تبیان، دستیار زندگی
شاهی که بود گوشه ‌نشینی شعار او محنت قرین او شد و غم بود یار او آن کو دمید صبح ازل از جبین او شد تیره‌تر زشام ابد روزگار او محکوم حکم دیو شد آن خسروی که بود روح الامین چو بنده فرمانگزار او
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سرو سبزپوش

شعری در رثای حضرت مجتبی

امام حسن

شاهی که بود گوشه ‌نشینی شعار او

محنت قرین او شد و غم بود یار او

آن کو دمید صبح ازل از جبین او

شد تیره‌تر زشام ابد روزگار او

محکوم حکم دیو شد آن خسروی که بود

روح الامین چو بنده فرمانگزار او

موسی اگر به طور غمش می‌زدی قدم

بیخود شدی ز آه دل شعله بار او

یک باره‌گر مسیح بدید آنچه او بدید

می‌شد دوباره چرخ چهارم چو دار او

آن سرو سبزپوش چو گل سرخ روی شد

آری ز بس که خون جگر شد نگار او

روی حسن چو سبز شد از زهر غم فزود

تا شد سرشک دیده و دل جویبار او

طوبی نثار آن قد و قامت که بعد مرگ

از چار سو خدنگ سه پر شد نثار او

پرورده کنار پیمبر بد از نخست

محروم شد در آخر کار از کنار او

آن سروری که صاحب بیت‌الحرام بود

بیت‌الحرام بهر چه بر وی حرام بود

آیة‌الله غروی اصفهانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.