تبیان، دستیار زندگی
ما باید درباره سیره امام رضا علیه السلام، بیش از کرامات و معجزات، کار کنیم، زیرا مردم به کرامات و معجزات، به چشم تقدس و تعجب نگاه می‎کنند، نه به عنوان اسوه و البته، حق هم دارند. ما باید سیره امام رضا علیه السلام را در متن زندگی مردم وارد کنیم. باید به سرا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سیره امام رضا علیه السلام در متن زندگی

امام رضا علیه السلام

در صبح روزی نیمه ابری، به سراغ خانه استاد شیخ محمدرضا جعفری رفتیم. کسانی که با وی ارتباط داشتند. علامه‎اش می‎خواندند. تخصص او تاریخ است و تفسیر و حدیث و اعتقادات و ... یعنی وی در تمام رشته‎های دینی کارآمد و توانگر است. ولی بیش از همه اینها، فهم تاریخ و دانش تاریخی و درایت تاریخی او زبانزد و مشهور است.

وارد خانه‎اش شدیم. پیرمردی دیدیم، نشسته بر روی صندلی که بیماری‎های فراوانی داشت، ولی دارای دلی جوان بود و شادابی و مهربانی و صمیمیت در نگاه و کلام او موج می‎زد. صمیمیت و محبت او، کمک کرد تا زودتر با او گفتگو کنیم. شخصیت علمی او، مانند کوه پر برفی بود که به اشاره‎ای کوتاه به یک موضوع علمی، کافی بود تا کوه دانش افشانِ علامه جعفری، فوران کند.

با حوصله تمام، سخنان ما را شنید و بر سوال‎های ما جامه پاسخ پوشاند. در آن مجلس، از مسائل مختلف سخن به میان آمد، وی به توضیح و تشریح پرداخت. باری، او به راستی «جهانی است بنشسته در گوشه‎ای.»

آنچه در پی می‎آید، گزیده‎ای از گفتگوی ما با ایشان درباره شخصیت امام رضا علیه السلام است:

- جناب استاد! به نظر شما مهم‎ترین ویژگی عصر امام رضا علیه السلام چیست؟

از امتیازات امام رضا علیه السلام این بود که پس از شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام، به طور علنی، امامت خود را اعلان کرد؛ مردم را به نفس دعوت می‎کرد و تقیه نمی‎کرد. یونس بن عبدالرحمن یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام است. وی برای امام می‎نویسد:

«انّ سیف هارون یقطر من دماءکم و قد شهرت نفس بدعوی الامامة؛ مولای من، شمشیر هارون از خون شما (اهل بیت) خون‎چکان است و با این حال، شما خود را به امامت مشهور کرده‎اید.»(1)

از طرف امام، نامه‎ای برای یونس بن عبدالرحمن فرستاده می‎شود که: هارون عاجزتر از آن است که به من آسیبی برساند.(2)

امام رضا علیه السلام، آنچه را که سایر ائمه علیهم السلام به خواص شیعیان فرمودند، علنی اعلان می‎کردند و علاوه بر اعلان، عمل هم می‎کرد.

از عمر امام رضا علیه السلام تا امام عسگری علیه السلام، اهل‎بیت علیهم‎السلام، در ابراز عقیده شیعه درباره امامان، تقیه نمی‎کردند و علنی آن را مطرح می‎کردند. یعنی، چون آنان در مرکز خلافت و قدرت عباسیان زندگی می‎کردند، اگر اندکی خلاف آنچه می‎گفتند، دیده می‎شد، بهترین عامل برای سرکوبی شیعیان بود که بگویند اعمال امامان شما، برخلاف ادعای آنهاست.

به دیگر سخن، حضرت رضا علیه السلام، مانند سایر امامان قبل از خویش و به ویژه مثل امام صادق علیه‎السلام، تقیه نمی‎کردند. یکی از دلائلی که مامون جلسات مناظره تشکیل می‎داد، این بود که مثلاً امام را در آنچه ادعا می‎کند، ناتوان نشان بدهد. در نهایت، فقط مامون توانست با استفاده از زهر، کار را تمام کند و الا تمام راه‎های مامون به بن‎بست ختم شده بود.

همانطور که ذکر کردیم، از عمر امام رضا علیه السلام تا امام عسگری علیه السلام، اهل‎بیت علیهم‎السلام، در ابراز عقیده شیعه درباره امامان، تقیه نمی‎کردند و علنی آن را مطرح می‎کردند. یعنی، چون آنان در مرکز خلافت و قدرت عباسیان زندگی می‎کردند، اگر اندکی خلاف آنچه می‎گفتند، دیده می‎شد، بهترین عامل برای سرکوبی شیعیان بود که بگویند اعمال امامان شما، برخلاف ادعای آنهاست.

یکی از موارد، این بود که هارون به پیشنهاد اطرافیانش، امام کاظم علیه السلام را زهر داد و قرار شد بگویند آن حضرت، غیبت کرده است. اساس «واقفیه» از همین جا شروع شد. این بازی هارون و اطرافیانش بود که بگویند از این به بعد، امام در غیبت است و حضور امام جدید معنی ندارد. بر همین اساس امام رضا علیه السلام، هم علنی امامتش را اعلان می‎کرد و هم عملاً دست به اعجاز می‎زد.

امام رضا علیه السلام

ابن حبّان در «الثُقات» می‎گوید: « ما زُرتُ مشهدَالرضا الا و رایت معجزة من آثار برکته؛ بدون استثناء هرگاه به زیارت قبر امام رضا علیه السلام رفتم، از جلوه‎های برکت او، معجزه‎ای دیدم.»

از مشهورترین احادیث رسیده از حضرت رضا علیه السلام، حدیث «سلسلة الذهب» است. مخاطبان این روایت چه کسانی بوده‎اند و چرا امام این روایت شریف را در دو مرحله فرمودند؟

هنگامی که امام این حدیث را در نیشابور مطرح فرمود، مشاهیر محدثان اهل تسنن مانند ابن راهویه و دیگران هم حاضر بودند. علت این که امام برای سخن خود سند نقل می‎کند، همین نوع مخاطبان است، وگرنه برای شیعیان، بین امام رضا علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله فرقی نیست. این که امام سلسله سند حدیث را تا پیامبر اکرم نقل می‎کند، برای این است که بر اساس نگاه مخاطبان سنی، حدیث باید متصل السند باشد تا مقبول بیفتد.

احمد بن حنبل می‎گوید: والله لَو قُرِیء هذا الاسناد علی مجنونٍ لأفاق(4)؛ به خدا سوگند که اگر این سند بر دیوانه‎ای خوانده شود، به سلامت برخواهد خواست.

امام هم اول ذهن مردم را آماده می‎کند، تکه‎ای از حدیث را می‎گوید که: "کلمة لا اله الا الله ... و بعد از مسافتی می‎گوید: بشرطها و ... ." و اگر از اول این سخن را می‎گفت مردم نمی‎نوشتند؛ این که چرا حضرت این بحث را در نیشابور مطرح کرد این بود که اصلاً بنا بود حضرت را از مدینه تا طوس، از مسیری عبور دهند که حتی الامکان شهری نباشد. لذا حضرت را به جای کوفه از بصره آوردند و اولین شهری که وارد شدند، نیشابور بود، زیرا چاره‎ای جز عبور از آن نداشتند.

از دلایل دیگر نقل این حدیث در نیشابور، علمی بودن شهر و حضور تعداد اندکی از شیعیان در آنجا بوده که حضور «فضل بن شاذان» هم بر اساس همین اقلیت شیعه است.

-عده‎ای عصر امام رضا علیه السلام را مصادف با نهضت ترجمه و نیز، اوج‎گیری نگاه‎های تصوفی به شریعت و طلوع و حضور افرادی مانند معروف کرخی می‎دانند. در این باره چه می‎گویید؟

نهضت ترجمه از دوران قبل امام رضا علیه السلام شروع شد. برامکه در عصر هارون «دارالحکمة» را ایجاد کردند. رئیس دارالحکمة هم پسرعموی یکی از راویان بزرگ حدیث و از شیعیان است.

ما باید درباره سیره امام رضا علیه السلام، بیش از کرامات و معجزات، کار کنیم، زیرا مردم به کرامات و معجزات، به چشم تقدس و تعجب نگاه می‎کنند، نه به عنوان اسوه و البته، حق هم دارند. ما باید سیره امام رضا علیه السلام را در متن زندگی مردم وارد کنیم. باید به سراغ سخنان حضرت برویم و آن را به مردم بیاموزیم تا روش کاربردی - و نه روش قدسی - زندگی اهل‎بیت علیهم السلام را بدانند؛ چون مردم که نمی‎توانند مانند امام معجزه کنند، بلکه باید بدانند امام به مردم چه فرمود، از آنها چه می‎خواست و خودش چگونه رفتار می‎کرد، تا برای مردم اسوه باشد.

اصل توجه عرفانی، از رابعه عَدَویه به بعد، در نیمه قرن سوم شروع شد که تا توانسته‎اند افسانه‎های فراوانی را بافته‎اند و به افراد مختلف نسبت داده‎اند؛ حتی در اصل وجود شخصیت‎هایی مثل معروف کرخی و ابراهیم ادهم، تردید وجود دارد و ممکن است شخصیت‎های خود ساخته‎ای باشند.

- وضعیت و ارتباط تشیع ایران با امام رضا علیه السلام چگونه است؟

قبل از حضرت رضا علیه السلام، تشیع، در برخی از مناطق ایران نفوذ کرده بود، مثل: قم، کاشان و لرستان؛ در قسمتی از گیلان و سپیدرود و مازندران هم عده‎ای شیعه زیدی بودند. گزارش جغرافیایی دینی ایران، در کتاب «اَحسنُ التقاسیم فی معرفةَ الاقالیم» به تفصیل آمده است. ورود امام به ایران و شهادت و دفن آن حضرت در ایران، موجب شد که آرام آرام زمینه‎های تشیع در ایران بیشتر شود.

- اولین سفری که به مشهد مشرف شدید چه زمانی بود و چه خاطره‎ای از آن ایام دارید؟

سفر اولی که به ایران آمدم، شرایط آب و هوایی با عراق بسیار متفاوت بود، احوال مناسبی نداشتم؛ البته این داستان مربوط به سال 1352 است. یک نسخه خطی «من لایحضره الفقیه» که مربوط به یکی از دوستان بود، برای ارزیابی به امانت، نزد من سپرده شده بود. خیلی سختم بود که به مشهد نرفته، به عراق برگردم. با خودم گفتم تفالی به «من لایحضره الفقیه» بزنم. در صدر صفحه این سخن آمد: قال الصادق علیه السلام، «ما ضَعُفَ بَدَنُ امرِءِ عمّا قَوِیَت عَلَیه النِیة؛ اگر عزم و تصمیم قوی باشد، بدن کسی ضعیف و ناتوان نیست. (5) بلند شدم و با همان بیماری به مشهد رفتم و خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم. از تهران تا مشهد یکسره پوشیده از برف بود. در مدرسه میرزا جعفر مشهد - که مقابل در مسجد گوهرشاد بود و الان خراب شده است - برف تا طبقه دوم مدرسه ارتفاع داشت تا آنجا که برای حجره‎های پایین سوراخی درست کرده بودند تا نور بیاید. باور کنید، به رغم بدحالی‎ام و سرمای هوا، به کلی حالم خوب شد.

- شما به نویسندگان جوانی که در حوزه مسائل مربوط به دین قلم می‎زنند، اگر بخواهند درباره امام رضا علیه‎السلام مطالبی بنویسند چه توصیه‎ای می‎فرمایید؟

ما فکر می‎کنیم ائمه را از طریق معجزاتشان باید بشناسیم. اما زندگی عادی امام - منهای اعجازش - برای من سرمشق است؛ این کار را من درباره امام مجتبی علیه السلام و امام سجاد علیه السلام انجام داده‎ام. مثلاً تمام سیره‎ای که از امام حسن علیه السلام در کتاب‎های معتبری مثل بحارالانوار می‎بینیم، حدود 20 صفحه است، ولی من حدود 300 صفحه درباره سیره امام مجتبی علیه السلام نوشته‎ام.

بدین ترتیب، ما باید درباره سیره امام رضا علیه السلام، بیش از کرامات و معجزات، کار کنیم، زیرا مردم به کرامات و معجزات، به چشم تقدس و تعجب نگاه می‎کنند، نه به عنوان اسوه و البته، حق هم دارند. ما باید سیره امام رضا علیه السلام را در متن زندگی مردم وارد کنیم. باید به سراغ سخنان حضرت برویم و آن را به مردم بیاموزیم تا روش کاربردی - و نه روش قدسی - زندگی اهل‎بیت علیهم السلام را بدانند؛ چون مردم که نمی‎توانند مانند امام معجزه کنند، بلکه باید بدانند امام به مردم چه فرمود، از آنها چه می‎خواست و خودش چگونه رفتار می‎کرد، تا برای مردم اسوه باشد.

پی‎نوشت‎ها:

1- عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج2، ص 81 .

2- همان، ج1، ص 191 .

3- الثقات، ص 142.

4- مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 98.

5- من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 53 .

منبع:

مجله گلستان قرآن، شماره 193 .

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.