیدهتر و ناشناختهتر خواهد بود. از سوی دیگر پیشرفت علوم مختلف، به صورت طبیعی احساسات و پیوندها را ضعیف تر و فردیت را تقویت میکند.
بنابراین اگر زندگی ما، حیاتی اجتماعی است و باید در کنار یکدیگر باشیم، قطعا نیازمند عاملی وحدت بخش هستیم که به ما رنگ یگانگی بخشد و بتواند ما را به یکدیگر پیوند دهد و مسیر و جهت زندگی اجتماعی ما را تعیین کند. یکی از بهترین عواملی که میتواند به ما در این زمینه کمک کند و برای انسانهای گوناگون با تمام تفاوتهای فراوانی که با یکدیگر دارند، یک آرمان مشترک تعیین کند، یک باور و ساختار عقیدتی آگاهانه و منطقی برای زندگی است. و این باور ماست که میتواند میزان خیر و شر و باید و نباید باشد. همچنین عقیده ما بهترین وسیله ایست که میتواند ما را دلبسته به حقایقی کند که در ماورای منافع شخصی و فردیمان قرار دارد.
بر این اساس و با توجه به نقش تعیین کننده عقیده در زندگی تک تک ما، که شاید نتوان هیچ چیز دیگر را به عنوان جایگزین آن یافت، دوستان شما عقیده را برای در کنار شما بودن انتخاب کردهاند تا بتوانیم در کنار یکدیگر، بهترین راه را برای زندگی خود انتخاب کنیم و زیباترین هدف را برای خویش برگزینیم.
پایان
منبع:
پایگاه اسلامی - شیعی رشد . www.roshd.org